حسین هژیریان؛ فضل الله براقی
دوره 21، شماره 82 ، فروردین 1399، ، صفحه 109-144
چکیده
بررسی تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان میدهد که این روابط از اواسط حکومت قاجار تا دوره مورد بررسی این پژوهش دو مرحله داشته است؛ در مرحله نخست، علیرغم تمایل کنشگران سیاسی ایران برای حضور فعال آمریکا ...
بیشتر
بررسی تاریخ روابط ایران و آمریکا نشان میدهد که این روابط از اواسط حکومت قاجار تا دوره مورد بررسی این پژوهش دو مرحله داشته است؛ در مرحله نخست، علیرغم تمایل کنشگران سیاسی ایران برای حضور فعال آمریکا در عرصه سیاسی ایران، دولتهای آمریکا تحت تأثیر دکترین مونرو از مداخله در امور داخلی ایران خودداری میکردند. در این دوره، فعالیت آمریکا در ایران غالباً در حوزههای مذهبی، اجتماعی و اقتصادی به چشم میخورد. این رویکرد همراه با برخی رویدادهای دیگر، تصویر ذهنی مثبتی از آمریکا در کنشگران سیاسی ایران پدید آورد و موضعگیری آمریکا در برابر شوروی در قضیه آذربایجان، امیدواری را بیشتر کرد. با آغاز جنبش ملی شدن نفت، تداوم این تصویر ذهنی موجب شد تا بسیاری از نخبگان ایرانی انتظار داشته باشند آمریکا در اختلاف ایران و انگلستان جانب ایران را بگیرد، زیرا تحولات سیاست بینالملل موجب تغییر سیاست خارجی آمریکا و تلاش برای به دست آوردن جایگاه بریتانیا و حفظ منافع جهان سرمایهداری شده بود. کودتای 28 مرداد 1332 نشان داد که خطمشی سیاسی کشورها برآمد هنجارها و قواعدی است که در محیطهای مختلف تغییر میکنند. لذا این پژوهش بر آن است که بر اساس نظریه سازهانگاری، تحولات سیاست خارجی آمریکا و بازتاب آن در ایران را از دهه 1320ش. تا کودتای 28 مرداد 1332 با موشکافی بیشتر بررسی نموده و نشان دهد که چگونه تصویر ذهنی کنشگران ایرانی نسبت به سیاست خارجی آمریکا و عدم درک صحیح تحولات سیاست خارجی این کشور در تصمیمگیریهای دولت و شکست نهایی آن مؤثر واقع شد.