نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی

نویسنده

استاد تاریخ دانشگاه لرستان

چکیده

از پیامدهای تشکیل سفارتخانه­های خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرت­های مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگی­های خارجی در کشور، محل سفارت­ها را به مکانی برای پناه‌جویی و توسل ایرانیان به آنان و حربه­ای مؤثر علیه دولت قاجاریه به‌منظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید می­کرد. در این مقاله به­روش توصیفی- تحلیلی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخله­گر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که سفارتخانه­های بیگانه از رسم التجاء و توسل­جویی و بست­نشینی برای مداخله در امور داخلی و وابسته­کردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفته­اند.
از پیامدهای تشکیل سفارتخانه­های خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرت­های مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگی­های خارجی در کشور، محل سفارت­ها را به مکانی برای پناه­جویی و توسل ایرانیان به آنان و حربه­ای مؤثر علیه دولت قاجاریه، به‌منظوررای دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خودیش تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید می­کرد. در این مقاله به­روش توصیفی- تحلیلی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخله­گر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهدداده که  سفارت­خانه­های بیگانه از رسم التجاء و توسل­جویی و بست­نشینی برایدر جهت مداخله در امور داخلی و وابسته­کردن رجالل ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خودیش بهره گرفته­اند.
 

تازه های تحقیق

آدمیت، فریدون، 1362، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی.

اتحادیه (نظام­مافی)، منصوره، 1361، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران: گستره.

استخر، محمدحسین، 1388، خاطرات پیر روشن­ضمیر (فارس از مشروطه تا پهلوی)، به‌کوشش: مسعود شفیعی سروستانی، شیراز: آوند اندیشه.

اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، 1395، اکسیرالتواریخ (تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259ق.)، به‌اهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.

اعتماد­السلطنه، محمدحسن‌خان، 1367، تاریخ منتظم ناصری، به‌تصحیح: محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب.

_________، 1350، روزنامه خاطرات اعتماد­السلطنه، مربوط به سال­های 1292 تا 1313 هجری قمری، مقدمه و فهرست­ها: ایرج افشار، تهران: امیرکبیر

 _________، 1357، صدرالتواریخ، به‌کوشش: محمد مشیری، تهران: روزبهان.

_________، 1301، مطلع­الشمس، [بی­جا]: [بی­نا].

اقبال آشتیانی، عباس، 1385، میرزا تقی‌خان امیرکبیر، به‌کوشش: ایرج افشار، تهران: دانشگاه تهران.

امانت، عباس، 1385، قبله عالم: ناصرالدین­شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247- 1313)، ترجمه: حسن کامشاد، تهران: کارنامه.

اوبن، اوژن، 1362، ایران امروز 1907- 1906 سفرنامه و بررسی­های سفیر فرانسه در ایران، ترجمه و توضیحات: علی­اصغر سعیدی، تهران: زوار.

اورسل، ارنست، 1352، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمه: علی­اصغر سعیدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

بامداد، مهدی، 1363، شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13 و 14 هجری، تهران: زوار.

براون، ادوارد گرانویل، 1329، انقلاب ایران از سال 1905 تا 1909، ترجمه و نگارش: احمد پژوه (مبشرهمایون)، تهران: معرفت.

_________، 1386، یک­سال در میان ایرانیان، ترجمه: مانی صالحی­علامه، تهران: اختران.

بشیری، احمد(به‌کوشش)، 1366، کتاب نارنجی (اسناد محرمانه وزارت خارجه روسیه در باره وقایع مشروطیت ایران)، ج 1، ترجمه: حسین قاسمیان، تهران: پرواز.

بنجامین، ساموئل گرین ویلر، 1394، ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدین شاه، ترجمه: محمدحسین کردبچه، تهران: اطلاعات.

پولاک، یاکوب ادوارد، 1368، سفرنامه‌ پولاک "ایران و ایرانیان"، ترجمه: کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی.

جهانگیر میرزا قاجار، 1327، تاریخ نو، به‌کوشش: عباس اقبال، تهران: علمی.

خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، 1359، به‌کوشش: حمید سیاح، به‌تصحیح: سیف­الله گلکار، تهران: امیرکبیر.

خالصی، عباس، 1366، تاریخچه بست و بست­نشینی، تهران: علمی.

دوراند، ا. ر.، 1346، سفرنامه دوراند، ترجمه: علی­محمد ساکی، خرّم­آباد: کتابفروشی محمدی.

دولت­آبادی، یحیی، 1371، حیات یحیی، تهران: عطار.

رائین، اسماعیل، 2536، حقوق­بگیران انگلیس در ایران، [بی­جا]: جاویدان.

رایت، دنیس، 1364، ایرانیان در میان انگلیسی­ها، ترجمه: منوچهر طاهرنیا، تهران: آشتیانی.

______، 1361، نقش انگلیس در ایران، ترجمه: فرامرز فرامرزی، تهران: فرخی.

رضاقلی­ میرزا نایب­الایاله، 1373، سفرنامه رضاقلی ­میرزا نایب­الایاله نوه فتحعلی شاه، به ­کوشش: اصغر فرمانفرمائی قاجار، تهران: اساطیر.

ساسانی، خان­ملک، 1338، سیاستگران دوره قاجار، تهران: بابک و هدایت.

سایکس، سر پرسی مولورث، 1367، تاریخ ایران، ترجمه: محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب.

سپهر (لسان­الملک)، محمدتقی،­ 1377، ناسخ­التواریخ (تاریخ قاجاریه)، به‌اهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.

شوستر، مورگان، 1368، اختناق ایران، ترجمه: ابوالحسن موسوی شوشتری، تصحیح و مقدمه و حواشی: فرامرز برزگر و اسماعیل رائین، [بی­جا]: صفی­علیشاه.

شیل، لیدی مری، 1368، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران: نو.

صدر حاج سیدجوادی، احمد، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی(زیرنظر)، 1375، دایره­المعارف تشیع، ج 3، تهران: نشر شهید سعید محبی.

صفایی، ابراهیم، 1381، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران: ایران ­یاران.

_______، 1344، رهبران مشروطه، تهران: جاویدان علمی.

ظهیرالدوله، علی­بن محمدناصر، 1385، خاطرات و سفرنامه ظهیرالدوله، به‌کوشش: سیف­الله وحیدنیا، تهران: آبی.

کرزن، جرج ناتانیل، 1373، ایران و قضیه ایران، ترجمه: غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.

کسروی، احمد، 1369، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیرکبیر.

_______، 1388، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران: هرمس.

لندور، آرنولد هنری ساویچ، 1392، اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بازرگانی ایران در آستانه مشروطیت "در سرزمین آرزوها"، ترجمه: علی­اکبر رشیدی، تهران: اطلاعات.

مارتین، ونسا، 1390، عهد قاجار: مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ترجمه: حسن زنگنه، تهران: ماهی.

مارکام، کلمنت، 1364، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزا رحیم فرزانه، به‌کوشش: ایرج افشار، تهران: فرهنگ ایران.

مجدالاسلام کرمانی، احمد، [بی­تا]، سفرنامه کلات؛ فصلی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چاپ دوم، تحشیه: محمود خلیل­پور، اصفهان: دانشگاه اصفهان.

محمود، محمود، 1367، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، تهران: اقبال.

محیط‌مافی، هاشم، 1363، مقدمات مشروطیت، به‌کوشش: مجید تفرشی و جواد جان­فدا، تهران: فردوسی و علمی.

مستوفی، عبدالله، 1371، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران: زوار.

مکی، حسین، 1362، تاریخ بیست­ساله ایران، ج 3، تهران: ناشر.

ملک­آرا، عباس­ میرزا، 1361، شرح حال عباس ­میرزا ملک­آرا، به‌کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران: بابک.

نادر میرزا، 1360، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، شرح و تعلیقات: محمد مشیری، تهران: اقبال.

ناظم­الاسلام کرمانی، محمد بن علی، 1384، تاریخ بیداری ایرانیان، به‌اهتمام: علی­اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: امیرکبیر.

نیّرشیرازی، شیخ عبدالرسول، 1383، تحفه نیّر، تاریخ مشروطیت در فارس، تصحیح و توضیح: محمدیوسف نیّری، شیراز: بنیاد فارس­شناسی.

وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارش­های خفیه­نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322)، 1361، به‌کوشش: علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: نو.

هاردینگ، سر آرتور، 1370، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار از دوران مأموریتش در هندوستان، مصر، ایران، ترجمه: جواد شیخ‌الاسلامی، تهران: کیهان.

هدایت، رضاقلی، 1339، روضه­الصفای ناصری، ج 9، تهران: خیام.

هدایت (مخبرالسلطنه)، مهدی­قلی، 1363، گزارش ایران، به‌اهتمام: محمدعلی صوتی، تهران: نقره.

کلیدواژه‌ها

بیست و یکم، شماره 82، بهار 1399، صص 32- 1

توسل­جویی و بست‌نشینی در سفارت­خانه­ها و کنسولگری­های

خارجیِ عصر قاجاریه

                                                                                                                               جهانبخش ثواقب [1]

 

چکیده

از پیامدهای تشکیل سفارتخانه­های خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرت­های مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگی­های خارجی در کشور، محل سفارت­ها را به مکانی برای پناه‌جویی و توسل ایرانیان به آنان و حربه­ای مؤثر علیه دولت قاجاریه به‌منظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید می­کرد. در این مقاله به­روش توصیفی- تحلیلی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخله­گر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که سفارتخانه­های بیگانه از رسم التجاء و توسل­جویی و بست­نشینی برای مداخله در امور داخلی و وابسته­کردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفته­اند.

 

  • §  واژگان کلیدی:

عصر قاجاریه، سفارتخانه‌ها، کنسولگریهای خارجی، توسل­جویی، بست­نشینی.


مقدمه

در دوره قاجاریه،  (قاجاریه(1344-1210ق./ 1925-1796م.)، افزون ­بر بقاع   مذهبی و مراکز سنتی بست­نشینی، بانک­ها، تلگراف­خانه­ها (ها(که وابسته به انگلیسی­ها بود)، سفارت­خانه­های دولت­های خارجی (خارجی(انگلیس، روسیه، عثمانی، فرانسه، ایتالیا و اتریش)، کنسول­خانه­های خارجیان (خارجیان(به­ویژه انگلیس) در شهرها، خانه اروپائیان و حتی خود اروپائیان و پرچم دولت­های بیگانه (بیگانه(روس و انگلیسوانگلیس)، محل بست، پناه­جویی و امان­خواهی بسیاری از مردم شده بودشده­بود. با بست­شدن سفارت­خانه­های خارجی و تلگرافخانه­ها که نشان از نفوذ گسترده و تحریک و دخالت بیگانگان به­ویژه روس­ها و انگلیسی­ها در جامعه ایران عصر قاجاریه داشت، بست­نشینیشستن به یکی از معضلات دولت قاجاریه تبدیل شد. با کارکرد تأمینی این بست­های وابسته به بیگانگان، بسیاری از رجال حکومتی و مأموران دولتی برای فرار از مجازات به سفارتخانه­ها پناهنده شده و زیر پرچم بیگانه می­رفتند. این امر موجب شد تا که دولت قاجاریه از دسترسی به افرادی که مجرم و خاطی بودند درمانده شود و برایدر تأمین امنیت داخلی در مقابله با دزدان و خلافکارانخلافکاران و مجرمان ناتوان باشد.؛ . بنابراین، ضمن ضرورت­یافتن و اهمیت چنین مقوله­ای برای پژوهش، این پرسش قابل طرح است که پدیده توسل­جویی به بیگانگان و بست­نشینیستن در مراکز سیاسی قدرت­های خارجی، چه تأثیری بر روابطابطه قدرت­های سیطره­جو با ایران و امنیت داخلی این کشور داشته است؟ بر این مبنا، هدف ازاین مقاله حاضر، بررسی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی ایرانیان به خارجیان و به دستبه­دست دادن مصادیقی از این توسل­جویی­ها و تأثیر آن بر وضعیت امنیت داخلی کشور و روابط ایران با دولت­های پناه­دهنده است. فرضیه پژوهش آن است که توسل­جویی به بیگانگان، دخالت آنان را در کشور گسترش می­داد و با این حربه، استقلال کشور و امنیت داخلی آن دچار خدشه می­شد. این پژوهش از نوع تاریخی است که گردآوری اطلاعات آن به ­روش کتابخانه­ای و تبیین موضوع به­شیوه توصیفی- - تحلیلی انجام شده است. 

    درباره موضوع این مقاله، به­رغم آگاهی­هایی که در منابع تاریخ­نگارانه دوره قاجاریه و خاطرات و سفرنامه­ها و گزارش‌های سیاحان و مأموران اروپایی نظیر لیدی شیل، دوراند، ادوارد پولاک و دیگران آمده است، پژوهش خاصی در این موضوعباره صورت نگرفته است. مدخل­های اجمالی «بست» در دایره­المعارفتشیع، ج 3 ج3(1375)؛ دانشنامهجهاناسلام، ج 3 ج3(1376) و دایره­المعارفبزرگاسلامی، ج 12 ج12(1383) بر معنا و مفهوم و تاریخچه بست و بست­نشینی متمرکز شده­اند. خالصی (خالصی(1366) تاریخچه بست و بست­نشینی را به‌طور عام در کتابی مطرح کرده و حبیبی (حبیبی(1384) در مقاله­ای به­طور اجمال به بست و بست‌نشینی در حرم امام رضا (امام­رضا(ع) پرداخته است. برخی نوشته­ها به بست‌نشینیبه­بست­نشینی آغاز جنبش مشروطه در سفارت انگلیس در تهران پرداخته­اند، نظیر مقاله کوتاه علی ابوالحسنی (ابوالحسنی(منذر) (1386، زمانه، ش 59ش59) و کتاب رسول جعفریان (جعفریان(1378) که بررسی تحولات یک‌ماههیک­ماهة بست­نشینی مشروطه­خواهان در سفارت انگلیس در سال 1324ق. است. در این میان دنیس رایت (1364) در کتاب ایرانیاندرمیانانگلیسی­ها، به پناهندگی برخی از ایرانیان به سفارت انگلیس پرداخته که در این مقاله به این اثر توجه شده است. بنابراین، با توجه به اندک­بودن پژوهش در باره این موضوع، مقاله پیشِ رو، به­صورت منسجم به موضوع پناهندگی و توسل­جویی ایرانیان به خارجیان در طی دوره قاجاریه پرداخته است.

 

توسل­جویی و پناه­جویی به خارجیان

یکی از راه­های توسل­جویی و پناه­جویی به بیگانگان در دوره قاجاریه، بست­نشینی در سفارت­خانه­ها، کنسول­گری­ها و دفاتر تلگراف (تلگراف(تلگراف­خانه­های) خارجی در ایران بود. توسل جستن ایرانیان به خارجی­ها برای جلب حمایت، از اوایل حکومت قاجاریه رایج بود. هم بزرگان دولتی و ثروتمندان و هم افراد عادی برای رهایی از ظلم و ستم کارگزاران دولتی به بیگانگان متوسل می­شدند. با دایرشدن کنسولگری­ها و دفاتر تلگراف متعدد در چهارگوشه کشور، رسم بست­نشینی توسعه یافت و «ایرانیان چه به ‌‌‌­طور انفرادی و چه به ­طورصورت دسته­جمعی به این مراکز پناهنده می­شدند. از جمله گروه­هایی که به­طور دسته­جمعی پناهنده­ می­شدند، می­توان از بهایی­ها یا صنعت­گرانی که نگران معیشت خود بودند، نام برد» (رایت، 1364: 362). بست­نشینی دسته­جمعی خود، طلیعه بست­نشینی­های بزرگ در انقلاب مشروطه شد (شد(مارتین، 1390: 229).  

    انعقاد معاهداتیه­هایی با دولت­های خارجی پس از شکست­های ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاهفتحعلی­شاه قاجار (قاجار(حک: 1250- 1212 قق./ 1834-1797م.)، موجب افزایش نفوذ نمایندگان روس و انگلیس در ایران شد؛، به­گونه­ای که کم­تر کاری بدون صلاحدید آنان انجام می­گرفت. افزون برافزون­بر مسائل سیاسی، این نمایندگان حتی در امور شخصی افراد ایرانی نیز مداخله می­کردند و شاه و رجال ایران، می­بایست میل و اراده وزیرمختاروزیر مختار انگلیس و روس را کاملاً مطاع می­دانستند (دانستند(اقبال، 1385: 246). توسل­جویی به بیگانگان، افزون برافزون­بر اینکه موجب دخالت قدرت­های خارجی در امور داخلی ایران می­شد و بسیاری از رجال ایران را به خود وابسته می­کردند، مشکلاتی را نیز از نظر برقراری امنیت داخلی برای دولت فراهم می­ساخت؛. هر چند، گاهی این توسل­جویی‌ها مفرّی برای رهایی از ظلم و ستم حکومت تلقی می­شد.

    سفارت­خانه بریتانیا در تهران و قلهک،[2] اغلب جایی برای بست­نشینانی بود که خود ترتیب غذا و خوراک مورد نیاز را می­دادند و از چند روز تا چند ماه در آنجا می­ماندند. بعدها، بست­نشین­ها، گاه به خاطربه­خاطر مسائل مذهبی و، مخالفت با یک اقدام دولتی و گاه برای فرار از قانون، به ایستگاه­های تلگراف تحت اداره انگلیس (انگلیس(در قم، یزد، کرمان و سایر جاها) پناه می­بردند (بردند(رایت، 1361: 71؛ خالصی، 1366: 105). به تعبیربه­تعبیر سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در زمان مظفرالدین شاه (شاه(حک: 1324-1313ق./ 1906-1896م.)، هر دو اقامتگاهاقامت­گاه ییلاقی (ییلاقی(مقر تابستانی) سفارت­های روس و انگلیس در قلهک و زرگنده، نظیر کاخ­های سفارتین در خود تهران، محل بست­نشینی و تحصن ستمدیدگانستم­دیدگان ایرانی بود و از لحاظ امنیت و مصونیتی که به بست­نشینان می­بخشید، هیچ فرقی با مساجد و اماکن مقدس ایرانی نداشت که ایرانیان، به هنگامبه­هنگام درگیری با حکومت خود، غالباً در آن­جاها بست می­نشستند تا از گزند مأموران دولتی و از خطر توقیف شدن به ­وسیله آنان در امان باشند (باشند(هاردینگ، 1370: 196).

   همسر کلنل شیل در خاطرات خود تأکید می­کند،، در ایامی که در ایران بوده، افراد زیادی در سفارتخانه انگلیس بست می­نشستند. این افراد از طبقات گوناگون مردم بودند، شامل اشرار، غلامانی که از ظلم اربابان خود گریخته بودند، شاهزادگان، خان­ها، افسران قشون، اختلاس­گران بودجه کشور، صرافان کلاهبردار، آزاردهندگان ضعفا، مظلومان و افراد تحت فشار حکومت بودند (حکومت(شیل، 1368: 115- 114). شیل اشاره داردکرده که بست­نشینی اشرار در محل سفارت­خانه انگلیس در تهران، به ­کرات اتفاق می­افتاد و چون تحویل دادن این­گونه افراد به مراجع قضایی، ممکن بود برای سفارت­خانه آنها بدنامی به باربه­بار آورد، لذا گاه پناهندگان تبه­کار را شبانه از سفارت خارج می‌کردند تا با استفاده از فرصت تاریکی بتوانند یک بقعه مذهبی را به­ جای سفارت برای بست­نشینی پیدا کنند، هر چند او این کار را ساده ندانسته و می‌گوید بارها صدای پناهندگان را در دل شب در اندرون می­شنیده که ندای «امان پادشاه انگلیس، امان وزیرمختار، امان خانم» و از اینازاین قبیل، سر می­دادند (دادند(همان: 115). شیل اعتراف کرده که اگر افراد پناهنده، از قربانیان حکومت استبدادی و مظلومین طبقه زورگو بودند، آن­قدر آنها را در سفارت­خانه نگه می­داشتیم تا فرصت مساعدی برای حل مشکلات و تأمین آنها به­صورت مصالحه یا انجام کارهای دیگر پیدا شود (شود(همان: 116- 115). تکرار این وقایع برای خانم شیل سرگرمی جالبی شده بودشده­بود و او علاقه زیادی به دانستن جزئیات ماجرای پناهندگی افراد گوناگون پیدا کرده بود،کرده­بود تا جایی که توجه به این مسائل، تنوع بسیار خوبی برای جلوگیری از اقامت کسالت­آور داخل اندرون برای ویاو شده بودشده­بود و او را از یکنواختی این نوع زندگی نجات می­داد (داد(همان: 116).

