محمدامین زمان وزیری؛ قاسم قنبری خانقاه
دوره 23، شماره 91 ، تیر 1401، ، صفحه 61-84
چکیده
روابط خارجی در هر سطحی، اعم از روابط رسمی و دولتی و یا روابط شخصی، نیازمند آشنایی با زبانهای خارجی است. با افزایش نیاز به برقراری روابط خارجی در سطوح گوناگون در دوره معاصر تاریخ ایران، مسأله آموزش و ...
بیشتر
روابط خارجی در هر سطحی، اعم از روابط رسمی و دولتی و یا روابط شخصی، نیازمند آشنایی با زبانهای خارجی است. با افزایش نیاز به برقراری روابط خارجی در سطوح گوناگون در دوره معاصر تاریخ ایران، مسأله آموزش و یادگیری زبانهای خارجی نیز ابعاد جدیدی یافت. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، شکستهای ایرانیان در دو جنگ مقابل روسیه، آنان را نسبت به عقبماندگی خود از قافله علوم و فنون نوین آگاه کرد و ایرانیان در صدد برآمدند تا علوم جدید را بیاموزند و در این میان، آشنایی با زبانهای خارجی اهمیت فراوانی داشت. عوامل متعددی سبب شد که در دوره نخست این حرکت (از قرن نوزدهم میلادی تا جنگ جهانی دوم)، زبان فرانسه جایگاه اول را در میان زبانهای خارجی در ایران بهدست آورد و در دوره بعدی تا پایان عصر پهلوی دوم، این جایگاه نصیب زبان انگلیسی شد. در مقاله حاضر، این مسأله نخست از جنبه تاریخی مورد واکاوی قرار میگیرد و شواهد و قرائن تاریخی در خصوص تغییر و تحول در زبان خارجی رایج در ایران بررسی میشود، سپس کوشش میشود تا با کمک نظریه «امپریالیزم زبانی» که از سوی رابرت فیلیپسون مطرح شده، بررسی شود که این تغییر در ضمنِ متأثر بودن از شرایط داخلی و سیاستگذاری دولتهای ایرانی، تحتتأثیر یک روند جهانی و مطرح شدن زبان انگلیسی بهعنوان زبان بینالمللی نیز بوده است. به عبارت دیگر، وضعیتی مغایر با روند بینالمللی در ایران رخ نداده و اهمیت یافتن زبان انگلیسی را در ایران بهعنوان اولین زبان خارجی، باید متأثر از سیاستهای جهانیسازی دانست.