مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-2010134920111222Decline Technique diplomacy in the end Qajar eraزوال تکنیکهای قدرت دیپلماتیک در پایان عهد قاجار (پدیدارشناسی سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ)13584231FAروح اله رمضانیاستاد بازنشسته دانشگاه ویرجینیافاطمه ذوالفقاریانکارشناس ارشد علوم سیاسیJournal Article20120104Techniques intermediate between idea and action, special in the world politic technique organize public affair and without technology of power, no different between politics and Illusions. Diplomacy one of technique that could manage foreign affair. end of the Qajar era was decline technology power special in the tradition governmentality. For affirmation this thesis we analysis first visit to Europe naseradinshah according to method phenomenology. Key indicators of Itinerary naseradinshah are following:
1-tyrany and power Pastor
2- Patriarchy
3- Handy technology (act Routine)
4- Not respect the customary diplomatic
5-metaphisic destiny
<strong>انسانها تا هنگامی که مواجهه عملی و اندیشهای با غیر پیدا نکنند، توان شناخت و خودآگاهی بدست نمیآورند، به ویژه آنکه جماعت انسانی دارای سابقه تاریخی، فلسفی، سیاسی باستانی و امپراطوری باشند که درجات ماندن در خود با تصورات نارسیستی در آنها تشدید میشود. این مقاله قصد دارد به بررسی یکی از نخستین برخوردهای ایرانیان در اواخر دوره قاجار با فرهنگ و تمدن غرب بپردازد. نگهبان زبان و فرهنگ ایرانی از رأس هرم حاکمیت یعنی ناصرالدین شاه انتخاب شده است و قصد بر آن است با تکیه بر نوشتهها و اسناد به جای مانده از سفر تاریخی پنج ماهه او به روسیه، آلمان، انگلیس، فرانسه، اتریش، سوئیس، ایتالیا و عثمانی تصویری زبانی ترسیم گردد تا در پرتو آن نشان داده شود که چگونه تکنولوژیهای قدرت سیاسی و دیپلماتیک ایران در پایان عهد قاجار رویهای زوالی پیدا کرده است. روش نوشتار حاضر به دلیل همدلی سنت و فرهنگ سیاست عهد قاجار با بسترهای ضد مدرنیته و روشنگری و به ویژه تأکید نهایی بر تکنولوژی، پدیدارشناسی انتخاب شده است. با استفاده از شیوههایی که این روش برای تحلیل گزارشها و اسناد سیاسی، دیپلماتیک و تاریخی در اختیار محققان قرار میدهد به دنبال تبیین این نکته باید بود که چگونه زبان رام نشده، بیادبانه، متافیزیکی، تقدیرگرا، استبدادی، پدرسالارانه و قبیلهای ناصرالدین شاه ترسیم کننده وجهی از سیاست در حال زوال و فروپاشی قاجارهاست که متأسفانه در این دوران انحطاط آمیز، زمینه تجزیه و زوال ایران را فراهم میآورد. این نوشتار بررسی پدیدارشناسانه نخستین برخورد هرم حاکمیت ایران با کشورهای قدرتمند را ترسیم میکند و زوال تکنولوژیهای قدرت در سیاست نظری و عملی قاجارها را نشان میدهد. </strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84231_8a65f763782fd772fad5a6d64fb88df7.pdfمرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-2010134920111222Political refugee in the Safavid dynasty, Case study for Murad Ottoman princeپناهندگی سیاسی در دوره صفویه (مطالعه موردی: شاهزاده مراد عثمانی)375784232FAمحمدحسن بهنامفردانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه تهرانJournal Article20111211Safavids formation and adjacent with Ottoman Empire, make the relations and occasions between this two powerful government inevitable in 10th century. Religious differences create stress between them and the advocates, especially in boundary areas. Nevertheless, presence a powerful government for Ottoman Empire evicted it from being peremptory power in that locate. One of the important issues between these two states was refugees. Refugees were a group of people that were wanted and under Prosecution by their government. At the same time with the rise of Safavie’s Shah Ismail and consolidation the basis of his state, the difference between sons for King's successor raised in the Ottoman and one of the sons when couldn’t achieves to his purpose, he joined to Safavids court. In present research, the issues about Murad Ottoman prince refugee and his attention to Iran is studied. This can be the reason for creating new objects in political occasions and diplomatic relations. Also the results of this political act will investigate in this study.