  خانم دوراند انگلیسی، در ایام حضور در ایران، اشاره کرده است که سنت بست­نشستن در ایران توسعه عجیبی دارد. به گفته او، افزون برافزون­بر حرم حضرت معصومه (س) در قم، به اعتراف او، در تهران اغلب مردمانی که مورد ستم قرار می­گرفتند، زیر پرچم بریتانیا در باغ سفارت بست می­نشستند. بیرون راندنبیرون­راندن این افراد خلاف سنن مملکت بود و. بست­نشین­ها گاهی هفته­ها در آنجاآن­جا اقامت می­کردند (کردند(دوراند، 1346: 31). او از مردی یاد می­کند که نماینده چند نفر بازرگان ایرانی بود و ادعایی علیه دولت ایران داشت و وارد ساختمان تابستانی سفارت­خانه در قلهک شد. او که نمی­توانست طلبش را از دولت ایران وصول کند، مدت چهار ماه در سفارت­خانه زیر پرچم انگلستان اقامت گزید تا اینکه ادعایش ثابت شد. ولی به دنبال این ماجرا، پس از این،او توقع داشت که به مناسبتبه­مناسبت طول اقامت در زیر پرچمزیرپرچم بریتانیا، شایستگی دریافت نشان و عنوانی از طرف دولت انگلستان دریافت را پیدا کند؛. تقاضای مشابهی نیز از صدراعظم ایران داشت که احتمالاً خلعتی دریافت کرد (کرد(همان: 32-31).

    در عصر قاجاریه، خانه اروپائیان و، اروپائیان(و منزل سفرا)، حتی خود  (اروپائیان(شیل، 1368: 115؛ لندور، 1392: 83) و مؤسسات آنها در ایران که بر فرازشان پرچم­های این کشورهای اروپایی بود  بر فراز مؤسسات خویش در (ایران(دوراند، 1346: 31؛ کسروی، 1369: 694- 676) نیز به­عنوان محل بست قرار می­گرفته­اندانتخاب می‌شدند. هاردینگ یکی از رسوم عجیب بست­نشینی را آن دانسته که برخی از مأموران ایرانی که سفرای خارجی از دست خود آنها پیش دولت ایران شکایت کرده بودندکرده­بودند، غفلتاً در اقامتگاهاقامت­گاه همان سفرا بست می­نشستند تا جرائم‌ئمشانجرایمشان بخشیده شود (بخشیده­شود(هاردینگ، 1370: 197).

 

 عوامل و انگیزه­های توسل­جویی 

علل و انگیزه­های مختلفی در توسل­جویی رجال عصر قاجاریه به بیگانگان و پناه­گرفتن در سفارت­خانه‌های خارجی مؤثر بوده است که به موارد ذیلی از آن می­توان اشاره کرد.

 

-1. حفظ موقعیت شغلی و دستیابی به مناصب مهم دولتی

حفظ جان و موقعیت از عوامل روآوری ایرانیان به سفارتخانه­های خارجی بود. رجال متخلفی که تحت حمایت سفارتخانه­های روس و انگلیس قرار می­گرفتند و اوامر آنها را اجرا می­کردند، در صورت ارتکاب هر خلاف قاعده و بی­عدالتی، از تعرض مصون بودند. از این ­رو، ایرانیان برای حفظ جان و مال یا پیشرفت امور دنیایی خود و دستیابی به مقام و موقعیت یا برای فرار از مجازات و تعقیب­های دیوانی به این سفارتخانه­های خارجی متوسل می­شدند. این توسل­جویی از سوی آن سفارتخانه­ها نیز با اشتیاق پذیرفته­ می­شد؛ زیرا هم وسیله­ای بود برای افزایش نفوذ آنان در کشور بود و هم بهانه­ای جهت فشار و تهدید به حکومت ایران را فراهم می‌آورد (بود(اقبال، 1385: 246). افزون ­بر این، ارتباط با خارجی­ها فرصت مناسبی را در کار تجارت فراهم می‌کردمی­ساخت، موقعیت پناهندگان را در کشمکش­ها و اختلافات داخلی تقویت می­نموکرد و مزایای دیگری را نصیب آنها می­ساخت. از سویی، ایرانیان بر این باور بودند که قدرت­های خارجی از جمله روس و انگلیس که در دوران قاجاریه قدرت برتر به شماربه­شمار می­رفتند و هیئت­های نمایندگی سیاسی و کنسولی در ایران بهوجودبه­وجود آورده بودند، سررشته سیاست را در کشور بهدستبه­دست دارند، بنابراین به آنها متوسل می­شدند (شدند(رایت، 1364: 342).

    میرزا آقاخان نوری از جملهجملة رجالی بود که برای دستیابی به مقام و موقعیت برای سفارت انگلیس در ایران جاسوسی می­کرد و خود را تحت حمایت انگلیسی­ها و حتی مدتی تحت تابعیت انگلستان قرار داد. او از طریق ارتباط با مهدعلیا همسر محمدشاه قاجار (قاجار(حک: 1264- 1250ق./ 1848- 1834م.) از اخبار اندرونی شاه آگاهی پیدا می­کرد و این اخبار را به سفارت انگلستان در تهران می­داد. او در یکی از شب­ها از سوی مأموران حاجی میرزا آقاسی صدراعظم در حال خروج از سفارت با لباس مبدل دستگیر و پس از فلک­شدن و پرداخت جریمه نقدی به کاشان تبعید گردید.[3] پس از مرگ محمدشاه و عزل حاجی میرزا آقاسی، آقاخان نوری از کاشان به تهران آمد و میرزا تقی­خان امیرکبیر فوراً دستور بازگشت او را به کاشان صادر کرد، اما میرزا آقاخان بدون اعتناء به دستور صدراعظم، به سفارت انگلیس رفت و خود را در پناه آن سفارت قرار داد. جالب اینکه کاردار سفارت انگلیس از طریق تماس با مهدعلیا که حامی میرزا آقاخان بود، توانست زمینه بازگشت او را از سفارت به قصر سلطنتی فراهم سازد (سازد(سپهر، 1377: 2/857، 943-942، 971-970؛ هدایت، 1363: 69؛ رائین، 2536: 253-249؛ شیل، 1368: 225- 222؛ ساسانی، 1338: 16- 13؛ آدمیت، 1362: 196- 194؛ اقبال، 1385: 88، 319- 318).

    حمایت سفارت انگلیس از میرزا آقاخان نوری سبب شد تا ناصرالدین شاه (شاه(حک: 1313- 1264ق./ 1896- 1848م.) و امیرکبیر نتوانند او را از تهران طرد کنند یا موجبات قطع ارتباط او و سفارت را فراهم آورند. وی کار جاسوسی برای انگلستان را ادامه داد و اسرار محرمانه دولتی اعم از امور داخلی یا مذاکرات سیاسی شاه و صدراعظم و سایر سفرا را به وزیرمختاروزیر مختار انگلیس گزارش می­داد. چون امیرکبیر تصمیم گرفت او و برادرش وزیر نظاموزیرنظام را از تهران تبعید نماید، بهیه دولت انگلیس پناه بردند و وزیرمختاروزیر مختار انگلیس به­ طور رسمی و علنی به یاری میرزا آقاخان نوری شتافت و با ارائه سند رسمی تحت­الحمایگی و تابعیت انگلستان، او را از زندان و تبعید نجات داد. سرانجام با دسیسه او و مهدعلیا، امیرکبیر از صدارت عزل (1268ق./1851م.) و میرزا آقاخان نوری با حمایت کلنل شیل وزیرمختاروزیر مختار انگلیس، به صدارت منصوباین سمت منصوب شد (شد(رائین، 2536: 255- 254؛ اقبال، 1385: 320- 318). پیش از پذیرش صدراعظمی، آقاخان نوری با ارسال پیغامی به سفارت انگلیس، صلاح کار را جویا شد که آیا این منصب را بپذیرد یا همچنانهم­چنان تحت‌الحمایگی و نوکری انگلیس را داشته باشدداشته­باشد. سفارت با این جواب که «مسلماً قرار داشتن در تحت حمایت انگلیس از تاج کیانی هم برتر است»، تصمیم را به خود آقاخان واگذار کرد (کرد(شیل، 1368: 222). مورخ قاجاریه، آقاخان نوری صدر اعظم ایران را هواخواه انگلیس دانسته است (است(سپهر، 1377: 3/ 1363).[a1] 

    میرزا یعقوب­خان ارمنی از ارامنه جلفای اصفهان و پدر میرزا ملکم­خان که دعوی مسلمانی داشتمی­کرد، در سفارت روس  سمت مترجم بودی داشت و در تمام عمر برای انگلیسی­ها جاسوسی می­کرد. او از نامه دالگوروکی وزیرمختار روس به ناصرالدین شاه برای بازگرداندن امیر به صدارت اطلاع حاصل کرد و به سفارت انگلیس خبر داد و دشمنان امیر نیز در ترتیب دادن قتل او تسریع کردند. نظر به سوابق خدمتی که میرزا یعقوب داشتمیرزایعقوب نظر به سوابق خدمتش، پس از قتل امیرکبیر جزوء مشاورین مخصوص شاه درآمد (درآمد(ساسانی، 1338: 41- 38).

   شاهزاده سلطان مسعود میرزا ظل­السلطان (السلطان(1336- 1266ق.) پسر بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان که طرفدار انگلستان بود و همکاری­های خوبی در جهت منافع انگلیس در ایران از خود نشان داده بودداده­بود، پس از برکناری از حکومت اصفهان، از کاردار سفارت انگلیس در تهران تقاضای حمایت کرد که پذیرفته شد. پس از مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه به سلطنت، ظل­السلطان که نگران جان خود بود، بار دیگر در صدد جلب حمایت انگلیسی­ها برآمد. با اینکه کنسول انگلیس در اصفهان به وی شفاهاً اطمینان داد؛ اما او خواستار حمایت کتبی شد. سرانجام در سال 1315ق./  1898م. وزارت خارجه انگلیس به وزیرمختار خود اجازه داد که کتباً به او اطمینان حمایت دهند (دهند(رایت، 1364: 350). هاردینگ شرحی از روابط دوستانه و همکاری­های ظل­السلطان با او و تمایلاتش به انگلیس به دستبه­دست داده ­است (هاردینگ،است(1370: 167- 165). بنا به قولبه­نقل ادوارد براون در سال 1305ق./ 1888م./1305ق. قرار بود که نشان افتخاری از طرف دولت انگلیس به ظل­السلطان به دلیلبه­دلیل فراهم آوردنفراهم­آوردن تسهیلات و حمایت از صنایع و تجارت انگلستان اعطاء شود که البته با عزل غیرمترقبه او از حکومت نواحی تحت‌ سلطه­اش همراه شد و به دستور شاه به تهران فراخوانده و بازداشت شد (شد(براون، 1386: 135- 134؛ همان، 1329: 446). البته براون در جای دیگر اشاره کرده که به تازگی نشانی از دولت بریتانیا به ظل­السلطان داده شده بود؛ او انگلوفیل شناخته ­می­شد (شد(همان، 1329: 346).

   یحیی دولت­آبادی، ظل­السلطان حاکم اصفهان و پسرش جلال­الدوله حاکم یزد را از عوامل انگلیس دانسته که در ارتباط کامل با انگلیسی‌هاان کاملاً در ارتباط بودند و مانند یک نوکر فرمانبردارفرمانبردار به آنها خدمت می­کردند (دولت‌آبادی،کردند(1371: 1/317). سفیر آمریکا در ایران نیز در باره این شاهزاده نوشته استنوشته­است که «در دوستی و روابط حسنه با انگلستان شهرت دارد و در مقابل با روس­ها خصومت علنی می‌ورزد» (بنجامین، 1394: 185). خود ظل‌السلطان، خود در مصاحبه با کرزن اظهار می­کند که «همواره دوست انگلستان است که کانون تمدن می­باشد و در تمام عمر خود نیز در این زمینه کوشا بوده استبوده­است» (کرزن، 1373: 1/ 550). وی حکومت ایالات و ولایات زیادی نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره و درجزین را در اختیار داشت نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره، درجزین[4] (اعتمادالسلطنه، 1301: 1/287و296) که بیشتر در منطقه نفوذ انگلستان بود و تصدی او بر این نواحی بنا بربنابر اشاره و صلاحدید و حمایت این کشورنگلستان بوده است (بوده­است(بامداد، 1363: 4/85). او روزی در دیدار با اعتمادالسلطنه در 6 ذی‌قعدهذیقعده 1309 چنین گفتگفته­است: «عماً قریب مملکت ایران به سه قسمت خواهد شد و به من به حمایت انگلیس­ها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهند داد» (اعتمادالسلطنه، 1350: 815). به گفتهبه­نقل اعتمادالسلطنه، در سال 1303ق. در روزنامه تایمز لندن مطلبی در تعریف از ظل‌السلطان و تکذیب ولیعهد نوشته شده بود و در آن شاه را تحریک کرده بود که ولیعهد را عزل و ظل‌السلطان را ولیعهد کند (کند(همان: 289).

    کامران­میرزا نایب­السلطنه (1307-1235ش.) پسر دیگر ناصرالدین­شاه نیز با حمایت روس­ها حکومت ایالات و نواحی دیگری از کشور را (در نواحی شمالی و شمال شرقیشمال­شرقی)[5] در اختیار داشت. این تقسیم­بندی و حمایت­ها به دلیلبه­دلیل رقابت بین دو دولت روسیه و انگلستان صورت می­گرفت و در قرارداد 1907م. مبنای تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ این دولت­ها و یک منطقه بی­طرف حائل شد. با افزایش نفوذ انگلیس، روس­ها انگلیسی­ها را راضی کردند که به عزل ظل­السلطان تن دهند، در نتیجه او از حکومت بر تمام مناطقحکومت­ها عزل و حکومتش منحصر به اصفهان شد. در برابر این اقدام و برای برقراری تعادل در سیاست­های دو کشور، برای اینکه در سیاستشان تعادلی برقرار باشد، در برابر، حکومت­های کامران­میرزا نیز فقط منحصر به تهران شد به (تهران(کرزن، 1373: 1/548؛ براون، 1386: 135-134؛ بامداد، 1363: 3/158 و 4/86). در واقعه رژی، کامران­میرزا چون به روس­ها بستگییستگی داشت، با این امتیاز چندان موافق نبود. در دوران مشروطیت شخص امپراتور روسیه تبعیت کامران­میرزا را پذیرفت و او را تحت حمایت خود قرار داد (داد(بامداد، 1363: 3/161 و 159)

 

-2. حفظ جان از بیم گزند شاهان

امر دیگری که در روآوری ایرانیان به خارجی­ها مؤثر بود، استبداد شخصی شاه قاجار و نزدیکان او و نیز سفاکی و طمع­ورزی هیئت حاکمه و بی­عدالتی و اجحاف عمومی بود.. زیرا شاه بدون اینکه خود را در برابر هیچ مبدأ و مقامی مسئول بداند و بدون ترس از هیچ قانون و عدالت و جزایی که وجود نداشت، هر کس را که می­خواست، می­کشت و مال هر کس را که می­خواست با فرمانی ضبط می­کرد. بسیاری از این خونریزی­های بی­رحمانه در تاریخ این دوره ثبت شده ­است. توسل بسیاری از اعیان، و شاهزادگان، و تجار و وزرای ایرانی به نمایندگان خارجی، غالب اوقات برای مصون ­ماندن از گزند شاه و نزدیکان او بود (بود(اقبال، 1385: 247). برخی از بزرگان دولتی و شاهزادگان سلطنت که از نظر سیاسی طرد شده بودندشده­بودند و جان و مال خود را در معرض تهدید می­دیدند، از سفارتخانه­های اروپایی به­عنوان بست استفاده می­کردند. عمووهها، دایی­ها، عمه­ها، و خاله­ها، برادران و سایر خویشان شاه و برخی صدراعظم­ها در پناه و حمایت روس­ها و انگلیسی­ها قرار می­گرفتند (گرفتند(پولاک، 1368: 326).

       در سلطنت محمدشاه قاجار، افرادی کسانی از ترس او به مقامات خارجی متوسل شدند.، ازجمله؛ حسینعلی ­میرزا فرمانفرما حاکم فارس و از پسران فتحعلی ­شاه، در وصیت­نامه خویش، فرزندانش، رضاقلی ­میرزا، نجفقلی  ­میرزا و تیمور میرزا را در حمایت انگلیسی­ها قرار داد. این شاهزادگان در آغاز سلطنت محمدشاه، به کمک کنسول انگلیس از ایران فرار کرده و به انگلستان رفتند و از دولت انگلیس تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که پذیرفته شد (شد(رائین، 2536: 152- 148؛ رایت، 1364: 195-170؛ محمود، 1367: 2/470-469؛ رضاقلی ­میرزا، 1373)؛ شاهزاده امام­ویردی میرزا، سرکشیکچی­باشی فتحعلی شاهفتحعلی­شاه، در چادر ایلچی روس پناهنده شد و کسی نتوانست متعرض او شود (شود(رضاقلی ­میرزا، 1373: 11و 16)؛ عبدالله­خان امین­الدوله حاکم اصفهان نیز مستر مک­نیل وزیرمختار انگلیس را شفاعت قرار داد و مک­نیل از کارگزاران دولت خواست تا به او  را اجازه سفر عتبات عالیات دادند (دادند(سپهر، 1377: 2/653- 652).

   در اواخر عمر محمدشاه، بهمن­میرزا برادر او که والی ایالت آذربایجان بود، پس از تلاش­های ناموفق به­در جهتقصد تصدی سلطنت، برای فرار از دستگیر شدندستگیرشدن توسط مأمور حاجی میرزا آقاسیمیرزاآقاسی، دربه سال 1263ق. در محل سفارت روسیه پناه گرفت و پس از مدتی به کمک آنها به­عنوان میهمان امپراتور به روسیه رفت و در آنجاآن­جا مقیم شداقامت گرفت. او در سال 1266ق. شهر شوشی حاکم­نشین قراباغ را برای اقامت خود برگزید و تا آخر عمر (عمر(1301ق.) با تابعیت دولت روس در آنجاآن­جا زندگانی می­کرد (کرد(سپهر، 1377: 2/907-902؛ هدایت، 1363: 66؛ شیل، 1368: 113؛ بامداد، 1363: 1/ 197-195) و ماهیانه حقوقی معادل یک هزاریک­هزار تومان از روس­ها دریافت می­می­گرفت (کرد(ملک­آرا، 1361: 128). میر علینقی­خان که با بهمن ­میرزا در تبریز همکاری نزدیک داشت، نیز به سفارت انگلیس پناهنده­ شد و پس از اینکه ترتیبات لازم برای مصونیت او از تعرض تحت حمایت بریتانیا داده ­شد، محوطه سفارت را ترک گفت. چون مقامات ایرانی، علینقی را به شرق کشور تبعید کردند، سفارت انگلیس به حمایت جدی از او برخاست و موجبات رفع مزاحمت و بازگشت اویو را به تهران فراهم ساخت. او از آن پس، سال­های زیادی واسطه مورد اعتماد بین سفارت و مقامات ایرانی بود. در سال 1272ق./  1855م. لرد کلاندون وزیر خارجه وقت بریتانیا یک انگشتر الماس به ­پاس «خدمات توأم با اشتیاق و صمیمیت» او برایش فرستاد (فرستاد(رایت، 1364: 347؛ امانت، 1383: 329-328).. کار اصلی میرعلینقی جاسوسی برای سفارت انگلستان بود و. در محاصره هرات (1254ق.)  او در زمان محمدشاه، اسرار دولتی را در اختیار بریتانیا گذاشته بود (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1644)؛. تحت­الحمایگی انگلستان پاداشی از بابت همین خیانت بود (بود(امانت، 1383: 328).

