سید بنیامین کشاورز؛ محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار
دوره 21، شماره 84 ، آبان 1399، ، صفحه 25-52
چکیده
با رشد امپریالیسم و گسترش آن بهسوی شرق در قرن نوزدهم میلادی، بهترتیب با فاصلهای تقریباً پنجاهساله، ایران و ژاپن/نیهون را نیز درنوردید. دو کشور تا آن زمان در ساختاری کاملاً سنتی با حداقل تأثیرپذیری ...
بیشتر
با رشد امپریالیسم و گسترش آن بهسوی شرق در قرن نوزدهم میلادی، بهترتیب با فاصلهای تقریباً پنجاهساله، ایران و ژاپن/نیهون را نیز درنوردید. دو کشور تا آن زمان در ساختاری کاملاً سنتی با حداقل تأثیرپذیری از غرب به سر میبردند. با فشار روزافزون امپریالیسم از خارج، دولتهای این دو کشور دست به مجموعۀ نوسازیها و اصلاحات عموماً نظامی زدند. هرچند این فعالیتها، محدود و کندتر از آن بود که بتواند خطرهای جدی امپراتوریهای غرب را خنثی یا ضعیف کند؛ اما با برخورد منفی مردم و بهخصوص بانیان ادامۀ سنت در جامعه روبهرو شدند. بهدلیل پیشروی هر چه بیشتر امپریالیسم و تغییرناپذیری ذات کاملاً استبدادی دولتهای سنتی این دو کشور، درگیریهای سیاسی و اجتماعی افزایش یافت و سلسله تمهیدهای دولتی و خطرهای غربی باعث شکلگیری نیروی مخالف متحد و وقوع انقلابی شد که نمادی از تأسیس ملتکشور بود؛ بنابراین، هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر امپریالیسم بر دو امپراتوری کهن با فرهنگهای کاملاً متفاوت است. پرسش اصلی این است که چطور چنین فشاری از طریق اعتقادهای آئینی، اتحاد میهنی ایجاد کرد و به انقلاب منتهی شد.