<strong>شکلگیری صفویان و مجاورت با امپراطوری عثمانی، مناسبات میان این دو دولت مقتدر را در آغاز قرن دهم اجتناب ناپذیر میکرد. اختلافات مذهبی باعث ایجاد تنشهایی بین آنها و طرفدران شان به ویژه در مناطق مرزی میگشت. با این وجود، حضور دولتی قدرتمند برای امپراطوری عثمانی، آن را از قدرت بی منازع منطقه خارج ساخته بود. یکی از مسائل مهم میان این دو دولت ، پناهندگان سیاسی آنهاست. پناهندگان سیاسی آن دسته از افرادی را شامل میشدند که به دلایل سیاسی تحت پیگرد و تعقیب حکومت خود قرار گرفته بودند. درروزگاران پیشین ، پناهندهها بیشتر به افرادی اطلاق میشدند که به سطوح بالای حکومتی یا نظامی دریک کشور تعلق داشتند و گاهی مورد سوءظن حکمرانان قرار می گرفتند که ممکن بود زندگی آنها رادچار مخاطره کند. در این صورت آنها چارهای جز آن نداشتند که به دولتهای دیگر پناهنده شوند. همجواری قدرتها در کنار یکدیگر این فرصت را به مدعیان و مخالفان سیاسی میداد که با بهره گیری از فضا و شرایط مساعد و در صورت امکان کمک و مساعدت حکومت دیگر، بتوانند ادعای تاج و تخت کرده و یا خود را از مرگ نجات دهند. همزمان با روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی و تثبیت پایههای قدرت وی، در عثمانی نیز اختلافات جانشینی بین پسران شاه بالاگرفت و یکی از برادران پس از اینکه در داخل کشور راه به جایی نبرد ، به دربار صفویان روی آورد. مسائل مربوط به پناهندگی شاهزاده مراد عثمانی و توجه به ایران و پیآمدهای آن از جمله مباحث قابل طرح در این تحقیق است؛ موضوعی که موجب گشودن فصلی نو در مناسبات سیاسی و روابط دیپلماتیک دو دولت گردید. </strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84232_2b4d20b1389b38928e763950bd56e3ba.pdfمرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-2010134920111222Kish Island،s role in sea trade in Mongols eraاهمیت جزیره کیش در بازرگانی خلیج فارس و دریای عمان عصر مغول598484233FAچمنکار محمد جغفرعضو هیئت علمی دانشگاه ارومیهJournal Article20111103Rulling of bani gheisar native tribs ، kish Island was considered as the center of Persian gulf،s trade and economy in mongol era.all the changes in kish affect the area around or far Lands.The purpose of this article is gust to study the economical changes of kish and its top position in sea trade in Mongols era and also after bani gheisar ruling to the area. There fore kish has kept its economical importance not only in the rulling era of bani gheisar and after the mean time، but also kish has influenced an economical changes of iran ، the northern and southern coasts of Persian gulf and also the far lands up to the present time.<strong>جزیره کیش با حاکمیت ملوک محلی بنی قیصربه عنوان مرکز بازرگانی خلیج فارس در عصر مغول محسوب میشد و تحولات آن همواره بر مناطق پیرامونی و ماورا</strong><strong>ی</strong><strong> منطقهای تأثیرگذار بود. هدف از این نوشتار بررسی دگرگونیهای اقتصادی کیش و جایگاه ممتاز آن در بازرگانی دریایی حوزه خلیج فارس و دریای عمان عصر مغول </strong><strong>بدون تمرکز بر تاریخ سیاسی آل قیصر</strong><strong>است. بر این اساس جزیره کیش موقعیت تاریخی خود را به عنوان مرکز عمده بارگیری و باراندازی مال التجاره بازرگانی حفظ کرده است و تأثیر گذاری آن را بر فعل و انفعالات اقتصادی داخل ایران، سرحدات شمالی و جنوبی خلیج فارس و سرزمینهای دور دست کماکان ادامه داده است. </strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84233_eb3048a0cddd6e55ba883fad9b7e1fdd.pdfمرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-2010134920111222The political relation Khiva with centeral government Iran era Qajarروابط سیاسی خان نشین خیوه با دولت مرکزی ایران در عهد قاجار8510984239FAJournal Article20111008 The oasis of khwarazm, having native rulers (called khwarazm shahs) and enjoying domestic independence, has always been politically a part of iran, And only during the Mongols invasion it disintegrated from this countr. during the ruling time of tamer lane and safawid dynasty again it united with Iran though in a different manner. Almost coinciding with the decline of safawid and arabshahids of khwarazm, once