    در دوره ناصری، عباس­ میرزا ملک­آرا فرزند محمدشاه قاجار، از دست مهدعلیا که قصد دستگیری و کور کردن او را داشت، به کمک فرهاد میرزا عموی خویش، به سفارت انگلیس در قلهک متوسل جستشد و از طرف سفارت اعلام شد که عباس­میرزا دروی تحت حمایت دولت انگلیس است (است(ملک­آرا، 1361: 44 و 51). وی بار دیگر پس از طرح کاغذپراکنی جعلی و تهمت به او برایمتهم شدن به قتل شاه، نیز به انگلیسی­ها و روس­ها توسل جست (جست(همان: 46). در سال 1270ق./  1853م. جاستین شیل وزیرمختار انگلیس در تهران به عباس­ میرزا یک گذرنامه انگلیسی داد تا بتواند از خصومت برادرش در امان مانده و در بغداد مقیم شود (شود(همان: 52- 49؛ رایت، 1364: 346). بدین ترتیب،بدین­ترتیب او که  متهم به شرکت در غائله بابی­ها مظنون بود، تنها در پناه و حمایت سفارت انگلستان توانست جان خود را از خطر برهاند (برهاند(پولاک، 1368: 326).  انگلیسی­ها همچنین در سلطنت ناصرالدین­شاهانگلیسی­ها  کوشش زیادی برای رسیدن عباس­ میرزا به نیابت سلطنت و ولیعهدی عباس­میرزا کردند و حتی او را برای به لندن دعوت نمودند[6]به­خرج دادند . انگلیسی­ها در برابر روس­ها که تمایل به ولیعهدی بهمن­میرزا داشتند، تمایل به عباس­میرزا داشتند و حتی او را برای رفتن به لندن دعوت (کردند(بامداد، 1363: 2/ 225- 224). همچنین در سال 1269ق./  1853م. سفارت انگلیس، شاهزاده حاجی میرزا سیف­الدوله پسر علی­شاه ظل­السلطان و نوه فتحعلی­شاه پسر عموی شاه را تحت حمایت خود قرار داد. دولت ایران در هر دو مورد اعتراض کرد و اعلام داشت که هر دو نفر مشغول تحریکاتی علیه شاه بوده­اند و عدم رضایت خود را از حمایت بریتانیا از آنها  دو اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 346). سیف­الدوله پیش از این، پسر سوم علی­شاه ظل­السلطان (السلطان(پسر دهم فتحعلی­شاه)، در سال 1251ق. پس از گرفتاری و تبعید پدرش از ایران فرار کرد و به دولت عثمانی پناهنده شد. چون به‌واسطهبه­واسطة پدر و یا خودش با انگلیسی­ها ارتباط داشت، به وساطتبه­وساطت وزیرمختار انگلیس به ایران بازگشت. در قضیهقضیة لشکرکشی ناصرالدین شاه به هرات در سال 1273ق. و اختلاف ایران و انگلستان بر سر این موضوع که مستر موری وزیرمختار انگلیس از ایران به بغداد رفت، سیف­الدوله­میرزا را نیز دولت به خاک عثمانی تبعید کرد. پس از انعقاد معاهده پاریس و بازگشت موری به تهران، سیف­الدوله نیز همراه او به تهران آمد و به­موجب فصل چهارم معاهده کسی متعرض او نشد و مورد عفو   واقع شد (شد(سپهر، 1377: 3/1459؛ بامداد، 1363: 2/134). [a2] 

    شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس­ میرزا و عموی ناصرالدین شاه یک­بار در 1268ق./ 1852م. و بار دیگر در سال 1271ق./ 1855م. در سفارت انگلیس بست نشست و تحت­الحمایگی دریافت کرد. او زمانی که والی فارس بود، با انگلیسی­ها روابط دوستانه­ای داشت و روابطشط او با دربار به همینبه­همین دلیل برهم خورد. سفارت، گاه­ و بی­گاه به حمایت او بر می­خاست و، ک این امره موجب رنجش مقامات ایرانی می­بود (شد(رایت، 1364: 346). فرهاد میرزا برای ملت انگلیس و زبان انگلیسی علاقه و احترام زیادی قائل بود؛ زیرا در زمانی که مورد غضب برادرزاده­اش ناصرالدین­شاه قرار گرفته بودداشت و احساس خطر جانیش در خطر بودمی‌کرد، توسط سر تیلور تامسون سفیر انگلیس نجات یافته بود. او برای فرار از خشم شاهانه، به سفارت­خانه انگلیس پناه برد و تحت حمایت سفیر قرار گرفت. سفیر که به او اطمینان داد تا هر وقتهروقت لازم باشد، می­تواند در آنجاآن­جا بماند. وقتی فراشان حکومتی سر رسیدند و تقاضای تسلیم او را کردند، این تقاضا بی­درنگ رد شد. آنها تهدید کردند که به زور وارد سفارت­خانه خواهند شد که تامسون اعلام کرد آنها را هدف گلوله قرار خواهد داد. بدین ترتیببدین­ترتیب فراشان را دست خالی بازگرداند و فرهاد میرزا مدتی در سفارت­خانه اقامت کرد و تامسون از او حمایت می­کرد و حتی غذایش را مورد بازرسی دقیق قرار می­داد تا اطمینان پیدا کند که مسموم نشده باشد. بالاخره خشم شاه فرو نشست و فرهاد میرزا توانست از پناهگاهپناه­گاه خود خارج شود (شود(براون، 1386: 137-136؛ نیز ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433). در دوره ناصری، ابوالحسن میرزا شیخ­الرئیس قاجار نیز برای حفظ خود از دستگیری توسط حکومت به سفارتخانه عثمانی پناه گرفت (گرفت(ناظم­الاسلام، 1384: 430).

    در دوره مظفرالدین­ شاه، مجیدالسلطنه یکی از مقامات دولتی ایران،   پس از ماجرای قتل یک مبلّغ مذهبی آمریکایی در آذربایجان در مارس سال 1322ق./ 1904م./1322ق. به علتبه­علت پافشاری در تعقیب قاتلین او و درگیری با دیگر مقامات دولتی، برای حفظ جان و مال خود در کنسولگری انگلیس در تبریز بست نشست و مدت شش ماه در آنجاآن­جا ماند. مقامات کنسولی انگلیس که مدیون کمک و همکاری­های گذشته مجیدالسلطنه بودند، به­جای آمریکایی­ها که در آن­جا کنسولگری نداشتند، او را تحت حمایت خود قرار دادند. انگلیسی­ها در حمایت از مجیدالسلطنه، اموالش را به­طور صوری به یکی از انگلیسی­های مقیم منتقل کردند. چون مقامات دولتی ایران با مسافرت او به تفلیس مخالفت کرده و در صدد دستگیری ویاو پس از ترک محوطه کنسولگری بودند، مجیدالسلطنه را به ­سِمت منشی کنسولگری منصوب و با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مخصوص کارکنان سفارت و کنسولگری­ها، او را از ایران خارج کردند (کردند(رایت، 1364: 361- 360). در سال 1325ق./ 1907م. شاهزاده سالارالدوله پسر مظفرالدین شاه نیز، پس از شکست در تلاش خود برای تصاحب تاج و تخت، در کنسول­خانه انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد (شد(ظهیرالدوله، 1385: 258، 264؛ دولت­آبادی، 1371: 2/158؛ رایت، 1364: 373- 372). ظهیرالدوله حاکم همدان و کرمانشاه با ورود به کنسول­خانه و دیدار با سالارالدوله توانست او را وادار به تسلیم و ترک بست نماید (نماید(ظهیرالدوله، 1385: 287-281؛ محیط مافی، 1363: 357- 355).

 

-3. مصون ماندن از ظلم و ستم مأموران دولتی

در امان ماندن از ستم و اجحافات کارگزاران دولتی، از دیگر عوامل توسل­جویی برخی رجال و حتی افراد عادی به سفارت­خانه­های خارجی بود. به نوشتهبه­نوشته رایت، ایرانی­ها در پی دو نوع مشخص کمک و حمایت از خارجی­ها بودند: 1. پناهنده شدنپناهنده­شدن و بست­نشستن در سفارت­خانه­ها و کنسول­گری­های خارجی برای مصونیت از تعقیب و آزار مأموران ایرانی، زیرا می­دانستند که مقامات ایرانی جرأئتجرأت تجاوز به حریم این مکان­ها را ندارند؛ 2. درخواست تحت­الحمایگی یک سفارت خارجی، زیرا شخص یا خانواده­ای که از این حق برخوردار می­شد، کم و بیش از مصونیت و امتیازاتی که اتباع خارجی در یک کشور از آن برخوردار بودند، بهره­مند می­شدند. یک ایرانی که تحت حمایت انگلستان یا روسیه قرار می­گرفت و حکومت ایران هم این حق را به رسمیتبه­رسمیت می­شناخت، آشکارا از حقوق و امتیازات بیشتری نسبت بهنسبت­به سایر همهمو­وطنان خود برخوردار بود و می­توانست اطمینان داشته باشد که نه فقط تنها جان و مالش از تعرض مصون خواهد بود، بلکه از نفوذ و قدرت بیشتری نسبت بهنسبت­به دیگران برخوردار می­شود (شد(رایت، 1364: 344- 343).

    در سال 1264ق./  1848م. اعیان و بزرگان کشور از ظلم حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار به سفارت روس و انگلیس التجاء آورده و در آنجاآن­جا بست نشستند و عزل او را خواستار شدند (شدند(ناظم­الاسلام، 1384: 430). با درگذشت محمدشاه، خود که حاجی میرزا در بقعه حضرت عبدالعظیم پناهنده شد.، از آن­جااو طی در نامه­ای به لسان­الملک سپهر مورخ، از او خواست نظر وزیرمختار روس و انگلیس را در باره سرنوشت خودش جویا شود که پاسخ شنید:،آورد «نظر ایشان حفظ جان حاجی است،؛ اما طلب وزارت نکند» (نکند(سپهر، 1377: 3/939). حاجی را در دوران صدارت، آلت دست دولت روسیه دانسته­اند (اند(هدایت، 1363: 63؛ محمود، 1367: 2/475). در سال 1297ق./1880م. فوج گروسی مستقر در بوشهر با بست­نشینی در زیر بیرق اجنبی، کاری کرد که دولت ایران را دولتی نادان و بی­کفایت نشان دهد و بدین طریقبدین­طریق مقداری از حقوق و مواجبش را استیفاء کرد (کرد(مارتین، 1390: 229).

 

-4. فساد نظام قضایی

ولزلی هیگهیگ(1938-1865م.) [a3] که تجربه طولانی چندین ساله در امور کنسولی در ایران داشته، استمداد طلبیدن ایرانیان از بیگانگان در هنگام مشکل را چنین توجیهبه خاطر فساد نظام قضایی دانسته کردهاست. از نظر او،  که نظام قضاوت در ایران به ­قدری آلوده به فساد مالی و رشوه­خواری بود و مقامات رسمی در ایران به­ اندازه‌ایقدری کلاش و اخاذ بودند که تقریباً هر ایرانی   ثروتمند و دارای مایملک سعی می­کرد به طریقیبه­طریقی با یک سفارت خارجی یا کنسولگری رابطه برقرار کرده و از حمایت آنها برخوردار شود (شود(به نقلبه­نقل از: رایت، 1364: 342).

 

-5. فرار از مجازات قانونی

فرار از مجازات قانونی و قضایی عامل دیگری بود که برخی مجرمان و خلافکارانخلافکاران را به توسل­جویی به سفارت­خانه­های بیگانه وا می­داشت. این رسم از آغاز قاجاریه تداوم داشت و ابعاد گسترده­ای پیدا کرد. خواجه یعقوب ارمنی خزانه­دار و مباشر حرم (حرم(ناظر حرم‌خانهحرمخانه) فتحعلی شاهفتحعلی­شاه قاجار، برای رهایی از حسابرسی کسری وجوهی از حساب دولتی که در اختیارش بود، نزد گریبایدوف سفیر دولت روس رفت و در سفارت روسیه پناه گرفتپناه­گرفت و درخواست کرد که او را به روسیه بفرستد. خواجه یعقوب فهرستی از زنان گرجی از جمله دو نفر از زنان ارمنی را که در خانه اللهیارخان آصف­الدوله[7] بود را به گریبایدوف داد (داد(سپهر، 1377: 1/420؛ هدایت، 1339: 9/707؛ جهانگیر میرزا، 1327: 120). در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، یکی از حکام درجه دوم ایرانی، به اتهام اجحاف و شکنجه یکی از اتباع هندی دولت بریتانیا، بدون اطلاع قبلی وارد محوطه سفارت انگلیس در قلهک شد و در آنجاآن­جا پناه گرفت؛. او آشپزش را نیز برای پختن غذا به محوطه سفارت آورده بودآورده­بود. این حاکم پناهنده رسماً اعلام کرد که محوطه باغ سفارت را ترک نخواهد کرد،  مگر آنکه وزیرمختاروزیر مختار انگلیس شخصاً از خطای او درگذرد (درگذرد(هاردینگ، 1370: 197).

   حاج سیاح در ذکر سلطنت مظفرالدین شاه، از یک بدبختی که در ایران رخ نمود و آینده آن را به حالت مخوفی انداخت، یاد می­کند. اینکه؛ «هر یک از اولاد شاه و وزیر و اعیان که مال مردم و دولت را خورده و مرتکب هر خلاف گشته­اند، محض اینکه مجازاتی نشوند و کسی بُرده­ها را نطلبد، هر یک خود را به دامان یکی از دولتین روس و انگلیس انداخته و خود را داخل حمایت ایشان ساخته یعنی رقم آزادی از هر مجازات و خوردن مال دولت و مردم و اذیت به هم­وطنان و ترغیب دیگران به این بی­غیرتی و تحت حمایت اجانب رفتن و مسلط کردنمسلط­کردن ایشان بر خود و دیگران را گرفته و می­گیرند و دولتین هم محض اجرای نفوذ، هر شریر را پذیرفته به هر شرارت مساعدت می­کنند، چنانچه ظل­السلطان به دولت انگلیس مربوط شده بودشده­بود، کامران­میرزا هم خود را به روس­ها بسته بودبسته­بود» (خاطرات حاج سیاح، 1359: 488).

  

-6. تأثیر جنبش مشروطه­خواهی

در جریان جنبش مشروطه­خواهی، توسل­جویی به بیگانگان، هم برای فشار آوردن بر دولت در تن دادن به خواسته­های مشروطه­خواهان و هم برای ایمن بودن از مجازات­های استبدادگرایان افزایش یافت. در گزارش ژوئن سال 1324ق./ 1906م./1324ق. گرانت داف، کاردار سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه انگلستان، به ، مواردی از بست­نشینی ایرانیان اشاره شده و ازجمله؛ سعدالدوله وزیر سابق تجارت که به علتبه­علت ارتباط با مشروطه­خواهان و طرفداری از آنها به یزد تبعید شده بودشده­بود، به کنسولگری انگلیس در یزد پناهنده شد.[8] دو نفر در محل سفارت و سیصد نفر در کنسوللگگری شیراز بست نشستند. پسر قوام­الملک رئیس اتحادیه خمسه در دفتر تلگراف هند و اروپا در آباده بست نشست. در میان بستی­ها کسانی پیداکسانی­پیدا می­شدند که 9 سال در محل نمایندگی انگلیس زندگی می‌کردند (کردند(رایت، 1364: 363). قوامی­ها عموماً از گذشته بست‌وبندبست و بند با انگلیسی­ها داشته و سمت نوکر رسمی بهشان آنها را داشتند و بسیاری از کارها را را آنان به پشتیبانی انگلیسی­ها یا به دستور آنهاایشان انجام می‌دادند. در حوادث مشروطه در شیراز، قوام­الملک متوسل به کنسول انگلیس شد، او هم عده­ای را فرستاد، قوام را آورد و در کنسول­خانه پناه داد (داد(نیّر شیرازی، 1383: 142). به‌گفته تعبیربه­تعبیر استخر «قوام­الملک همیشه پدر بر پدر نوکر و مطیع دولت مرکزی و حاکم وقت بود» (1388: 165). عین­الدوله قصد داشت شیخ زین­الدین (الدین(زین­العابدین) زنجانی را عین­الدوله قصد داشت از شهر خارج کند که او در، رفت سفارت عثمانی متحصن شد (شد(مغیث­السلطنه، 1390: 129).

    پس از بمباران مجلس توسط قزاق­های شاه به فرماندهی لیاخوف روسی در سال 1326ق. و پراکنده­ شدن مشروطه­خواهان و آزادیخواهان، سفارت­خانه­های خارجیان، محلی شد برای پناهندگیپناهنده­شدن آنان شد. ؛ ازجمله، پناه­بردن سید حسنسیدحسن تقی­زاده، و مدیر حبل­المتین، و نایب مدیران روزنامه مساوات و صوراسرافیل، و مخبرالملک، مخبرالسلطان، صدیق­حضرت، مرتضی­قلی­خان صنیع­الدوله و کسانی دیگر، به سفارت بریتانیا پناهنده شدند (بریتانیا(کسروی، 1369: 655- 653؛ دولت­آبادی، 1371: 2/ 343- 342؛ مستوفی، 1371: 2/ 262؛ بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245-243، 257-256؛ رایت، 1364: 373؛ همانو، 1361: 72؛ صفایی، 1381: 308)؛ پناهنده­­شدن مرتضی­قلی­خان صنیع­الدوله(1329-1273ق) به­اتفاق مخبرالملک و مخبرالسلطان و صدیق­حضرت به همان سفارت­(خانههمان(صفایی، 1344: 1/377).؛ پناهنده­شدن عده­ای از مردم دیگر در سفارت فرانسه همچون ازجمله؛ میرزا تقی‌خانمیرزاتقی­خان ممتاز رئیس مجلس، حکیم­الملک (الملک(ابراهیم حکیمی) و برادرش میرزا موسی­خان و هاشم­آقا ربیع­زاده نیز به سفارت فرانسه پناه بردند و. سفارت فرانسه برای این افراد طی نامه­ای که به وزارت خارجه نوشت، مصونیت و تأمین خواست؛. اندکی بعد ممتازالدوله و حکیم­الملک راهی پاریس شدند (شدند(صفایی، 1381: 309؛ اتحادیه، 1361: 179)؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن صنیع­الدوله و اقوام او در سفارت­خانه ایتالیا (ایتالیا(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245) و به نقلیبه­نقلی در سفارتت­خانه انگلیس (انگلیس(ناظم­لاسلام کرمانی، 1357: 5/340)؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن عده­ای از مردم در سفارت­خانه عثمانی (عثمانی(خاطرات حاج سیاح، 1359: 616؛ کسروی، 1388: 58، 64؛ بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/267؛ صفایی، 1344: 1/404، 409)؛ بست­نشستن امیربهادر جنگ از اطرافیان محمدعلی­ شاه با 20 تن از غلامان تفنگدار در سفارت روس و پناهنده­شدن دیگران در جاهای مختلف (دیگر(کسروی، 1369: 564- 563) از آن جمله هستند. فتح­الله­خان سردار منصور خود را به سفارت روس رسانده و پناهنده شد. حاج حسین­آقا امین­الضرب نیز در آن­جا به او ملحق شد (شد(خاطرات حاج سیاح، 1359: 618). در گزارشی، امین­الضرب در سفارت انگلیس پناهنده شد و بعد با   تضمین کامل شاه سفارت را ترک کرد (کرد(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/2475، 2457). سعدالدوله نیز که در سفارت هلند بست نشسته بود، پس از بیرون­ آمدن از بست مورد پذیرش شاه قرار گرفت (گرفت(همان: 248).

       محمدعلی شاهمحمدعلی­شاه قاجار (قاجار(حک: 1327-1324ق./ 1909-1906م.) نیز پس از شکست در برابر آزادیخواهان و عزل از سلطنت، به سفارت روس در زرگنده پناهنده رفت و در پناه دولت روس قرار گرفت. کامران میرزا نایب­السلطنه هم به زرگنده رفت (رفت(کسروی، 1388: 765، 756؛ مستوفی، 1371: 2/ 263؛ خاطرات حاج سیاح، 1359: 632؛ سایکس، 1367: 2/592؛ شوستر، 1368: 48).   برخی از وزراء نیز به سفارت عثمانی و بعضی از صاحب­منصبان به سفارت آلمان پناهنده شدند (شدند(خالصی، 1366: 174). 

    در   سال 1328ق./1910م. یکی از شاهزادگان قاجار به­ نام داراب­ میرزا که به­عنوان تبعهیت روس در کشور روسیه ساکن بودسکونت داشت و در هنگ قزاق روسی ساخلوی تبریز صاحب­منصب بود،؛ تلاش کرد که شاید بتواند دولت مشروطه را مغلوب کند. با وجود اعتراض­های ایرانیان، افواج روسی مداخله کردند و در صورت ظاهر به بهانهبه­بهانه دستگیری داراب ­میرزا، با نیروهای ایرانی درگیر شدند و یک کلنل روسی در قزوین، به همدستان و معاونین داراب­ میرزا تأمین­نامه­ای با امضاء و مهر خود داد. در این نوشته اظهار داشته بود که حاملین این ورقه در تحت حمایت امپراتورامپراطور روس هستند و تهدید کرده بود که اگر اتباع ایران به آنها یا به همراهانشان حمله کنند یا متعرض آنها بشوند، مورد تنبیه و سیاست سخت قرار خواهند گرفت (گرفت(شوستر، 1368: 56-54).

    در اول صفر 1329/ ژوئیه 1911، در شهر اصفهان یک صاحب­منصب معزول­ شدهة پلیس، حاکم مشروطهمشروطة آنجاآن­جا را مجروح و پسرعموی او را کشت و در قزاق­خانهة روس متحصن شد. پنج روز بعد، بعد(پنجم صفر 1329) صنیع­الدوله وزیر مالیه ایران در خیابان طهران باه گلولهگلولة دو نفر گرجی مقتول شد.و این گرجی­های مزبور، چهار نفر پلیس ایرانی را نیز پیش از آنکه دستگیر شوند، زخمی کردند. مأمورین کنسولخانهکنسول­خانة روس فوراً از بازجویی و تحقیق دولت ایران در این قضیه جلوگیری کردند و قاتلین را تحت­الحفظ خود از ایران خارج کردند (کردند(همان: 59-58؛ محیط­مافی، 1363: 175). در سال 1329ق./1911م. نیز حبیب­الله­خان قوام­الملک رئیس ایلات خمسه،  در کنسولگری انگلیس در شیراز بست نشست (نشست(رایت، 1364: 374).

 

-7. لغو بست‌نشینی­های سنتی (سنتی(مذهبی و عرفی)

عامل دیگر در روآوری ایرانیان عامل دیگر در روآوری ایرانیان به توسل­جویی از بیگانگان، لغو بست­نشینی در اماکن و جایگاه­های مذهبی و سایر تأسیسات و مراکز دولتی بود. پس از اینکه از سال­های 1256ق. به بعدبه­بعد،  (دهه 1840م. به بعدبه­بعد) مقامات حکومتی در ایران، در صدد لغو یا محدود ساختنمحدودساختن بست یا حق پناهندگی به اماکن بست برآمدند، ایرانی­ها برای بست­نشینی و پناهندگی در جست­وجوی جایی برآمدند که خارج از حیطه قدرت حکومت باشد. از این­ رو، پس از آن، حتی کسانی که تحت­الحمایه نبودند، به ­طور روزافزونی و بدون واهمه از مداخله،، به سفارت­خانه­های انگلیس و روسیه در تهران بدون واهمه از مداخله پناهنده ­می­شدند. با دایرشدن کنسوللگری­های این دولت­ها در شهرهای مختلف ایران، محوطه این کنسوللگگری­ها نیز برای بست­نشستن مورد استفاده قرار گرفت. در سال­ها­ی دهه 1860 و 1870م. نیز که ایستگاه­های ارتباطی خطوط تلگرافی به­وسیله شرکت انگلیسی هند و اروپایی کشیده می­شد، این مکان هم به­عنوان بست استفاده شد. زیرا بسیاری از ایرانی­ها تصور می­کردند که یک سر این خطوط تلگراف به تخت سلطنت وصل می­شود و شکایات آنها از این راه بهتر به گوش شاه خواهد رسید (رسید(رایت، 1364: 343؛ همانو، 1361: 70 70).

    توسل­جویی به سفارت­خانه­های بیگانه، مخصوص رجال و بزرگان حکومتی نبود؛ بلکه گاه افراد عادی و معترضان نیز برای رفع ظلم و ستمی که در حق آنها می­شد و برای رسیدن به خواسته­های خود یا برای فرار از مجازات، به این مراکز متوسل می­شدند.

 

تأثیر بست‌نشینی و توسل­جویی بر روابط ایران با قدرت­ها

یکی از پیامدهای توسل­جویی و پناه­جویی به بیگانگان، مداخله آشکار قدرت­های خارجی در امور داخلی ایران و اختلال در نظم و امنیت کشور بود. در دوره قاجاریه، سفارتخانه­های خارجی که طبق قواعد بین­المللی مصونیت سیاسی داشتند، به ­صورت محلی برای تحصن و بست­نشینی درآمده بودنددرآمده­بودند و سفیران روس و انگلیس از قانون مصونیت سوءاستفاده زیادی می­کردند و از آن به­عنوان حربه­ای علیه دولت بهره می­گرفتند. به تعبیریبه­تعبیری، آن دستگاه­های خارجی حکم امامزاده و یا سرطویله شاهی را پیدا کرده بودندکرده­بودند که هر کس به آنجاآن­جا پای می­نهاد، در امان بود و دولت را یارای محاکمه و تعقیب او نبود (نبود(آدمیت، 1362: 432، 534؛ شیل، 1368: 113). این­گونه پناهندگی­ها و توسل­جویی­ها به دلیلبه­دلیل جنبه­های ضد امنیتیضدامنیتی آن، موجب اختلاف بین دولت ایران با انگلیس و روسیه می­شد و تنش‌هایی را میان رجال حکومتی و سفرای این کشورها در ایران پدید می­آورد.

   یکی از نخستین وقایع در این زمینه، پناهنده شدنپناهنده­شدن دو عضو خانواده شیخ حاکم بوشهر به محوطه نمایندگی مقیم بریتانیا در سال1242ق./  1826م. بوداست که با وجود مراجعات مقامات دولتی، انگلیسی­ها اعلام کردند که با توجه به عرف محلی نمی­توانند از پذیرفتن این پناهندگان خودداری نمایند. دولت ایران نسبت به رفتار جاستین شیل وزیرمختاروزیر مختار و استیونس کنسول انگلیس در تبریز، که سفارت و نمایندگی­های انگلیس را به مکان پناهندگی «پناهندگی«ناراضیان و فتنه­جویان و اشخاص خطرناک» تبدیل کرده بودندکرده­بودند، معترض بوده و شکایاتی داشتند و گفت­وگوها و پیغام­ها و نامه­هایی در این میان بین طرفین ردوبدل شدشده­است. به­رغم توافقی که گاه انجام می­دادند که کنسولگری­ها را از دادن پناهندگی به اتباع ایرانی منع کنند، اما عملی شدن آن را به برقراری نظام حکومتی بهتر در ایران موکول می­کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 358- 357؛ همانو، 1361: 70).

    موضوع تحت­الحمایگی و تبعیت خارجی که از عوامل اختلاف ایران و انگلیس به­ویژه در ایام صدارت امیرکبیر (امیرکبیر(1268-1264ق.) بود، ناظر به تأمین دادنتأمین­دادن کلی سفارت­خانه­ها به اتباع ایران و یا پناه جستنپناه­جستن افرادی به سفارت­خانه و یا کنسول­خانه خارجی می­گردید. مورد اول، شامل افراد سرشناسی مانند وزیر و شاهزاده و سردار و امنای دیوانی بود که اغلب با بیگانگان سروسرّی داشتند. مورد دوم، بیشتر شامل کسانی بود که متهم به جرم و جنایت و یا در زمره بدهکاران دیوان بودند که تلاش در فرار از کیفر می‌ک­کردند (کردند(آدمیت، 1362: 534). در این دوره کسانی از مأموران ایرانی، گاه که اموال دولتی را حیف‌ومیلحیف و میل کرده بودندکرده­بودند، به سفارت انگلستان پناه می­بردند و امیرکبیر در زمان صدارتش سعی داشت که سفیر را قانع سازد که آنها را برگرداند و سفیر در برابر این درخواست مقاومت می­ورزید. ماجرای پناه گرفتنپناه­گرفتن یکی از مأموران مالی که به کاربه­کار جمع­آوری عایدی خالصه­های دولتی گمارده شده بود، اما از دادن پول به خزانه سر باز زد و به سفارت انگلیس پناه برد،؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن یکی از اشرار در سفارت، پناه گرفتنپناه­گرفتن یکی از قداره­بندان تبریز در کنسولگری پس از اینکه شخصی را زخمی کرد و چون استرداد او خواسته شد، استیونس کنسول انگلیس با این توجیه که «هر کس به کنسول­خانه پناه آورد، تحت حمایت خواهد بود و نباید او را از کنسولگری به محاکمه ببرند» مانع شد،؛ پناهندگی حاج عبدالکریم قندهاری[9] بازرگان برای فرار از پرداخت دیون و مالیات­ها در سفارت، ماجرای حمایت سفارت از ارامنه تبریز توسط استیونس کنسول انگلیس (انگلیس(برای آگاهی از مشروح این وقایع، ن.ک. آدمیت، 1362: 546-535؛ رایت، 1346: 348- 347؛ امانت، 1383: 332-331)، نمونه­هایی از این پناهندگی­های خلاف قانون و دخالت­های سفرا و کنسول­های انگلیسی در امور داخلی ایران بود.

    مسئلهمسئلة حمایت و افراد تحت­الحمایه انگلیس از اواسط دهه 1850م./  (1266ق.) به بعد،به­بعد مانع عمده­ای در برقراری روابط دوستانه بین ایران و انگلیس به شماربه­شمار می­آمد. با اینکه برای روشن­ساختن ابهامات موجود، در ماده 12 معاهده صلح پاریس، دولت بریتانیا از حق خود در مورد اتباع ایرانی، به‌جز کسانی که کارمند سفارت و سرکنسولی و کنسول­گری­ها و معاونان کنسول یا نمایندگان کنسولی بودند، صرف­نظر می­کرد، با این شرط که این حق به هیچ کشور دیگری داده نشود؛ اما انگلیسی­ها حاضر نشدند از حمایت کسانی ­که پیش‌ترپیشتر از این حقوق برخوردار بودند، دست بردارند و می­خواستند وفاداری خود را نسبت بهنسبت­به دوستان قدیم خود نشان دهند و. همین امر موجب بروز بدگمانی­ها و ناراحتی­های تازه­ای گردید (گردید(رایت، 1364: 349؛ همانو، 1361: 71).

    مقامات انگلیسی سفارت به افراد و گروه­های متعددی در سفارت پناهندگی می­دادند و از قاعده بست­نشینی به مداخله در امور داخلی می­پرداختند. حمایت دولت بریتانیا از برخی از ایرانیان و اجازه دادناجازه­دادن به آنها که در محوطه سفارت یا کنسول­لگری­ها بست بنشینند، از عوامل اختلاف بین ایران و انگلیس بود. برخورداری از حق کاپیتولاسیون نیز موجب می­شدد که کسانی که تحت حمایت بریتانیا قرار می­گرفتند، از حمایت دیپلماتیک یا کنسولی برخوردار شوند. حق یک کشور خارجی برای حمایت از اتباع ایران، نخستین بار در عهدنامه ترکمانچایترکمان­چای در سال 1244ق./ 1828م. بین ایران و روسیه، به رسمیتبه­رسمیت شناخته شدشناخته­شد. به ­موجب این عهدنامه، اتباع ایرانی که در خدمت وزیرمختار یا کنسول­های روس کار می­کردند و یا خدمات آنها برای انجام وظایف این مقامات ضروری بود، تا زمانی که در خدمت آنها بودند، از حقوق اتباع روس در ایران برخوردار می­شدند. این افراد در واقع از همان حقوق و امتیازات برون­مرزی مبتنی بر حق کاپیتولاسیون که برای اتباع روس در نظردرنظر گرفته شده بود، برخوردار گردیدندبرخوردارگردیدند. انگلیسی­ها نیز همین حق را به دنبال اختلافات خود با ایران در باره موضوع بازداشت پیک ایرانی سفارت[10] کسب کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 349 و  345-344؛ 349). زیرا بر اساسبراساس فرمان سال 1256ق./ 1840م. محمدشاه قاجار که تحت فشار شدید انگلیسی­ها صورت گرفت، «تمام کارمندان و تابعین نمایندگی بریتانیا چه ایرانی باشند یا بومی کشورهای دیگر از امنیت و حمایت برخوردار بوده و نباید بدون اطلاع وزیرمختار انگلیس مجازات شوند» (همان: 206و 345).

   در گزارشی که هنری راولینسون وزیرمختار انگلیس در ایران،، در سال 1276سال1276ق./ 1860م. به وزارت امور خارجهامورخارجه انگلیس فرستاده، آماری از تعداد ایرانیانی که از حمایت انگلیسی­ها برخوردار بودند، ارائهبه­دست دادداده­است. در این آمار، از 50 خانواده و 9 فرد، زیر عنوان افراد تابعه سفارت، نام برده که به ­جز معدودی، بقیه همه ایرانی بودند و در سمت­هایی نظیر مأموران محلی (محلی(در کنسول­خانه­ها)، منشی، غلام، مهتر و، آبدار و غیره انجام وظیفه می­کرده­اند. افزون ­بر این افراد، 156 خانواده مربوط به خدمه و نوکران مأموران سیاسی انگلیس در ایران که تقریباً همه ایرانی بودند و 17 خانواده که بیشتر آنها ایرانی بودند و به دلیلبه­دلیل شرایط استثنایی، تحت حمایت بریتانیا قرار گرفته بودندگرفته­بودند، در این فهرست نام ­برده شده‌اند (برده­شده­اند(رایت، 1364: 345). حمایت انگلیس از این افراد موجب اختلاف انگلیس و ایران می‌شد، زیرا مقامات ایرانی حق انگلستان را در حمایت از بعضی از اتباع خود نفی می­کردند، به­ویژه مخالف حمایت انگلیسی­ها از افراد ناراضی خاندان سلطنتی بودند که قصد داشتند از چتر حمایتی انگلیس برخوردار شده و پناهگاهپناه­گاه امنی برای خود بیابند،. چرا که همین افراد هنگام انتقال سلطنت در کشمکش قدرت وارد عرصه می­شدند (شدند(همان: 346).

    هم بست­نشستن ایرانیان در یک سفارت یا کنسولولگری خارجی و هم تحت حمایت قرار گرفتنقرارگرفتن آنها،  موجب بروز اختلافات و سوء تفاهم‌هاییاتی بین خارجی­ها و مقامات ایرانی می­شد؛ . زیرا ایرانی­ها از اینکه بیگانگان بین آنها و اتباعشان قرار بگیرند، ناراحت می­شدند. انگلیسی­ها نیز از اینکه ماه­ها و گاه سال­ها مجبور می­شدند به بستی­ها پناه داده و آنها را اداره کنند، ناراحت بودند، با این همه، نمی‌خواستند درهای سفارت و کنسوللگری­های خود را به­ کلی به روی ایرانیانی که قصد پناهندگی داشتند، ببندند. دنیس رایت، سفیر وقت انگلیس در ایران (ایران(دوره پهلوی)، چند دلیل را برای آن برمی­شمارد: .1. چنین کاری به نام نیک بریتانیا لطمه می­زد و با یک سنت قدیمی انگلیسی­ها مغایرت داشت؛ 2. جلوگیری از بست­نشینی، موقعیت­ها و امکاناتی را که گاه به­عنوان یک اهرم سیاسی قابل استفاده بود، از دست انگلستان می­گرفت؛ 3. انگلیسی­ها بر مبنای عدالت و انسانیت، حمایت از ایرانیان بی­گناهی را که قربانی اعمال ظالمانه مقامات فاسد و نادرست ایرانی می­شدند، یک وظیفه اخلاقی برای خود می­دانستند (دانستند(رایت، 1364: 344).

    در سخنی دیگر، دلایلدلائل اصلی ادامه روش انگلیسی­ها در دادن پناهندگی به ایرانیان، «نگرانی صادقانه در باره تأمین آسایش توده­های بیچاره مردم ایران تحت حکومت قاجار، همراه با این تصمیم که از نظر قضاوت و افکار عامه زمینه­ای به دستبه­دست روس­ها داده نشودداده­نشود» ذکر شده استشده­است. از دید انگلیسی­ها، آنها با پناهندگی یا بست­نشستن کسانی که بدون اثبات جرم یا محکومیت در مورد عمل خلاف یا جنایتی، قربانی کینه یا هوس­های قدرتمندان شده و در خطر جانی یا مالی یا محرومیت از آزادی بودند، موافقت می­کردند. هم­چنین معتقد بودند که، حق پناهندگی در محدوده نمایندگی­های انگلیس را در کشوری که از مدت­ها پیش مرسوم بوده و عدالت مقهور جور و استبداد و هوس­های حاکمان روز قرار گرفته است،گرفته­است نمی­توان به ­یکباره از میان برداشت (برداشت(همان: 359). به ­نظر می­رسد که برای انگلیسی­ها، حفظ منافع خودیش در ایران به هر شیوه و ابزاری، مهم­تر از حقوق انسانی ایرانیان بود و این توجیهات اخلاقی پایه­ای نداشت. سفیر بیشتر به اشک تمساحی می­ماند که برای پرده­پوشی بر همة خیانت­ها و جنایاتی بود که انگلیسی­ها در حق ایران و ایرانی انجام دادند.

    از هنگامی‌کههنگامی که ناصرالدین­شاه در سال 1269ق./ 1853م. متوجه هرات شد، تعداد موارد تقاضای تحت­الحمایگی سیاسی به­شدت افزایش یافت. شیل و همکارانش، به ­پیروی از دستورالعمل پالمرستون، غالباً به طور خودسرانه، ایرانیان صاحب مقام و نفوذ را به تحت­الحمایگی می­پذیرفتند و طبق اصل دول کامله­الوداد، این عمل را حق و امتیاز خود می­شمردند؛ هر چند که این صرفاً نمایشی برای تحکیم حیثیت سفارت انگلستان بود. وقتی امیرکبیر رسم قدیمی بست­نشستن در اماکن مذهبی را لغو کرد، سفارت­خانه­های خارجی تنها پناهگاه امن و دور از دسترس حکومت شد و این طبعاً شمار تحصن­جویان سفارت­خانه­ها را افزایش داد. پس از امیرکبیر، آقاخان نوری بست­نشستن در حرم حضرت معصومه (معصومه(س) و حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را برای کسانی که مرتکب جنایت نشده بودند، از نو احیاء کرد (کرد(امانت، 1383: 324). عملی که به نظربه­نظر شیل «از روی انگیزه شخصی و برای تأمین پناهگاه امنی برای روز مبادای خویش» بود،. اماولی این اقدام از تعداد موارد تحت­الحمایگی چیزی نکاست (نکاست(همان: 325).

    بست­نشینی میرزا هاشم­خان نوری در سفارت انگلیس (انگلیس(سال 1271ق./ 1855م.) موجب شد که بین دولت ایران و سفارت انگلیس درگیری­هایی پدید آید و ناصرالدین­شاه ناگزیر به دخالت در ماجرا شد، زیرا زن هاشم­خان، خواهر همسر شاه بود. این قضیه سرانجام منجر به قطع ارتباط انگلیس با ایران و حمله به جنوب ایران در ماجرای لشکرکشی شاه به هرات و در انتها انعقاد معاهده پاریس (پاریس(1273ق./ 1857م.) و جدایی هرات از ایران گردید (گردید(سپهر، 1377: 3/ 1459-1273؛ رائین، 2536: 308-281؛ سایکس، 1367: 2/501-500؛ ساسانی، 1338: 36-32).

    اقدام روسیه در زمینهزمینة اعطای تحت­الحمایگی، هر چند نه به کثرت انگلستان، اما ولی بر همان منوال، شاه را آزار می­داد و حیثیت تاج و تختش را به خطربه­خطر می­انداخت. کشمکش دولت با دالگورووکی وزیرمختار روس بر سر محمدحسن­خان سردار، عضو با نفوذ مهاجرین ایروانی، یکی از موارد اختلافی بود. سردار در سال 1243ق./ 1827م. هنگام تهاجم قوای روس، اجباراً وطنش را ترک کرده بود؛ اماولی به او اجازه داده بودند تبعیت روسی گزیند و حتی در ارتش روسیه رتبهرتبة سرگردی نیز احراز کند. وقتی سردار قصد داشت امیرنظام کل قوای ایران شود، وزیر مختار روسیه شادمانه به حمایت او برخاست. سردار تهدید کرد که اگر مقام امیرنظام (امیرنظام(که پیش‌ترپیشتر منصب میرزا تقی­خان امیرکبیر بود) به او داده نشود، به روسیه می­رود و ادعای دویست هزاردویست­هزار تومان طلب از ایران می­کند و املاک خود را در مرز آذربایجان ایران به را در اختیار روسیه  وامی‌گذارد. با اینکه شاه با خواستهخواستة سردار مخالف بود، نوری و مهدعلیا و دالگوروکی از سردار طرفداری می‌کردند و وزیرمختار بریتانیا که مخالف این انتصاب بود،   شاه را وادار به ایستادگی می­کرد. سردار از خوانین متنفذ بود،؛ تبعیت روسیه را هم داشت،؛ در آذربایجان پایگاه داشت و درآمدی سالانه بالغ بر چهل هزار تومان می‌اندوخت که از منصب حکومت یزد (یزد(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1702 و 1713) به دستبه­دست می‌آورد. سرانجام شاه با افزودن ولایت کرمان و بلوچستان به حوزه حکمرانی پرمنفعت یزد (یزد(همان: 1736)، سردار را از تقاضای امیرنظامی منصرف ساخت (ساخت(امانت، 1383: 327- 325).