more, the political unity and domestic security of Iran ruined and so it raised competition for power among political leaders and military commandars from the four – corners of the country including khwarazm. So,( exclusive of ruling of nadir shah) for about hundred years, political diversities and unrests continued. However, with the advent of Qajar dynasty, peace and unity were reestablished in the country. Simultaneously, the same condition took place in khwarazm with the dynasty of bani oynaq coming to its power. This article, after all, intends to not only have an eye upon the domestic upheavals of khwarazm but to figure out how bani oynaqs(qanqorats) came to power. Moreover, the article is directed to examine the quality of the relationship between qanqorat´s noble (khans) and Qajar government in order to determine how the two sides kept their traditional connection or how this relationship altered thereafter.<strong>واحه خوارزم با داشتن فرمانروایان محلّی موسوم به خوارزمشاهیان و بهره مندی از خودمختاری داخلی از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بود و فقط حمله مغول موجب گسیختگی این پیوند گردید. در دورۀ تیموری و صفوی، این پیوند به شکل دیگری تجدید گشت، اما با سقوط همزمانِ صفویه و عربشاهیانِ خوارزم، دوباره وحدت و امنیت سیاسی ایران از بین رفت و رقابت سران و سرداران در نواحی مختلف کشور و از جمله خوارزم آغاز شد. این آشفتگی نزدیک به یک قرن - بدون احتساب ایام سلطنت نادرشاه ـ در اداره امور سیاسی ایران باقی ماند تا با روی کار آمدن قاجارها امنیت و وحدت سیاسی کشور تجدید گردید. درهمین زمان با ظهور سلسله بنی اُیناق در خوارزم، همین سرنوشت برای آن واحه نیز رقم خورد. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات داخلی خوارزم، زمینههای استقرار بنی اُیناق (قنقراتها) را بررسی کند. سپس با مطالعه روابط فیمابین خوانین قنقرات با دولت قاجار، نحوه تداوم یا تغییر در پیوند سنتی خوارزم با ایران را تبیین کند. </strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84239_19e5b3ac3028e940f95dc0251cbfd908.pdfمرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-20101349201112221907 Agreement: Exploitation or Independenceقرارداد 1907میلادی استثمار یا استقلال11113584241FAعلی ططریمدیر مرکز اسناد مجلس شورای اسلامیJournal Article20111227The importance of the land of Iran as an area near open waters of the Indian Ocean and a connecting link between the East and the West has been recorded by the western powers, particularly Russia and Britain. The Russian intentions of encroaching upon the Persian Gulf and India, and British policies in safeguarding their position and bases in India and the Persian Gulf were among the major reasons for their influence and involvements in Iranian statesmen’s policy-making during the Qajar period. Their competition in obtaining political and economic concessions would cause tensions in Iran which had turned the country into a semi-colonized nation due to the weakness of Iran’s central government. These tensions, and particularly the presence of new powers in an area that was later called the Middle East, such as Germany prompted Russia and Britain to agree on their common interests in Iran to divide it into two areas under their influence. This alliance, indeed, violated Iran’s government’s as well as nation’s political rights and independence. Despite the two parties’ justification that they would respect Iran’s independence and territorial entity, they encroached upon Iran’s national interests within a framework of their political self-made regulations, without considering Iranian government’s views in a written form.
Thus, by referring to the background of the British expansionist policy, this paper surveys the grounds and consequences of 1907 Agreement as well as the reactions of the government, newly established Consultative Assembly, and Iranian nation based on a number of documents obtained from the archives of the Ministry of Foreign Affairs.