    مشابه قضیهقضیة سردار، ماجرای عباس­قلی­خان لاریجانی دست­پرورده انگلیسی، این بار اختلاف جدیدی بین دولت و وزیرمختار بریتانیا پدید آورد. لاریجانی در این ایام والی یزد بود، اما با انتصاب مجدد سردار به حکومت یزد، کار خود را از دست داده بودداده­بود. او که خدماتی به دولت قاجاریه کرده بود و اینک از سوی همدستان سردار در یزد به حیف‌ومیلحیف و میل مالی نیز متهم شده بودشده­بود، بی­درنگ در سفارت انگلیس در تهران پناه گرفت. شیل که به آسانی تحت­الحمایگی انگلیس را به لاریجانی داده بود، صراحتاً ابراز کرد که او در پی حفظ نفوذ انگلستان در قشون ایران و در صورت امکان انتصاب لاریجانی به امارت نظام است. این اقدام شیل موجب اختلاف با دولت ایران شد و شاه از وابسته شدن رعیت به انگلیسی­ها نگران شد و به حمایت انگلیسی­ها از اتباع ایران واکنش نشان داد و از نوری خواست که به ماجرا فیصله داده و حتی به خانه شیل رفته و لاریجانی را بیرون آورد تا مجازات شود؛ . اما شیل با ارائهارائة دست­خطی که طی آن شاه در سال 1265ق. تحت­الحمایگی انگلیسی لاریجانی را تصویب کرده بودکرده­بود، بدین ترتیببدین­ترتیب از حکومت ایران قول گرفت به دست­پرورده­اش آزاری نرساند (امانت، 1383: 328-327).

    دخالت­های سفارتخانه انگلیس در حمایت از تحت­الحمایگی اتباع ایرانی، موجب شکایت شاه به وزارت امور خارجه انگلیس شد. مصلحت­گذار ایران در لندن، میرزا شفیع­خان به دستور شاه در مورد سوءرفتارسوءرفتار شیل، حمایتش از مفسدان و ممانعت از اخراج میر علینقی از پایتخت نزد مقامات انگلیسی شکایت برد. شیل با این توجیه که اگر تحت­الحمایگی میر علینقی لغو بشود جان او به خطر می­افتد، در برابر میرزا شفیعمیرزاشفیع مقاومت ورزید. شاه اصل تحت­الحمایگی را توسط نمایندگان خارجی مورد ایراد قرار داد و آن را ضربه‌ای به حاکمیت خود دانست و گفت که این رویهة پذیرش تحت­الحمایگی موجب بدبینی او نسبت به کارگزاران دولت می­شود و «ما شفاعت و وساطت وزرای مختار را در باب رعایای‌مان نخواهیم پذیرفت». با این همه، از فشار انگلیسی­ها در مسئلهمسئلة تحت‌الحمایگان به­هیچ­وجه کاسته نشد و شاه غافل از آن بود که صدراعظمش نوری، دست­خط­های خصوصی او را در اختیار وزیرمختار بریتانیا می­گذارد (گذارد(همان: 330-329).

    سفیر فرانسه در ایران (1326- 1324ق./ایران(1907- 1906م.) در افشاگری پیرامون رقابت روسیه و انگلیس در سازماندهیسازماندهی نفوذ در ایران نوشته استنوشته­است که در این شرایط، ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل گردید که در آن منافع دو کشور رقیب، دائماً در حال تداخل بودند و هر کدام نیز در صدد یافتن راه­های نفوذی جدید و بلند شدنبلندشدن روی دست حریف برمی­آمدند. خصومت این دو دولت موجب شده بودشده­بود که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی بر همههمة اعضاء حاکم باشد (باشد(اوبن، 1362: 233). قراردادهای سیاسی و تجاری، نفوذ مالی و دادن وام، تأسیس بانک بانک(استقراضی روس و بانک شاهنشاهی انگلیس، تأسیس نمایندگی­های تجاری و اعزام هیئت‌هایهیأت­های تبلیغی در گسترش این نفوذ مؤثر بودنده و از ابزارهای مورد استفاده این دولت­ها در ایران به شماربه­شمار می­رفتند؛ در این میان، اداره­های تلگراف در مناطق مختلف ایران به­عنوان تکیه­گاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران بود. بیش از همه، کنسول­های روسی و انگلیسی در شهرهای مهم ایران در واقع عاملان نفوذ و مداخله این دو قدرت رقیب در امور داخلی ایران بودند (بودند(همان: 238- 234). با معرکه­گردانی و تلاش این سرکنسول­ها، به نوشتهبه­نوشته اوبن، «از شخص شاه گرفته تا هر کسی که در این کشور سرش به کلاهش می­ارزید، زیر علم روس و یا انگلیس سینه می­زدند» (همان: 238). کنسول­های دو کشور نیز با به جانبه­جان هم انداختن افراد و سران هر دو دسته به سود کشور خویش بهره­برداری می­کردند و از به کاربه­کار بردن هر حیله و نیرنگی دریغ نداشتند. اینها در شهرهای مختلف با این دسته­بندی­ها، افرادی را به خود جذب می­کردند و در پناه خویش قرار داده و از آنها حمایت می‌کردند. از این طریق، حدود مداخله این دو قدرت در ایران چنان فزاینده و فضاحت­بار شده بودشده­بود که به تعبیربه­تعبیر اوبن، بوی گند آن فضای سراسر شهرها را فرا گرفته بود (گرفته­بود(همان: 239).

   لسان­الملک سپهر رفتار مأمورین انگلیسی را مورد انتقاد شدید قرار داده است، زیراه که به سبببه­سبب اغراض نفسانی، دولت و ملت ایران را رنجاندند و حتی قصد تغییر دولت ایران را داشتند و می‌خواستند ایران را به‌­صورت یکی از راجه­های هندوستان درآورند. از این ­رو مردم ایران، انگلیس را دشمنی خطرناک می‌دانستند (دانستند(سپهر، 1377: 3/1431-1430). او سپس به رفتار جاستین شیل پرداخته است که محل سفارت را بست­نشین کرد و مردم را به بست در سفارت دعوت نمود   و آنها را از دولت ایران روی­گردان می­کرد. چنان­که ایلخانی فارس، کوچک­خان دنبلی، عباسقلی‌خان سردار لاریجانی، حسین­خان نظام­الدوله، فرهادمیرزا و خانباباخان خوانساری را بدون اینکه از دولت به آنها آسیبی رسیده باشد، به بست سفارت دعوت کرد و اولیای دولت با زحمت زیاد توانستند آنها را راضی کرده و از بست بیرون آورند (آورند(همان: 1432-1431). وی همچنین اشاره می­کندکرده که در زمان شیل، سالار پسر آصف­الدوله از دولت ایران یاغی شد و شیل همیشه از یاغیان دولت حمایت کرد و می­خواست به دستبه­دست سالار دولت ایران را تضعیف کند (کند(همان: 1432). چنان­که در قضیه هرات با ایران قطع رابطه کرد تا مسئله هرات طبق خواست دولت انگلیس انجام شود یا اینکه تامسون سفیر بعدی، امام مسقط را علیه دولت تحریک به اغتشاش کرد و خان اورگنج را نیز تحریک کرد تا با لشکری زیاد به سرخس بتازد. سپهر حیرت ­کرده است که چرا باید مأمورین انگلیس در پایتخت ایران باعث این همه مفسده ­شوند؛ حال اینکه هرگز ایران نسبت به انگلیس بدی نکرده بود (همان: 1433-1432).

 

 مخالفت وزیرمختار انگلیس با لغو بست­نشینی 

سفرای دولت­های بیگانه برای حفظ منافع خویش و مصون بودنمصون­بودن طرفداران آنها از مجازات‌های قانونی با دخالت در امور داخلی ایران، از بست‌نشینی دفاع می­کردند. چنان­که در برابر اعتراض امیرکبیر به کنسول انگلیس در تبریز نسبت به پناه دادنپناه­دادن اشرار و مجرمان و کسانی که مال مردم را به ناروا می­خوردند، کلنل شیل وزیر مختار انگلیس در نامه 25 رجب 1266/ 6 ژوئن 1850م. به امیر از بست دفاع کرده، با این استدلال که اگر چهاگر چه این قاعده و قانون خالی از عیب نیست، اما گاه مقصری که در بست قرار می­گیرد، تقصیری ندارد و این راهی است برای رهایی از چنگ کارگزاران دیوان است. و بیشتر اوقات کسانی هستند که بدون تقصیر مورد تعدی هستند و از این طریق دنبال رهایی و خلاصی هستند. او منفعت کلی و آسایش رعایا را در آن می­داند که «چنین مرجع و مفری برپا و برقرار باشد از دست ظلم و تعدی، خصوص در جایی که دور از پایتخت است. اگر وزراوزراء و حکام و بیگلربیگیان امروز عاقل­ترین و نیک­ترین مردمان بودند، بازهم منسوخ­کردن این قرار مصلحت نمی­بود، زیرا که معلوم نیست که آن حکام و سایرین که بعد می­آیند، چگونه خواهند بود. چون اعتقاد باطنی دوستدار این است که بودن بست در این مملکت از برای همه کس خوب است...» (آدمیت، 1362: 433- 432).

    شیل در گزارش خود به پالمرستون، لغو بست­ توسط امیر را ضربه­ای بر پیکر دستگاه روحانی ذکر کرده که روزی دامن خود او را خواهد سوخت. او شکستن بست را مایه تأسف دانسته و معتقد بود دشواری‌هایی که امیر با آن روبه­رو خواهد شد، بیشتر از آن است که می­پندارد. او اشاره می­کند که در نامه خود به امیر، او را از این تصمیم بر حذربرحذر داشتم، اما خیال نمی­کنم که او از اندیشه خود در استقرار قدرت مطلق دولت دست­بردار باشد، گرچه به احتمال زیاد روزی مجبور خواهد گردید که برای حفظ جان خودش بست بنشیند. شیل پیش­بینی کرده که ابطال قانون بست بر دردسر سفارتخانه­های خارجی می‌افزاید، زیرا وقتی مردم نتوانستند به مکان مقدسی پناه جویند، طبیعتاً به سفارتخانه­های اجنبی روی خواهند آورد. از نظر او در نظام حکومت مطلقه ایران که حکومت قانون وجود ندارد، چیز دیگری لازم است که از ستمگری و خودکامگی اهل دولت بکاهد (بکاهد(همان: 433).

این­گونه دخالت­های نابه‌جا موجب شد که میرزا تقی‌خانمیرزاتقی­خان امیرکبیر در زمان صدارتش در ایجاد نظم و قانون در کشور و لغو بست­نشینی راسخ گردد، اما این سفرای دولت­های بیگانه از بست­نشینی و افراد مدافع بست و کسانی که در صدد مقابله با تمرکزگرایی و حکومت قانون مورد نظر امیر بودند، حمایت می­کردند. البته به­رغم دیدگاه شیل، امیرکبیر با جدیت تمام بست را لغو کرد و پس از عزل از قدرت نیز برای حفظ جان خویش در جایی بست ننشست و به سفارتخانه­های بیگانه هم پناه نبرد. دفاع شیل از بست در واقع دفاع از سیاست انگلیس در استفاده از این قاعده برای اعمال نفوذ در کشور بود. هر چند اقدام دالگوروکی سفیر روس برای منافع خود در اعزام تعدادی قزاق به گرد خانه امیر پس از عزل وی از سوی شاه و دعوت از امیر برای پناهندگی در سفارت روس، ذهن شاه را نسبت به امیر بدگمان­تر ساخت و زمینه تبعید او را به کاشان فراهم کرد (کرد(مارکام، 1364: 144-143؛ اورسل، 1382: 327؛ ساسانی، 1338: 4، 39؛ اقبال، 1385: 324)؛ امیر به این درخواست نیز اعتنایی نکرد و حتی امیر او تلاش کرد برادرش، حسن‌خان وزیرنظاموزیرنظام که از ترس به خانه وزیرمختار انگلیس پناهنده شده بود راشده­بود از آنجاآن­جا بیرون بیاورد که فایده نکرد، اما امیر طی نامه­ای این خبر را به گوش شاه رساند که آن را جرم دیگری برای او ندانند (ندانند(اقبال، 1385: 322).

از سویی، سفارتخانه­های روس و انگلیس با حمایت برخی از روحانیون، از جملههمچون میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از هر قضیه­ای برای دفاع از بست­نشینی بهره می‌گرفتند. از جمله این حربه­ها استفاده از قضیه بقعه صاحب­الامر تبریز بود. که در این قضیه، گاوی را که به کشتارگاه می­بردند، فرار کرد و به آن بقعه پناهنده شد. [a4] کار تمجید از بقعه به جایی رسید که این زیارتگاهزیارت­گاه به­صورت یک پناهگاهپناه­گاه واجب­الاحترام و مصون از تعرض درآمد. کنسول انگلیس در تبریز حتی چلچراغی را برای بقعه فرستاد و با تحریک احساسات مردم تلاش کرد بلوایی را در مخالفت با لغو بست توسط امیرکبیر دامن بزند (بزند(نادر میرزا، 1360: 111؛ سپهر، 1377: 3/1070؛ شیل، 1368: 112؛ آدمیت، 1362: 432- 424). کنسول انگلیس در تبریز، عده­ای از مجرمان و اشرار و متجاوزان به مال مردم را در کنسولگری پناه داده بودداده­بود و با فرمان امیر در خصوص لغو بست مخالفت می­کرد. این دخالت­ها در تیرگی رابطه دولت ایران با انگلیس در این دوره تأثیر گذاشت (گذاشت(آدمیت، 1362: 434-432؛ دایره­المعارف تشیع، 1375: 3/ 228).

    بنابراین، به دلیلبه­دلیل انحراف بست از مسیر اصلی و سوءاستفاده افراد از حریم امن آن که بسیاری از بزرگان و خیانت­کاران حتی با استفاده از امنیت بست در پناهندگی و تحت­الحمایگی قدرت­های بیگانه قرار می‌گرفتند، میرزا تقی­خان امیرکبیر برای جلوگیری از این فتنه­انگیزی­ها و با هدفبه­هدف قطع نفوذ روس و انگلیس، کوتاه کردنکوتاه­کردن دست حکام ستمگر و گرفتن این حربه و حرم از دست مجرمان و قانون­شکنان توانست در سال 1266ق./1850م. آیین بست را لغو کند که این منع تا زمان مرگ او معتبر باقی ماند، اما پس از او دوباره سر برآورد و مردم در برخی حوادث بدان روی آوردند.

بروز وقایعی به روآوری مردم به آن تأثیر گذاشت.

پولاک پایان گرفتن نهاد بست را برای ایران و اروپائیان زیان­آور دانسته است؛ زیرا از یک­سو برای دولت‌های اروپایی، مسئله بست و حق حمایت از تحت­الحمایه­های خود، نفوذ و اعتبار آنان را در چشم مردم ایران بالا می­برد و اکنون محدودیت یا صرف­نظر کردن از آن، باعث تنزل درجه و اهمیت اروپائیان شده استشده­است. از سوی دیگر، دست رعایای ایران از پناهگاهیپناه­گاهی در برابر زورگویی و ستمگری کوتاه شد؛ . زیرا به­زعم او در بسیاری از موارد، این دولت­ها به بی­گناهان واقعی پناه می‌دادند و آنان را برای رسیدن به حقوق خود یاری می­کردند. او برای نمونه از تاجری ثروتمند به نام عبدالکریم یاد می­کند که ابتدا تحت حمایت سفارت انگلستان بود و تقاضاها و ادعاهایش از دولت مورد تأیید سفارت قرار می­گرفت، اما پس از مرگش چون خانواده­ او از تحت­الحمایگی انگلیس برخوردار نبودند، ثروت آنان کلاً از طرف دولت مصادره شد. یا اینکه دولت در صدد بود کلیه مایملک بیوه باباخان را که ثروتمندترین فرد ایرانی و از بستگان شاه بود، به دلیلبه­دلیل اینکه تحت حمایت روسیه بوده استبوده­است، از چنگش خارج سازد (سازد(پولاک، 1368: 327).

    پولاک اعتراف کرده که با بروز جنگ میان ایران و انگلیس در عصر ناصرالدین شاه بر سر قضیه هرات، دیگر مقر سفارت به‌عنوان بست محترم شمرده نمی­شد، زیرا قاتلی را که در آنجاآن­جا پناه جسته بود راجسته­بود به ­زور خارج کردند تا او را به چوبه دار بسپرند. پس از شروع جنگ، همههمة تحت­الحمایه­های انگلیس از تحت­الحمایگی این کار دست کشیدند و به اطاعت از دولت مرکزی رو آوردند، چون با بروز طغیان هند تصور می­کردند که کار انگلستان دیگر تمام است. او این افراد را نکوهش کرده است که آن­قدر از خود ­ادب و نزاکت نشان ندادند که از طرد سرپرست قبلی خویش خودداری ورزند (ورزند(همان: 326). 

   به­رغم این سخن، سفارت بریتانیا و کنسولگری­های بریتانیا آن و ایستگاه­های تلگراف آنان به­ صورت بست تا پایان دوره قاجاریه باقی ماند و ایرانیانی که در پی بست­نشستن بودند، به آنجاآن­جا پناه می­بردند. چنانکه در سال 1311ق. سعدالملک حاکم شیراز کوشید تا حق بست در اماکن مقدس را منسوخ کند که با واکنش زنان و دیگر معترضان مواجه شد (شد(مارتین، 1390: 134). وثوق­الدوله نخست­وزیر،   شاهزاده فیروز میرزا نصرت‌الدوله نوه مظفرالدین شاه، وزیر خارجه و شاهزاده اکبر میرزا صارم­الدوله پسر ارشد ظل­السلطان وزیر مالیه ، که هر سه در انعقاد قرارداد 1919م. به نفعبه­نفع انگلیس نقش مؤثری داشتند و مورد نفرت مردم بودند، خواهان حمایت دولت بریتانیا شدند و سر پرسی کاکس طی نامه­ای موافقت دولت خود را در کمک و حمایت و در صورت ضرورت، دادن پناهندگی به آنان اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 355). شیخ خزعل حاکم محمره نیز برای برخورداری از استقلال عمل در منطقه تحت حکمروایی خویش و احساس خطر از جانب دولت به انگلیسی­ها متوسل و درخواست تحت­الحمایگی کرد. انگلیسی­ها به سبببه­سبب خدمات خزعل به منافع انگلستان به او وعده حمایت و حفظ قدرت و حاکمیت او را دادند (دادند(همان: 353- 350؛ مکی، 1362: 3/200-198، 210، 207). سرانجام پس از استقرار حکومت رضاشاه (رضاشاه(1320- 1304ش./ 1941-1925م.) و سلطه او بر سراسر کشور، از ادامه بست­نشینی جلوگیری شد (شد(رایت، 1361: 72؛ همان، 1364: 374).

 

نتیجه

بست­نشینی در اماکن مذهبی یا دیگر اماکنی که به بزرگان دینی یا سیاسی ارتباط داشت و تصور می­شد که از قداست یا حرمتی برخوردارند که می­توانند امنیت جانی پناهنده را تأمین کنند، در ایران از روزگاران پیش از قاجاریه پیشینه سابقه داشته است. در دوره قاجاریه بست‌نشینی به علل گوناگونی نظیر فقدان دستگاه قضایی مدافع حقوق انسانی، ظلم و ستم حکام و کارگزاران دولت بر مردم، ترس رجال حکومتی از خشم و غضب شاه، نیز فرار مجرمان و خلافکارانخلافکاران از مجازات قانونی در اثر جرم و جنایت و خلافکاری و نیز دستیابی به خواسته و مطالبه حق‌وحقوقحق و حقوق گسترش یافت و افزون بر مراکز مذهبی به سایر تأسیسات حکومتی، اسطبلاصطبل شاهی، خانه بزرگان، توپ مروارید در میدان توپخانه تهران و به­ویژه سفارتخانه­ها­ و کنسولگری­ها و دفاتر تلگراف کشورهای خارجی در ایران تسری پیدا کرد. تصور مردم و بزرگان مبنی بر اینکه این مراکز خارجی از قدرت تأمینی مناسبی برخوردارند که در مواقع خطر می­توانند امنیت و موقعیت آنها را حفظ کنند، همچنین اقداماتی که گاه در دوره قاجاریه برای محدودسازی اماکن بست­نشینی صورت می­گرفت، دامنه توسل و التجاء به تأسیسات سیاسی دولت­های خارجی در کشور را گسترش داد و بسیاری از افراد عادی واز رجال و عادی به این مراکز پناهنده و متوسل می­شدند. این توسل­جویی و زیر بیرق بیگانه رفتن که با حق حاکمیت ایران بر اتباع خود منافات داشت و یا دولت را در برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی و مجازات مجرمان و خلافکارانخلافکاران و اختلاسگراناختلاسگران اموال عمومی با مشکل مواجه می­کرد، به یک معضل جدی تبدیل شد و موضوعی برای کشمکش سیاسی دولت ایران با سفرای برخی از این کشورهای بیگانه نظیر انگلیس و روسیه گردید. این موضوع نشان داد که قدرت­های فرامنطقه‌ایفرامنطقه­ای برای حفظ حضور خویش در کشور از هر حربه و وسیله­ای بهره­ می­گرفتند که بست­نشینی و توسل­جویی و پناهندگی نیز از این موارد بود. از این ­رو، دولت قاجاری در واکنش به این دخالت­ها، تلاش­هایی را برای لغو مراکز بست‌نشینی و نیز پناهندگی به سفارتخانه­های خارجی به کاربه­کار می­بست.



درجه مقاله: علمی - ترویجی

تاریخ دریافت مقاله: 19/01/1399                    تاریخ پذیرش مقاله: 20/03/1399

[1]. استاد تاریخ دانشگاه لرستان jahan­­-savagheb@yahoo.com  

[2] . در توصیف قلهک، محل ییلاق سفارتخانه انگلیس در دو فرسخی تهران، (ن.ک. ناظم­الاسلام، 1384: 432؛ دوراند، 1346: 33؛ لندور، 1392: 90- 89؛ هاردینگ، 1370: 171- 169).

[3] . به نوشتهبه­نوشته پولاک، آقاخان نوری تبدیل فرمان قتل خودآقاخان نوری تبدیل فرمان قتلش را به تبعید به کاشان را، مدیون انگلیسی­ها بود (پولاک، بود(1368: 326). او صورتاً و معناً از کارکنان انگلیس بود (بود(هدایت، 1363: 83). سفیر انگلیس دوست میرزا آقاخان صدراعظم بود... وزیرمختاروزیر مختار روس می­دانست که میرزا آقاخان در تحت حمایت دولت انگلیس است و چون در صدارت ایبران مستقل شود، در دربار دولت ایران صرفهة دولت انگلیس را بر صرفه دولت روس مقدم خواهد داشت... در سال 1268قق. وقتی که میرزا تقیخانمیرزاتقی­خان امیرنظام از وزارت اعظم معزول شد، میرزا آقاخان اعتمادالدوله که در تحت حمایت سفارت دولت انگلیس بود، به ­جای او به وزارت منصوب شد (شد(مارکام، 1364: 145- 143). مورخ قاجاریه، صدراعظم ایران، آقاخان نوری را هواخواه انگلیس دانسته است (سپهر، 1377: 3/ 1363).  در باره آقاخان نوری، (ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1357: 245- 233).

[4] . برای آگاهی از اجزای حکومت، دفترخانه و قشون ابواب­جمعی ظل­السلطان، (ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 62خاتمه62-61).

[5] . تهران، گیلان، مازندران، استرآباد و گرگان و ترکمان، ساوه و شاهسون بغدادی، ملایر و تویسرکان و نهاوند، دماوند، فیروزکوه، قزوین، قم، کاشان، شاهرود، بسطام و سمنان (سمنان(اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 63-62؛ بامداد، 1363: 3/152).

[6]. در برابر این تلاش­ها، روس­ها تمایل به ولیعهدی بهمن­ میرزا داشتند.

[7] . میتفورد از سیاحان انگلیسی که با آصف­الدوله دیدار داشته، از ارتباط او با انگلیسی­ها سخن گفته است. طبق این و اینکه او اظهارات، ویاو   در نزد کرده نسبت به انگلیسی­ها احترام فوق­العاده دارد (دارد(نقل از محمود، 1367: 2/478).

[8] . در باره سعدالدوله میرزا جوادخان، (ن.ک. دولت­آبادی، 1371: 2/90؛ مجدالاسلام کرمانی، ]بی­تا[: 4- 3؛ اوبن، 1362: 223-222؛ محیط مافی، 1363: 298- 297).

[9] .  در باره او، (ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433).

[10] . درباره این قضیه، (ن.ک. رایت، 1364: 206- 196).


 [a1]آوردن این جمله در ایجنجا لزومی ندارد و حذف شود بهتر است

 

به پاورقی صفحه قبل منتقل شد. اینجا حذف شود.

.

 [a2]این بخش جایش اینجاست؟ این سیف الملک با سیف الملک جمله قبل یکی است؟ به نظرم اینجا بازبینی نیاز دارد و یا این بخش حذف شود؟

 

این قسمت در ادامه و توضیح همان سیف­الدوله است. می تان به جای پسر عموی شاه در جمله بالاتر، نوشت: ...سیف­الدوله پسر علی­شاه ظل­السلطان و نوه فتحعلی­شاه را...

سپس در پاراگراف بعد نوشت: سیف­الدوله پیش از این،  در سال 1251ق. پس از

 

در متن انجام شده است.

 

 [a3]خوب است گفته شود وی چه کسی است

 

نوشته شده که در ایران سمت کنسولی داشته است. برای رعایت حجم مقاله به همین بسنده شد. اگر لازم است، نوشته شود: سرهنگ انگلیسی که در سالهای 1910 تا 1919 در کرمان و مشهد و اصفهان عهده­دار مقامات کنسولی بود و در سال­های 1919 و 1920 به­عنوان وابسته سفارت اتگلیس در تهران خدمت می­کرد.

 

 [a4]منطق و قرابت جمله اول و دوم این پاراگراف مشخص نیست، یا تصحیح و روشن شود و یا جمله اول حذف گردد

 

جمله گویا است. در این قضیه برخی از روحانیون بر بست بودن بقعه تأکید کردند و کنسول انگلیس نیز از آن حمایت می­کرد. با این وجود جمله اصلاح شد .

بیست و یکم، شماره 82، بهار 1399، صص 32- 1

توسل­جویی و بست‌نشینی در سفارت­خانه­ها و کنسولگری­های

خارجیِ عصر قاجاریه

                                                                                                                               جهانبخشثواقب [1]

 

colecao-de-elementos-decorativos-de-luxo_1010-635چکیده

از پیامدهای تشکیل سفارتخانه­های خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرت­های مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگی­های خارجی در کشور، محل سفارت­ها را به مکانی برای پناه‌جویی و توسل ایرانیان به آنان و حربه­ای مؤثر علیه دولت قاجاریه به‌منظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید می­کرد. در این مقاله به­روش توصیفی- تحلیلی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخله­گر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که سفارتخانه­های بیگانه از رسم التجاء و توسل­جویی و بست­نشینی برای مداخله در امور داخلی و وابسته­کردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفته­اند.

 

§  واژگان کلیدی:

عصر قاجاریه، سفارتخانه‌ها، کنسولگریهای خارجی، توسل­جویی، بست­نشینی.


مقدمه

در دوره قاجاریه،  (قاجاریه(1344-1210ق./ 1925-1796م.)، افزون­بر بقاع  مذهبی و مراکز سنتی بست­نشینی، بانک­ها، تلگراف­خانه­ها (ها(که وابسته به انگلیسی­ها بود)، سفارت­خانه­های دولت­های خارجی (خارجی(انگلیس، روسیه، عثمانی، فرانسه، ایتالیا و اتریش)، کنسول­خانه­های خارجیان (خارجیان(به­ویژه انگلیس) در شهرها، خانه اروپائیان و حتی خود اروپائیان و پرچم دولت­های بیگانه (بیگانه(روس و انگلیسوانگلیس)، محل بست، پناه­جویی و امان­خواهی بسیاری از مردم شده بودشده­بود. با بست­شدن سفارت­خانه­های خارجی و تلگرافخانه­ها که نشان از نفوذ گسترده و تحریک و دخالت بیگانگان به­ویژه روس­ها و انگلیسی­ها در جامعه ایران عصر قاجاریه داشت، بست­نشینیشستن به یکی از معضلات دولت قاجاریه تبدیل شد. با کارکرد تأمینی این بست­های وابسته به بیگانگان، بسیاری از رجال حکومتی و مأموران دولتی برای فرار از مجازات به سفارتخانه­ها پناهنده شده و زیر پرچم بیگانه می­رفتند. این امر موجب شد تا که دولت قاجاریه از دسترسی به افرادی که مجرم و خاطی بودند درمانده شود و برایدر تأمین امنیت داخلی در مقابله با دزدان و خلافکارانخلافکاران و مجرمان ناتوان باشد.؛ . بنابراین، ضمن ضرورت­یافتن و اهمیت چنین مقوله­ای برای پژوهش، این پرسش قابل طرح است که پدیده توسل­جویی به بیگانگان و بست­نشینیستن در مراکز سیاسی قدرت­های خارجی، چه تأثیری بر روابطابطه قدرت­های سیطره­جو با ایران و امنیت داخلی این کشور داشته است؟ براین مبنا، هدف ازاین مقاله حاضر، بررسی زمینه­ها و عوامل توسل­جویی ایرانیان به خارجیان و به دستبه­دست دادن مصادیقی از این توسل­جویی­ها و تأثیر آن بر وضعیت امنیت داخلی کشور و روابط ایران با دولت­های پناه­دهنده است. فرضیه پژوهش آن است که توسل­جویی به بیگانگان، دخالت آنان را در کشور گسترش می­داد و با این حربه، استقلال کشور و امنیت داخلی آن دچار خدشه می­شد. این پژوهش از نوع تاریخی است که گردآوری اطلاعات آن به­روش کتابخانه­ای و تبیین موضوع به­شیوه توصیفی- - تحلیلی انجام شده است. 

    دربارهموضوع این مقاله، به­رغمآگاهی­هاییکهدرمنابعتاریخ­نگارانهدورهقاجاریهوخاطراتوسفرنامه­هاوگزارشهایسیاحانومأموراناروپایینظیرلیدیشیل، دوراند، ادوارد پولاک و دیگرانآمده است،پژوهش خاصیدر اینموضوعبارهصورتنگرفته است. مدخل­هایاجمالی «بست»دردایره­المعارفتشیع،ج 3ج3(1375)؛دانشنامهجهاناسلام،ج 3ج3(1376) ودایره­المعارفبزرگاسلامی،ج 12ج12(1383) برمعناومفهوموتاریخچهبستوبست­نشینیمتمرکزشده­اند. خالصی (خالصی(1366) تاریخچهبستوبست­نشینیرابهطورعامدرکتابیمطرحکردهوحبیبی (حبیبی(1384) درمقاله­ایبه­طوراجمالبهبستوبستنشینیدرحرمامامرضا (امام­رضا(ع) پرداختهاست. برخینوشته­هابهبست‌نشینیبه­بست­نشینیآغازجنبشمشروطهدرسفارتانگلیسدرتهرانپرداخته­اند،نظیرمقالهکوتاهعلیابوالحسنی (ابوالحسنی(منذر)(1386،زمانه،ش 59ش59) وکتابرسولجعفریان (جعفریان(1378) کهبررسیتحولاتیک‌ماههیک­ماهةبست­نشینیمشروطه­خواهاندرسفارتانگلیسدرسال 1324ق. است. دراینمیان دنیس رایت (1364) در کتاب ایرانیاندرمیانانگلیسی­ها،بهپناهندگیبرخیازایرانیانبهسفارتانگلیسپرداختهکهدراینمقالهبهایناثرتوجهشدهاست. بنابراین، با توجه به اندک­بودنپژوهشدربارهاینموضوع،مقالهپیشِرو،به­صورتمنسجمبهموضوعپناهندگیوتوسل­جوییایرانیانبهخارجیاندرطیدورهقاجاریهپرداختهاست.

 

توسل­جویی و پناه­جویی به خارجیان

یکی از راه­های توسل­جویی و پناه­جویی به بیگانگان در دوره قاجاریه، بست­نشینی در سفارت­خانه­ها، کنسول­گری­ها و دفاتر تلگراف (تلگراف(تلگراف­خانه­های) خارجی در ایران بود. توسل جستن ایرانیان به خارجی­ها برای جلب حمایت، از اوایل حکومت قاجاریه رایج بود. هم بزرگان دولتی و ثروتمندان و هم افراد عادی برای رهایی از ظلم و ستم کارگزاران دولتی به بیگانگان متوسل می­شدند. با دایرشدن کنسولگری­ها و دفاتر تلگراف متعدد در چهارگوشه کشور، رسم بست­نشینی توسعه یافت و «ایرانیان چه به‌‌‌­طور انفرادی و چه به­طورصورت دسته­جمعی به این مراکز پناهنده می­شدند. ازجمله گروه­هایی که به­طور دسته­جمعی پناهنده­می­شدند، می­توان از بهایی­ها یا صنعت­گرانی که نگران معیشت خود بودند، نام برد»(رایت، 1364: 362). بست­نشینی دسته­جمعی خود، طلیعه بست­نشینی­های بزرگ در انقلاب مشروطه شد (شد(مارتین، 1390: 229). 

    انعقاد معاهداتیه­هایی با دولت­های خارجی پس از شکست­های ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاهفتحعلی­شاه قاجار (قاجار(حک: 1250- 1212 قق./ 1834-1797م.)،موجب افزایش نفوذ نمایندگان روس و انگلیس در ایران شد؛، به­گونه­ای که کم­تر کاری بدون صلاحدید آنان انجام می­گرفت. افزون برافزون­بر مسائل سیاسی، این نمایندگان حتی در امور شخصی افراد ایرانی نیز مداخله می­کردند و شاه و رجال ایران، می­بایست میل و اراده وزیرمختاروزیر مختار انگلیس و روس را کاملاً مطاع می­دانستند (دانستند(اقبال، 1385: 246). توسل­جویی به بیگانگان، افزون برافزون­بر اینکه موجب دخالت قدرت­های خارجی در امور داخلی ایران می­شد و بسیاری از رجال ایران را به خود وابسته می­کردند، مشکلاتی را نیز از نظر برقراری امنیت داخلی برای دولت فراهم می­ساخت؛. هرچند، گاهی این توسل­جویی‌ها مفرّی برای رهایی از ظلم و ستم حکومت تلقی می­شد.

    سفارت­خانه بریتانیا در تهران و قلهک،[2] اغلب جایی برای بست­نشینانی بود که خود ترتیب غذا و خوراک مورد نیاز را می­دادند و از چند روز تا چند ماه در آنجا می­ماندند. بعدها، بست­نشین­ها، گاه به خاطربه­خاطر مسائل مذهبی و، مخالفت با یک اقدام دولتی و گاه برای فرار از قانون، به ایستگاه­های تلگراف تحت اداره انگلیس (انگلیس(در قم، یزد، کرمان و سایر جاها) پناه می­بردند (بردند(رایت، 1361: 71؛ خالصی، 1366: 105). به تعبیربه­تعبیر سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در زمان مظفرالدین شاه (شاه(حک: 1324-1313ق./ 1906-1896م.)، هر دو اقامتگاهاقامت­گاه ییلاقی (ییلاقی(مقر تابستانی) سفارت­های روس و انگلیس در قلهک و زرگنده، نظیر کاخ­های سفارتین در خود تهران، محل بست­نشینی و تحصن ستمدیدگانستم­دیدگان ایرانی بود و از لحاظ امنیت و مصونیتی که به بست­نشینان می­بخشید، هیچ فرقی با مساجد و اماکن مقدس ایرانی نداشت که ایرانیان، به هنگامبه­هنگام درگیری با حکومت خود، غالباً در آن­جاها بست می­نشستند تا از گزند مأموران دولتی و از خطر توقیف شدن به­وسیله آنان درامان باشند (باشند(هاردینگ، 1370: 196).

   همسر کلنل شیل در خاطرات خود تأکید می­کند،، در ایامی که در ایران بوده، افراد زیادی در سفارتخانه انگلیس بست می­نشستند. این افراد از طبقات گوناگون مردم بودند، شامل اشرار، غلامانی که از ظلم اربابان خود گریخته بودند، شاهزادگان، خان­ها، افسران قشون، اختلاس­گران بودجه کشور، صرافان کلاهبردار، آزاردهندگان ضعفا، مظلومان و افراد تحت فشار حکومت بودند (حکومت(شیل، 1368: 115- 114). شیل اشاره داردکرده که بست­نشینی اشرار در محل سفارت­خانه انگلیس در تهران، به­کرات اتفاق می­افتاد و چون تحویل دادن این­گونه افراد به مراجع قضایی، ممکن بود برای سفارت­خانه آنها بدنامی به باربه­بار آورد، لذا گاه پناهندگان تبه­کار را شبانه از سفارت خارج می‌کردند تا با استفاده از فرصت تاریکی بتوانند یک بقعه مذهبی را به­جای سفارت برای بست­نشینی پیدا کنند، هرچند او این کار را ساده ندانسته و می‌گوید بارها صدای پناهندگان را در دل شب در اندرون می­شنیده که ندای «امان پادشاه انگلیس، امان وزیرمختار، امان خانم» و از اینازاین قبیل، سر می­دادند (دادند(همان: 115). شیل اعتراف کرده که اگر افراد پناهنده، از قربانیان حکومت استبدادی و مظلومین طبقه زورگو بودند، آن­قدر آنها را در سفارت­خانه نگه می­داشتیم تا فرصت مساعدی برای حل مشکلات و تأمین آنها به­صورت مصالحه یا انجام کارهای دیگر پیدا شود (شود(همان: 116- 115). تکرار این وقایع برای خانم شیل سرگرمی جالبیشده بودشده­بود و او علاقه زیادی به دانستن جزئیات ماجرای پناهندگی افراد گوناگون پیدا کرده بود،کرده­بود تا جایی که توجه به این مسائل، تنوع بسیار خوبی برای جلوگیری از اقامت کسالت­آور داخل اندرون برای ویاو شده بودشده­بود و او را از یکنواختی این نوع زندگی نجات می­داد (داد(همان: 116).

  خانم دوراند انگلیسی، در ایام حضور در ایران، اشاره کرده است که سنت بست­نشستن در ایران توسعه عجیبی دارد. به گفته او، افزون برافزون­بر حرم حضرت معصومه (س) در قم، به اعتراف او، در تهران اغلب مردمانی که مورد ستم قرار می­گرفتند، زیر پرچم بریتانیا در باغ سفارت بست می­نشستند. بیرون راندنبیرون­راندن این افراد خلاف سنن مملکت بود و. بست­نشین­ها گاهی هفته­ها در آنجاآن­جا اقامت می­کردند (کردند(دوراند، 1346: 31). او از مردی یاد می­کند که نماینده چند نفر بازرگان ایرانی بود و ادعایی علیه دولت ایران داشت و وارد ساختمان تابستانی سفارت­خانه در قلهک شد. او که نمی­توانست طلبش را از دولت ایران وصول کند، مدت چهار ماه در سفارت­خانه زیر پرچم انگلستان اقامت گزید تا اینکه ادعایش ثابت شد. ولی به دنبال این ماجرا، پس از این،او توقع داشت که به مناسبتبه­مناسبت طول اقامت در زیر پرچمزیرپرچم بریتانیا، شایستگی دریافت نشان و عنوانی از طرف دولت انگلستان دریافت را پیدا کند؛. تقاضای مشابهی نیز از صدراعظم ایران داشت که احتمالاً خلعتی دریافت کرد (کرد(همان: 32-31).

    در عصر قاجاریه، خانه اروپائیان و، اروپائیان(و منزل سفرا)، حتی خود  (اروپائیان(شیل، 1368: 115؛ لندور، 1392: 83) و مؤسسات آنها در ایران که بر فرازشان پرچم­های این کشورهای اروپایی بود  بر فراز مؤسسات خویش در (ایران(دوراند، 1346: 31؛ کسروی، 1369: 694-676) نیز به­عنوان محل بست قرار می­گرفته­اندانتخاب می‌شدند. هاردینگ یکی از رسوم عجیب بست­نشینی را آن دانسته که برخی از مأموران ایرانی که سفرای خارجی از دست خود آنها پیش دولت ایران شکایت کرده بودندکرده­بودند، غفلتاً در اقامتگاهاقامت­گاه همان سفرا بست می­نشستند تا جرائم‌ئمشانجرایمشان بخشیده شود (بخشیده­شود(هاردینگ، 1370: 197).