<strong>اهمیت سرزمین ایران به عنوان منطقهای نزدیک به آبهای آزاد و اقیانوس هند و حلقه اتصال شرق و غرب از دوره صفویه تا به امروز مورد توجه قدرتهای غربی بهویژه روسیه و انگلیس بوده است. هدف روسها در دستیابی به خلیجفارس و هندوستان و سیاستهای انگلیسیها در حفظ موقعیت و پایگاه خود در هند و خلیجفارس، عمدهترین دلایل نفوذ و دخالت این کشورها در سیاستگذاری دولتمردان عصر قاجاریه بود. رقابت آنها در اخذ امتیازهای سیاسی و اقتصادی در ایران موجب بروز تنشهایی میشد که در پی ضعف حکومت مرکزی، کشور را به صورت نیمه مستعمره درآورده بود. این تنشها و نیز حضور قدرتهای جدید از جمله آلمان در منطقهای که بعدها خاورمیانه خوانده شد، سبب گردید روسیه و انگلیس بر سر منافع مشترک در ایران به توافق رسیده و آن را به مناطق نفوذ یکدیگر تقسیم کنند. این اتحاد در واقع، نقض استقلال و حقوق سیاسی دولت و ملت ایران بود که به رغم توجیه دو طرف قرارداد که به استقلال و تمامیت ارضی ایران احترام میگذارند، بدون در نظر گرفتن خواسته های حکومت ایران به صورت مدون و در چارچوب قواعد خودساخته سیاسی به منافع ملی کشورمان دستبرد زدند.</strong>
<strong>با این توصیف، در این مقاله ضمن بیان پیشینه سیاست توسعهطلبانه انگلیس در ایران با تکیه بر اسنادی از آرشیو وزارت امورخارجه، زمینهها و پیامدهای قرارداد 1907م. و نیز واکنشهای دولت، مجلس شورای ملی نوپا و ملت ایران بررسی میشود.</strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84241_4bf1d94eaca4c6195563affe480cf4ed.pdfمرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه
فصلنامه تاریخ روابط خارجی با همکاری انجمن دیپلماسی ایران منتشر میشود.فصلنامه تاریخ روابط خارجی1735-2010134920111222Background and Context of the Imperial Bank of Iran [Persiaزمینهها و بسترهای تشکیل بانک شاهنشاهی در ایران13715484245FAمحمد قربانیانکارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی دانشگاه ارومیهJournal Article20111214The Imperial Bank of Iran [Persia] was established with a concession from the government of Iran to Baron Julius de Reuter with the help of Mirza Malkom Khan and Amin’ol Soltan in 1989.The Imperial Bank benefited from the vacuum in the field of Iranian banking and used Iranian stagnant investments for its own benefits .In addition to the usual activities, the bank was acting as a tool to advance political and economic interests of British government. The establishment of the Imperial Bank of Iran must be attributed to both external and internal factors. The development of imperialistic policies of Britain on the one hand and the tendency of Iranian governors in obtaining European civilization to make countrywide reforms on the other hand were effective in the establishment of the Imperial Bank of Iran. In fact, these two complementary theories were effective in the establishment of the Bank. The research methodology adopted is descriptive-analytic. In this regard, the article is intended to examine each factor in terms of existing theories on the basis of library findings and discuss the reasons of its formation<strong>امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی در سال 1306 ق. / 1889 م. با تلاشهای امین السلطان و میرزا ملکم خان به بارون ژولیوس رویتر واگذار شد. بانک شاهنشاهی به عنوان اولین بانک از خلاء موجود در زمینه بانکداری ایران بهره برد و از سرمایههای راکد ایران در جهت منافع خود سود جست. بانک افزون بر کارهای معمول در اغلب مواقع به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی دولت انگلیس نیز عمل میکرد. تشکیل بانک شاهنشاهی در ایران را باید در اثر دو عامل داخلی و خارجی دانست. توسعۀ سیاستهای استعماری بریتانیا از یک سو و تمایل دولتمردان ایران در اخذ تمدن اروپائی به منظور اصلاحات در کشور از سوی دیگر در تشکیل بانک شاهنشاهی در ایران مؤثر بودند. در واقع این دو عامل به عنوان مکمل یکدیگر در تشکیل این بانک در ایران نقش داشتند. در همین راستا ، مقاله حاضر درصدد است که به بررسی هر یک از این عوامل بپردازد و علل شکلگیری آن را به بحث و گفتگو بگذارد. روش انجام تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است که با تکیه بر یافتههای کتابخانهای و اسنادی به دست آمده است. </strong>
<strong> </strong>https://www.hfrjournal.ir/article_84245_c587a386fc97214e8187542331e27bc2.pdf