 

 عوامل و انگیزه­های توسل­جویی 

علل و انگیزه­های مختلفی در توسل­جویی رجال عصر قاجاریه به بیگانگان و پناه­گرفتن در سفارت­خانه‌های خارجی مؤثر بوده است که به موارد ذیلی از آن می­توان اشاره کرد.

 

-1. حفظموقعیتشغلیودستیابیبهمناصبمهمدولتی

حفظ جان و موقعیت از عوامل روآوری ایرانیان به سفارتخانه­های خارجی بود. رجال متخلفی که تحت حمایت سفارتخانه­های روس و انگلیس قرار می­گرفتند و اوامر آنها را اجرا می­کردند، در صورت ارتکاب هر خلاف قاعده و بی­عدالتی، از تعرض مصون بودند. ازاین­رو، ایرانیان برای حفظ جان و مال یا پیشرفت امور دنیایی خود و دستیابی به مقام و موقعیت یا برای فرار از مجازات و تعقیب­های دیوانی به این سفارتخانه­های خارجی متوسل می­شدند. این توسل­جویی از سوی آن سفارتخانه­ها نیز با اشتیاق پذیرفته­می­شد؛ زیرا هم وسیله­ای بود برای افزایش نفوذ آنان در کشور بود و هم بهانه­ای جهت فشار و تهدید به حکومت ایران را فراهم می‌آورد (بود(اقبال، 1385: 246). افزون­براین، ارتباط با خارجی­ها فرصت مناسبی را در کار تجارت فراهم می‌کردمی­ساخت، موقعیت پناهندگان را در کشمکش­ها و اختلافات داخلی تقویت می­نموکرد و مزایای دیگری را نصیب آنها می­ساخت. از سویی، ایرانیان براین باور بودند که قدرت­های خارجی ازجمله روس و انگلیس که در دوران قاجاریه قدرت برتر به شماربه­شمار می­رفتند و هیئت­های نمایندگی سیاسی و کنسولی در ایران بهوجودبه­وجود آورده بودند، سررشته سیاست را در کشور بهدستبه­دست دارند، بنابراین به آنها متوسل می­شدند (شدند(رایت، 1364: 342).

    میرزا آقاخان نوری از جملهجملة رجالی بود که برای دستیابی به مقام و موقعیت برای سفارت انگلیس در ایران جاسوسی می­کرد و خود را تحت حمایت انگلیسی­ها و حتی مدتی تحت تابعیت انگلستان قرار داد. او از طریق ارتباط با مهدعلیا همسر محمدشاه قاجار (قاجار(حک: 1264-1250ق./ 1848-1834م.) از اخبار اندرونی شاه آگاهی پیدا می­کرد و این اخبار را به سفارت انگلستان در تهران می­داد. او در یکی از شب­ها از سوی مأموران حاجی میرزا آقاسی صدراعظم در حال خروج از سفارت با لباس مبدل دستگیر و پس از فلک­شدن و پرداخت جریمه نقدی به کاشان تبعید گردید.[3] پس از مرگ محمدشاه و عزل حاجی میرزا آقاسی، آقاخان نوری از کاشان به تهران آمد و میرزا تقی­خان امیرکبیر فوراً دستور بازگشت او را به کاشان صادر کرد، اما میرزا آقاخان بدون اعتناء به دستور صدراعظم، به سفارت انگلیس رفت و خود را در پناه آن سفارت قرار داد. جالب اینکه کاردار سفارت انگلیس از طریق تماس با مهدعلیا که حامی میرزا آقاخان بود، توانست زمینه بازگشت او را از سفارت به قصر سلطنتی فراهم سازد (سازد(سپهر، 1377: 2/857، 943-942، 971-970؛ هدایت، 1363: 69؛ رائین، 2536: 253-249؛ شیل، 1368: 225- 222؛ ساسانی، 1338: 16- 13؛ آدمیت، 1362: 196- 194؛ اقبال، 1385: 88، 319- 318).

    حمایت سفارت انگلیس از میرزا آقاخان نوری سبب شد تا ناصرالدین شاه (شاه(حک: 1313- 1264ق./ 1896-1848م.) و امیرکبیر نتوانند او را از تهران طرد کنند یا موجبات قطع ارتباط او و سفارت را فراهم آورند. وی کار جاسوسی برای انگلستان را ادامه داد و اسرار محرمانه دولتی اعم از امور داخلی یا مذاکرات سیاسی شاه و صدراعظم و سایر سفرا را به وزیرمختاروزیر مختار انگلیس گزارش می­داد. چون امیرکبیر تصمیم گرفت او و برادرش وزیر نظاموزیرنظام را از تهران تبعید نماید، بهیه دولت انگلیس پناه بردند و وزیرمختاروزیر مختار انگلیس به­طور رسمی و علنی به یاری میرزا آقاخان نوری شتافت و با ارائه سند رسمی تحت­الحمایگی و تابعیت انگلستان، او را از زندان و تبعید نجات داد. سرانجام با دسیسه او و مهدعلیا، امیرکبیر از صدارت عزل (1268ق./1851م.) و میرزا آقاخان نوری با حمایت کلنل شیل وزیرمختاروزیر مختار انگلیس، به صدارت منصوباین سمت منصوب شد (شد(رائین، 2536: 255- 254؛ اقبال، 1385: 320- 318). پیش از پذیرش صدراعظمی، آقاخان نوری با ارسال پیغامی به سفارت انگلیس، صلاح کار را جویا شد که آیا این منصب را بپذیرد یا همچنانهم­چنان تحت‌الحمایگی و نوکری انگلیس را داشته باشدداشته­باشد. سفارت با این جواب که «مسلماً قرار داشتن در تحت حمایت انگلیس از تاج کیانی هم برتر است»، تصمیم را به خود آقاخان واگذار کرد (کرد(شیل، 1368: 222). مورخقاجاریه،آقاخاننوری صدر اعظم ایرانراهواخواهانگلیسدانستهاست (است(سپهر، 1377: 3/ 1363).[a1] 

    میرزا یعقوب­خان ارمنی از ارامنه جلفای اصفهان و پدر میرزا ملکم­خان که دعوی مسلمانی داشتمی­کرد، در سفارت روس سمت مترجم بودی داشت و در تمام عمر برای انگلیسی­ها جاسوسی می­کرد. او از نامه دالگوروکی وزیرمختار روس به ناصرالدین شاه برای بازگرداندن امیر به صدارت اطلاع حاصل کرد و به سفارت انگلیس خبر داد و دشمنان امیر نیز در ترتیب دادن قتل او تسریع کردند. نظر به سوابق خدمتی که میرزا یعقوب داشتمیرزایعقوب نظر به سوابق خدمتش، پس از قتل امیرکبیر جزوء مشاورین مخصوص شاه درآمد (درآمد(ساسانی، 1338: 41- 38).

   شاهزاده سلطان مسعودمیرزا ظل­السلطان (السلطان(1336-1266ق.) پسر بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان که طرفدار انگلستان بود و همکاری­های خوبی در جهت منافع انگلیس در ایران از خود نشان داده بودداده­بود، پس از برکناری از حکومت اصفهان، از کاردار سفارت انگلیس در تهران تقاضای حمایت کرد که پذیرفته شد. پس از مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه به سلطنت، ظل­السلطان که نگران جان خود بود، بار دیگر در صدد جلب حمایت انگلیسی­ها برآمد. با اینکه کنسول انگلیس در اصفهان به وی شفاهاً اطمینان داد؛ اما او خواستار حمایت کتبی شد. سرانجام در سال 1315ق./  1898م. وزارت خارجه انگلیس به وزیرمختار خود اجازه داد که کتباً به او اطمینان حمایت دهند (دهند(رایت، 1364: 350). هاردینگ شرحی از روابط دوستانه و همکاری­های ظل­السلطان با او و تمایلاتش به انگلیس به دستبه­دست داده­است (هاردینگ،است(1370: 167- 165). بنا به قولبه­نقل ادوارد براون در سال 1305ق./ 1888م./1305ق. قرار بود که نشان افتخاری از طرف دولت انگلیس به ظل­السلطان به دلیلبه­دلیل فراهم آوردنفراهم­آوردن تسهیلات و حمایت از صنایع و تجارت انگلستان اعطاء شود که البته با عزل غیرمترقبه او از حکومت نواحی تحت‌ سلطه­اش همراه شد و به دستور شاه به تهران فراخوانده و بازداشت شد (شد(براون، 1386: 135-134؛ همان، 1329: 446). البته براون در جای دیگر اشاره کرده که به تازگی نشانی از دولت بریتانیا به ظل­السلطان داده شده بود؛ او انگلوفیل شناخته­می­شد (شد(همان، 1329: 346).

   یحیی دولت­آبادی، ظل­السلطان حاکم اصفهان و پسرش جلال­الدوله حاکم یزد را از عوامل انگلیس دانسته که در ارتباط کامل با انگلیسی‌هاان کاملاً در ارتباط بودند و مانند یک نوکر فرمانبردارفرمانبردار به آنها خدمت می­کردند (دولت‌آبادی،کردند(1371: 1/317). سفیر آمریکا در ایران نیز در باره این شاهزاده نوشته استنوشته­است که «در دوستی و روابط حسنه با انگلستان شهرت دارد و در مقابل با روس­ها خصومت علنی می‌ورزد»(بنجامین، 1394: 185). خود ظل‌السلطان، خود در مصاحبه با کرزن اظهار می­کند که «همواره دوست انگلستان است که کانون تمدن می­باشد و در تمام عمر خود نیز در این زمینه کوشا بوده استبوده­است»(کرزن، 1373: 1/ 550). وی حکومت ایالات و ولایات زیادی نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره و درجزین را در اختیار داشت نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره، درجزین[4](اعتمادالسلطنه، 1301: 1/287و296)که بیشتر در منطقه نفوذ انگلستان بود و تصدی او بر این نواحی بنا بربنابر اشاره و صلاحدید و حمایت این کشورنگلستان بوده است (بوده­است(بامداد، 1363: 4/85). او روزی در دیدار با اعتمادالسلطنه در 6 ذی‌قعدهذیقعده 1309 چنین گفتگفته­است: «عماً قریب مملکت ایران به سه قسمت خواهد شد و به من به حمایت انگلیس­ها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهند داد»(اعتمادالسلطنه، 1350: 815). به گفتهبه­نقل اعتمادالسلطنه، در سال 1303ق. در روزنامه تایمز لندن مطلبی در تعریف از ظل‌السلطان و تکذیب ولیعهد نوشته شده بود و در آن شاه را تحریک کرده بود که ولیعهد را عزل و ظل‌السلطان را ولیعهد کند (کند(همان: 289).

    کامران­میرزا نایب­السلطنه (1307-1235ش.) پسر دیگر ناصرالدین­شاه نیز با حمایت روس­ها حکومت ایالات و نواحی دیگری از کشور را (در نواحی شمالی و شمال شرقیشمال­شرقی)[5] در اختیار داشت. این تقسیم­بندی و حمایت­ها به دلیلبه­دلیل رقابت بین دو دولت روسیه و انگلستان صورت می­گرفت و در قرارداد 1907م. مبنای تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ این دولت­ها و یک منطقه بی­طرف حائل شد. با افزایش نفوذ انگلیس، روس­ها انگلیسی­ها را راضی کردند که به عزل ظل­السلطان تن دهند، درنتیجه او از حکومت بر تمام مناطقحکومت­ها عزل و حکومتش منحصر به اصفهان شد. در برابر این اقدام و برای برقراری تعادل در سیاست­های دو کشور، برای اینکه در سیاستشان تعادلی برقرار باشد، در برابر، حکومت­های کامران­میرزا نیز فقط منحصر به تهران شد به (تهران(کرزن، 1373: 1/548؛ براون، 1386: 135-134؛ بامداد، 1363: 3/158 و 4/86). در واقعه رژی، کامران­میرزا چون به روس­ها بستگییستگی داشت، با این امتیاز چندان موافق نبود. در دوران مشروطیت شخص امپراتور روسیه تبعیت کامران­میرزا را پذیرفت و او را تحت حمایت خود قرار داد (داد(بامداد، 1363: 3/161 و 159)

 

-2. حفظجانازبیمگزندشاهان

امر دیگری که در روآوری ایرانیان به خارجی­ها مؤثر بود، استبداد شخصی شاه قاجار و نزدیکان او و نیز سفاکی و طمع­ورزی هیئت حاکمه و بی­عدالتی و اجحاف عمومی بود.. زیرا شاه بدون اینکه خود را در برابر هیچ مبدأ و مقامی مسئول بداند و بدون ترس از هیچ قانون و عدالت و جزایی که وجود نداشت، هر کس را که می­خواست، می­کشت و مال هر کس را که می­خواست با فرمانی ضبط می­کرد. بسیاری از این خونریزی­های بی­رحمانه در تاریخ این دوره ثبت شده­است. توسل بسیاری از اعیان، و شاهزادگان، و تجار و وزرای ایرانی به نمایندگان خارجی، غالب اوقات برای مصون­ماندن از گزند شاه و نزدیکان او بود (بود(اقبال، 1385: 247). برخی از بزرگان دولتی و شاهزادگان سلطنت که از نظر سیاسی طرد شده بودندشده­بودند و جان و مال خود را در معرض تهدید می­دیدند، از سفارتخانه­های اروپایی به­عنوان بست استفاده می­کردند. عمووهها، دایی­ها، عمه­ها، و خاله­ها، برادران و سایر خویشان شاه و برخی صدراعظم­ها در پناه و حمایت روس­ها و انگلیسی­ها قرار می­گرفتند (گرفتند(پولاک، 1368: 326).

       در سلطنت محمدشاه قاجار، افرادی کسانی از ترس او به مقامات خارجی متوسل شدند.، ازجمله؛ حسینعلی­میرزا فرمانفرما حاکم فارس و از پسران فتحعلی­شاه، در وصیت­نامه خویش، فرزندانش، رضاقلی­میرزا، نجفقلی ­میرزا و تیمورمیرزا را در حمایت انگلیسی­ها قرار داد. این شاهزادگان در آغاز سلطنت محمدشاه، به کمک کنسول انگلیس از ایران فرار کرده و به انگلستان رفتند و از دولت انگلیس تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که پذیرفته شد (شد(رائین، 2536: 152- 148؛ رایت، 1364: 195-170؛ محمود، 1367: 2/470-469؛ رضاقلی­میرزا، 1373)؛ شاهزاده امام­ویردی میرزا، سرکشیکچی­باشی فتحعلی شاهفتحعلی­شاه، در چادر ایلچی روس پناهنده شد و کسی نتوانست متعرض او شود (شود(رضاقلی­میرزا، 1373: 11و 16)؛ عبدالله­خان امین­الدوله حاکم اصفهان نیز مستر مک­نیل وزیرمختار انگلیس را شفاعت قرار داد و مک­نیل از کارگزاران دولت خواست تا به او را اجازه سفر عتبات عالیات دادند (دادند(سپهر، 1377: 2/653-652).

   در اواخر عمر محمدشاه، بهمن­میرزا برادر او که والی ایالت آذربایجان بود، پس از تلاش­های ناموفق به­در جهتقصد تصدی سلطنت، برای فرار از دستگیر شدندستگیرشدن توسط مأمور حاجی میرزا آقاسیمیرزاآقاسی، دربه سال 1263ق. در محل سفارت روسیه پناه گرفت و پس از مدتی به کمک آنها به­عنوان میهمان امپراتور به روسیه رفت و در آنجاآن­جا مقیم شداقامت گرفت. او در سال 1266ق. شهر شوشی حاکم­نشین قراباغ را برای اقامت خود برگزید و تا آخر عمر (عمر(1301ق.) با تابعیت دولت روس در آنجاآن­جا زندگانی می­کرد (کرد(سپهر، 1377: 2/907-902؛ هدایت، 1363: 66؛ شیل، 1368: 113؛ بامداد، 1363: 1/ 197-195) و ماهیانه حقوقی معادل یک هزاریک­هزار تومان از روس­ها دریافت می­می­گرفت (کرد(ملک­آرا، 1361: 128). میرعلینقی­خان که با بهمن­میرزا در تبریز همکاری نزدیک داشت، نیز به سفارت انگلیس پناهنده­شد و پس از اینکه ترتیبات لازم برای مصونیت او از تعرض تحت حمایت بریتانیا داده­شد، محوطه سفارت را ترک گفت. چون مقامات ایرانی، علینقی را به شرق کشور تبعید کردند، سفارت انگلیس به حمایت جدی از او برخاست و موجبات رفع مزاحمت و بازگشت اویو را به تهران فراهم ساخت. او از آن پس، سال­های زیادی واسطه مورد اعتماد بین سفارت و مقامات ایرانی بود. در سال 1272ق./ 1855م. لرد کلاندون وزیر خارجه وقت بریتانیا یک انگشتر الماس به­پاس «خدمات توأم با اشتیاق و صمیمیت» او برایش فرستاد (فرستاد(رایت، 1364: 347؛ امانت، 1383: 329-328).. کار اصلی میرعلینقی جاسوسی برای سفارت انگلستان بود و. در محاصره هرات(1254ق.) او درزمان محمدشاه، اسرار دولتی را در اختیار بریتانیا گذاشته بود(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1644)؛. تحت­الحمایگی انگلستان پاداشی از بابت همین خیانت بود (بود(امانت، 1383: 328).

    در دوره ناصری، عباس­میرزا ملک­آرا فرزند محمدشاه قاجار، از دست مهدعلیا که قصد دستگیری و کورکردن او را داشت، به کمک فرهادمیرزا عموی خویش، به سفارت انگلیس در قلهک متوسل جستشد و از طرف سفارت اعلام شد که عباس­میرزا دروی تحت حمایت دولت انگلیس است (است(ملک­آرا، 1361: 44 و 51). وی بار دیگر پس از طرح کاغذپراکنی جعلی و تهمت به او برایمتهم شدن به قتل شاه، نیز به انگلیسی­ها و روس­ها توسل جست (جست(همان: 46). در سال 1270ق./ 1853م. جاستین شیل وزیرمختار انگلیس در تهران به عباس­میرزا یک گذرنامه انگلیسی داد تا بتواند از خصومت برادرش درامان مانده و در بغداد مقیم شود (شود(همان: 52-49؛ رایت، 1364: 346). بدین ترتیب،بدین­ترتیب او که  متهم به شرکت در غائله بابی­ها مظنون بود، تنها در پناه و حمایت سفارت انگلستان توانست جان خود را از خطر برهاند (برهاند(پولاک، 1368: 326). انگلیسی­ها همچنین در سلطنت ناصرالدین­شاهانگلیسی­ها  کوشش زیادی برای رسیدن عباس­ میرزا به نیابت سلطنت و ولیعهدی عباس­میرزا کردند و حتی او را برای به لندن دعوت نمودند[6]به­خرج دادند. انگلیسی­ها در برابر روس­ها که تمایل به ولیعهدی بهمن­میرزا داشتند، تمایل به عباس­میرزا داشتند و حتی او را برای رفتن به لندن دعوت (کردند(بامداد، 1363: 2/ 225-224). همچنین در سال 1269ق./ 1853م. سفارت انگلیس، شاهزاده حاجی میرزا سیف­الدوله پسر علی­شاه ظل­السلطان و نوه فتحعلی­شاه پسرعموی شاه را تحت حمایت خود قرار داد. دولت ایران در هر دو مورد اعتراض کرد و اعلام داشت که هر دو نفر مشغول تحریکاتی علیه شاه بوده­اند و عدم رضایت خود را از حمایت بریتانیا از آنها  دو اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 346). سیف­الدوله پیش از این، پسر سوم علی­شاه ظل­السلطان (السلطان(پسر دهم فتحعلی­شاه)، در سال 1251ق. پس از گرفتاری و تبعید پدرش از ایران فرار کرد و به دولت عثمانی پناهنده شد. چون به‌واسطهبه­واسطة پدر و یا خودش با انگلیسی­ها ارتباط داشت، به وساطتبه­وساطت وزیرمختار انگلیس به ایران بازگشت. در قضیهقضیة لشکرکشی ناصرالدین شاه به هرات در سال 1273ق. و اختلاف ایران و انگلستان بر سر این موضوع که مستر موری وزیرمختار انگلیس از ایران به بغداد رفت، سیف­الدوله­میرزا را نیز دولت به خاک عثمانی تبعید کرد. پس از انعقاد معاهده پاریس و بازگشت موری به تهران، سیف­الدوله نیز همراه او به تهران آمد و به­موجب فصل چهارم معاهده کسی متعرض او نشد و مورد عفو  واقع شد (شد(سپهر، 1377: 3/1459؛ بامداد، 1363: 2/134).[a2] 

    شاهزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله فرزند عباس­میرزا و عموی ناصرالدین شاه یک­بار در 1268ق./ 1852م. و بار دیگر در سال 1271ق./ 1855م. در سفارت انگلیس بست نشست و تحت­الحمایگی دریافت کرد. او زمانی که والی فارس بود، با انگلیسی­ها روابط دوستانه­ای داشت و روابطشط او با دربار به همینبه­همین دلیل برهم خورد. سفارت، گاه­ و بی­گاه به حمایت او برمی­خاست و، ک این امره موجب رنجش مقامات ایرانی می­بود (شد(رایت، 1364: 346). فرهادمیرزا برای ملت انگلیس و زبان انگلیسی علاقه و احترام زیادی قائل بود؛ زیرا در زمانی که مورد غضب برادرزاده­اش ناصرالدین­شاه قرار گرفته بودداشت و احساس خطر جانیش در خطر بودمی‌کرد، توسط سر تیلور تامسون سفیر انگلیس نجات یافته بود. او برای فرار از خشم شاهانه، به سفارت­خانه انگلیس پناه برد و تحت حمایت سفیر قرار گرفت. سفیر که به او اطمینان داد تا هر وقتهروقت لازم باشد، می­تواند در آنجاآن­جا بماند. وقتی فراشان حکومتی سر رسیدند و تقاضای تسلیم او را کردند، این تقاضا بی­درنگ رد شد. آنها تهدید کردند که به زور وارد سفارت­خانه خواهند شد که تامسون اعلام کرد آنها را هدف گلوله قرار خواهد داد. بدین ترتیببدین­ترتیب فراشان را دست خالی بازگرداند و فرهادمیرزا مدتی در سفارت­خانه اقامت کرد و تامسون از او حمایت می­کرد و حتی غذایش را مورد بازرسی دقیق قرار می­داد تا اطمینان پیدا کند که مسموم نشده باشد. بالاخره خشم شاه فرو نشست و فرهادمیرزا توانست از پناهگاهپناه­گاه خود خارج شود (شود(براون، 1386: 137-136؛ نیز ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433). در دوره ناصری، ابوالحسن میرزا شیخ­الرئیس قاجار نیز برای حفظ خود از دستگیری توسط حکومت به سفارتخانه عثمانی پناه گرفت (گرفت(ناظم­الاسلام، 1384: 430).

    در دوره مظفرالدین­شاه، مجیدالسلطنه یکی از مقامات دولتی ایران،  پس از ماجرای قتل یک مبلّغ مذهبی آمریکایی در آذربایجان در مارس سال 1322ق./1904م./1322ق. به علتبه­علت پافشاری در تعقیب قاتلین او و درگیری با دیگر مقامات دولتی، برای حفظ جان و مال خود در کنسولگری انگلیس در تبریز بست نشست و مدت شش ماه در آنجاآن­جا ماند. مقامات کنسولی انگلیس که مدیون کمک و همکاری­های گذشته مجیدالسلطنه بودند، به­جای آمریکایی­ها که در آن­جا کنسولگری نداشتند، او را تحت حمایت خود قرار دادند. انگلیسی­ها در حمایت از مجیدالسلطنه، اموالش را به­طور صوری به یکی از انگلیسی­های مقیم منتقل کردند. چون مقامات دولتی ایران با مسافرت او به تفلیس مخالفت کرده و درصدد دستگیری ویاو پس از ترک محوطه کنسولگری بودند، مجیدالسلطنه را به­سِمت منشی کنسولگری منصوب و با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مخصوص کارکنان سفارت و کنسولگری­ها، او را از ایران خارج کردند (کردند(رایت، 1364: 361- 360). در سال 1325ق./1907م. شاهزاده سالارالدوله پسر مظفرالدین شاه نیز، پس از شکست در تلاش خود برای تصاحب تاج و تخت، در کنسول­خانه انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد (شد(ظهیرالدوله، 1385: 258، 264؛ دولت­آبادی، 1371: 2/158؛ رایت، 1364: 373- 372). ظهیرالدوله حاکم همدان و کرمانشاه با ورود به کنسول­خانه و دیدار با سالارالدوله توانست او را وادار به تسلیم و ترک بست نماید (نماید(ظهیرالدوله، 1385: 287-281؛ محیط مافی، 1363: 357- 355).

 

-3. مصونماندنازظلموستممأموراندولتی

درامان ماندن از ستم و اجحافات کارگزاران دولتی، از دیگر عوامل توسل­جویی برخی رجال و حتی افراد عادی به سفارت­خانه­های خارجی بود. به نوشتهبه­نوشته رایت، ایرانی­ها در پی دو نوع مشخص کمک و حمایت از خارجی­ها بودند: 1. پناهنده شدنپناهنده­شدن و بست­نشستن در سفارت­خانه­ها و کنسول­گری­های خارجی برای مصونیت از تعقیب و آزار مأموران ایرانی، زیرا می­دانستند که مقامات ایرانی جرأئتجرأت تجاوز به حریم این مکان­ها را ندارند؛ 2. درخواست تحت­الحمایگی یک سفارت خارجی، زیرا شخص یا خانواده­ای که از این حق برخوردار می­شد، کموبیش از مصونیت و امتیازاتی که اتباع خارجی در یک کشور از آن برخوردار بودند، بهره­مند می­شدند. یک ایرانی که تحت حمایت انگلستان یا روسیه قرار می­گرفت و حکومت ایران هم این حق را به رسمیتبه­رسمیت می­شناخت، آشکارا از حقوق و امتیازات بیشتری نسبت بهنسبت­به سایر همهمو­وطنان خود برخوردار بود و می­توانست اطمینان داشته باشد که نه فقط تنها جان و مالش از تعرض مصون خواهد بود، بلکه از نفوذ و قدرت بیشتری نسبت بهنسبت­به دیگران برخوردار می­شود (شد(رایت، 1364: 344- 343).

    در سال 1264ق./ 1848م. اعیان و بزرگان کشور از ظلم حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار به سفارت روس و انگلیس التجاء آورده و در آنجاآن­جا بست نشستند و عزل او را خواستار شدند (شدند(ناظم­الاسلام، 1384: 430). با درگذشت محمدشاه، خود که حاجی میرزا در بقعه حضرت عبدالعظیم پناهنده شد.، از آن­جااو طی در نامه­ای به لسان­الملک سپهر مورخ، از او خواست نظر وزیرمختار روس و انگلیس را درباره سرنوشت خودش جویا شود که پاسخ شنید:،آورد «نظر ایشان حفظ جان حاجی است،؛ اما طلب وزارت نکند» (نکند(سپهر، 1377: 3/939). حاجی را در دوران صدارت، آلت دست دولت روسیه دانسته­اند (اند(هدایت، 1363: 63؛ محمود، 1367: 2/475). در سال 1297ق./1880م. فوج گروسی مستقر در بوشهر با بست­نشینی در زیر بیرق اجنبی، کاری کرد که دولت ایران را دولتی نادان و بی­کفایت نشان دهد و بدین طریقبدین­طریق مقداری از حقوق و مواجبش را استیفاء کرد (کرد(مارتین، 1390: 229).

 

-4. فسادنظامقضایی

ولزلی هیگهیگ(1938-1865م.) [a3] که تجربه طولانی چندین ساله در امور کنسولی در ایران داشته، استمداد طلبیدن ایرانیان از بیگانگان در هنگام مشکل را چنین توجیهبه خاطر فساد نظام قضایی دانسته کردهاست. از نظر او،  که نظام قضاوت در ایران به­قدری آلوده به فساد مالی و رشوه­خواری بود و مقامات رسمی در ایران به­ اندازه‌ایقدری کلاش و اخاذ بودند که تقریباً هر ایرانی  ثروتمند و دارای مایملک سعی می­کرد به طریقیبه­طریقی با یک سفارت خارجی یا کنسولگری رابطه برقرار کرده و از حمایت آنها برخوردار شود (شود(به نقلبه­نقل از: رایت، 1364: 342).

 

-5.فرارازمجازاتقانونی

فرار از مجازات قانونی و قضایی عامل دیگری بود که برخی مجرمان و خلافکارانخلافکاران را به توسل­جویی به سفارت­خانه­های بیگانه وامی­داشت. این رسم از آغاز قاجاریه تداوم داشت و ابعاد گسترده­ای پیدا کرد. خواجه یعقوب ارمنی خزانه­دار و مباشر حرم (حرم(ناظر حرم‌خانهحرمخانه) فتحعلی شاهفتحعلی­شاه قاجار، برای رهایی از حسابرسی کسری وجوهی از حساب دولتی که در اختیارش بود، نزد گریبایدوف سفیر دولت روس رفت و در سفارت روسیه پناه گرفتپناه­گرفت و درخواست کرد که او را به روسیه بفرستد. خواجه یعقوب فهرستی از زنان گرجی ازجمله دو نفر از زنان ارمنی را که در خانه اللهیارخان آصف­الدوله[7] بود را به گریبایدوف داد (داد(سپهر، 1377: 1/420؛ هدایت، 1339: 9/707؛ جهانگیرمیرزا، 1327: 120). در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، یکی از حکام درجه دوم ایرانی، به اتهام اجحاف و شکنجه یکی از اتباع هندی دولت بریتانیا، بدون اطلاع قبلی وارد محوطه سفارت انگلیس در قلهک شد و در آنجاآن­جا پناه گرفت؛. او آشپزش را نیز برای پختن غذا به محوطه سفارت آورده بودآورده­بود. این حاکم پناهنده رسماً اعلام کرد که محوطه باغ سفارت را ترک نخواهد کرد،  مگر آنکه وزیرمختاروزیر مختار انگلیس شخصاً از خطای او درگذرد (درگذرد(هاردینگ، 1370: 197).

   حاج سیاح در ذکر سلطنت مظفرالدین شاه، از یک بدبختی که در ایران رخ نمود و آینده آن را به حالت مخوفی انداخت، یاد می­کند. اینکه؛ «هریک از اولاد شاه و وزیر و اعیان که مال مردم و دولت را خورده و مرتکب هر خلاف گشته­اند، محض اینکه مجازاتی نشوند و کسی بُرده­ها را نطلبد، هریک خود را به دامان یکی از دولتین روس و انگلیس انداخته و خود را داخل حمایت ایشان ساخته یعنی رقم آزادی از هر مجازات و خوردن مال دولت و مردم و اذیت به هم­وطنان و ترغیب دیگران به این بی­غیرتی و تحت حمایت اجانب رفتن و مسلط کردنمسلط­کردن ایشان بر خود و دیگران را گرفته و می­گیرند و دولتین هم محض اجرای نفوذ، هر شریر را پذیرفته به هر شرارت مساعدت می­کنند، چنانچه ظل­السلطان به دولت انگلیس مربوط شده بودشده­بود، کامران­میرزا هم خود را به روس­ها بسته بودبسته­بود»(خاطراتحاجسیاح، 1359: 488).

  

-6.تأثیرجنبشمشروطه­خواهی

در جریان جنبش مشروطه­خواهی، توسل­جویی به بیگانگان، هم برای فشار آوردن بر دولت در تن دادن به خواسته­های مشروطه­خواهان و هم برای ایمن بودن از مجازات­های استبدادگرایان افزایش یافت. در گزارش ژوئن سال 1324ق./1906م./1324ق. گرانت داف، کاردار سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه انگلستان، به ، مواردی از بست­نشینی ایرانیان اشاره شده و ازجمله؛ سعدالدوله وزیر سابق تجارت که به علتبه­علت ارتباط با مشروطه­خواهان و طرفداری از آنها به یزد تبعید شده بودشده­بود، به کنسولگری انگلیس در یزد پناهنده شد.[8] دو نفر در محل سفارت و سیصد نفر در کنسوللگگری شیراز بست نشستند. پسر قوام­الملک رئیس اتحادیه خمسه در دفتر تلگراف هند و اروپا در آباده بست نشست. در میان بستی­ها کسانی پیداکسانی­پیدا می­شدند که 9 سال در محل نمایندگی انگلیس زندگی می‌کردند (کردند(رایت، 1364: 363). قوامی­ها عموماً از گذشته بست‌وبندبست و بند با انگلیسی­ها داشته و سمت نوکر رسمیبهشانآنها را داشتند و بسیاری از کارها را را آنان به پشتیبانی انگلیسی­ها یا به دستور آنهاایشان انجام می‌دادند. در حوادث مشروطه در شیراز، قوام­الملک متوسل به کنسول انگلیس شد، او هم عده­ای را فرستاد، قوام را آورد و در کنسول­خانه پناه داد (داد(نیّرشیرازی، 1383: 142). به‌گفته تعبیربه­تعبیر استخر «قوام­الملک همیشه پدر بر پدر نوکر و مطیع دولت مرکزی و حاکم وقت بود»(1388: 165). عین­الدوله قصد داشت شیخ زین­الدین (الدین(زین­العابدین) زنجانی را عین­الدوله قصد داشت از شهر خارج کند که او در، رفت سفارت عثمانی متحصن شد (شد(مغیث­السلطنه، 1390: 129).

    پس از بمباران مجلس توسط قزاق­های شاه به فرماندهی لیاخوف روسی در سال 1326ق. و پراکنده­شدن مشروطه­خواهان و آزادیخواهان، سفارت­خانه­های خارجیان، محلی شد برای پناهندگیپناهنده­شدن آنان شد. ؛ ازجمله،پناه­بردنسید حسنسیدحسن تقی­زاده، و مدیر حبل­المتین، و نایب مدیران روزنامه مساوات و صوراسرافیل، و مخبرالملک، مخبرالسلطان، صدیق­حضرت، مرتضی­قلی­خان صنیع­الدوله و کسانی دیگر، به سفارت بریتانیا پناهنده شدند (بریتانیا(کسروی، 1369: 655- 653؛ دولت­آبادی، 1371: 2/ 343-342؛ مستوفی، 1371: 2/ 262؛ بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/245-243، 257-256؛ رایت، 1364: 373؛ همانو، 1361: 72؛ صفایی، 1381: 308)؛ پناهنده­­شدنمرتضی­قلی­خان صنیع­الدوله(1329-1273ق) به­اتفاق مخبرالملک و مخبرالسلطان و صدیق­حضرت به همان سفارت­(خانههمان(صفایی، 1344: 1/377).؛ پناهنده­شدنعده­ای از مردم دیگر در سفارت فرانسه همچون ازجمله؛ میرزا تقی‌خانمیرزاتقی­خان ممتاز رئیس مجلس، حکیم­الملک (الملک(ابراهیم حکیمی) و برادرش میرزا موسی­خان و هاشم­آقا ربیع­زاده نیز به سفارت فرانسه پناه بردند و. سفارت فرانسه برای این افراد طی نامه­ای که به وزارت خارجه نوشت، مصونیت و تأمین خواست؛. اندکی بعد ممتازالدوله و حکیم­الملک راهی پاریس شدند (شدند(صفایی، 1381: 309؛ اتحادیه، 1361: 179)؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن صنیع­الدوله و اقوام او در سفارت­خانه ایتالیا (ایتالیا(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245) و به نقلیبه­نقلی در سفارتت­خانه انگلیس (انگلیس(ناظم­لاسلام کرمانی، 1357: 5/340)؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن عده­ای از مردم در سفارت­خانه عثمانی (عثمانی(خاطراتحاجسیاح، 1359: 616؛کسروی، 1388: 58، 64؛بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/267؛ صفایی، 1344: 1/404، 409)؛ بست­نشستن امیربهادرجنگ از اطرافیان محمدعلی­شاه با 20 تن از غلامان تفنگدار در سفارت روس و پناهنده­شدن دیگران در جاهای مختلف (دیگر(کسروی، 1369: 564- 563) از آن جمله هستند. فتح­الله­خان سردارمنصور خود را به سفارت روس رسانده و پناهنده شد. حاج حسین­آقا امین­الضرب نیز در آن­جا به او ملحق شد (شد(خاطراتحاجسیاح، 1359: 618). در گزارشی، امین­الضرب در سفارت انگلیس پناهنده شد و بعد با  تضمین کامل شاه سفارت را ترک کرد (کرد(بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/2475، 2457). سعدالدوله نیز که در سفارت هلند بست نشسته بود، پس از بیرون­آمدن از بست مورد پذیرش شاه قرار گرفت (گرفت(همان: 248).

       محمدعلی شاهمحمدعلی­شاه قاجار (قاجار(حک: 1327-1324ق./1909-1906م.) نیز پس از شکست در برابر آزادیخواهان و عزل از سلطنت، به سفارت روس در زرگنده پناهنده رفت و در پناه دولت روس قرار گرفت. کامران میرزا نایب­السلطنه هم به زرگنده رفت (رفت(کسروی، 1388: 765، 756؛ مستوفی، 1371: 2/ 263؛ خاطراتحاجسیاح، 1359: 632؛ سایکس، 1367: 2/592؛ شوستر، 1368: 48).  برخی از وزراء نیز به سفارت عثمانی و بعضی از صاحب­منصبان به سفارت آلمان پناهنده شدند (شدند(خالصی، 1366: 174). 

    در  سال 1328ق./1910م. یکی از شاهزادگان قاجار به­نام داراب­میرزا که به­عنوان تبعهیت روس در کشور روسیه ساکن بودسکونت داشت و در هنگ قزاق روسی ساخلوی تبریز صاحب­منصب بود،؛ تلاش کرد که شاید بتواند دولت مشروطه را مغلوب کند. باوجود اعتراض­های ایرانیان، افواج روسی مداخله کردند و در صورت ظاهر به بهانهبه­بهانه دستگیری داراب­میرزا، با نیروهای ایرانی درگیر شدند و یک کلنل روسی در قزوین، به همدستان و معاونین داراب­میرزا تأمین­نامه­ای با امضاء و مهر خود داد. در این نوشته اظهار داشته بود که حاملین این ورقه در تحت حمایت امپراتورامپراطور روس هستند و تهدید کرده بود که اگر اتباع ایران به آنها یا به همراهانشان حمله کنند یا متعرض آنها بشوند، مورد تنبیه و سیاست سخت قرار خواهند گرفت (گرفت(شوستر، 1368: 56-54).

    در اول صفر 1329/ ژوئیه 1911، در شهر اصفهان یک صاحب­منصب معزول­شدهة پلیس، حاکم مشروطهمشروطة آنجاآن­جا را مجروح و پسرعموی او را کشت و در قزاق­خانهة روس متحصن شد. پنج روز بعد،بعد(پنجم صفر 1329) صنیع­الدوله وزیر مالیه ایران در خیابان طهران باه گلولهگلولة دو نفر گرجی مقتول شد.و این گرجی­های مزبور، چهار نفر پلیس ایرانی را نیز پیش از آنکه دستگیر شوند، زخمی کردند. مأمورین کنسولخانهکنسول­خانة روس فوراً از بازجویی و تحقیق دولت ایران در این قضیه جلوگیری کردند و قاتلین را تحت­الحفظ خود از ایران خارج کردند (کردند(همان: 59-58؛ محیط­مافی، 1363: 175). در سال 1329ق./1911م. نیز حبیب­الله­خان قوام­الملک رئیس ایلات خمسه،  در کنسولگری انگلیس در شیراز بست نشست (نشست(رایت، 1364: 374).

 

-7.لغوبست‌نشینی­هایسنتی (سنتی(مذهبی و عرفی)

عامل دیگر در روآوری ایرانیان عامل دیگر در روآوری ایرانیان به توسل­جویی از بیگانگان، لغو بست­نشینی در اماکن و جایگاه­های مذهبی و سایر تأسیسات و مراکز دولتی بود. پس از اینکه از سال­های 1256ق. به بعدبه­بعد،  (دهه 1840م. به بعدبه­بعد) مقامات حکومتی در ایران، در صدد لغو یا محدود ساختنمحدودساختن بست یا حق پناهندگی به اماکن بست برآمدند، ایرانی­ها برای بست­نشینی و پناهندگی در جست­وجوی جایی برآمدند که خارج از حیطه قدرت حکومت باشد. ازاین­رو، پس از آن، حتی کسانی که تحت­الحمایه نبودند، به­طور روزافزونی و بدون واهمه از مداخله،، به سفارت­خانه­های انگلیس و روسیه در تهران بدون واهمه از مداخله پناهنده­می­شدند. با دایرشدن کنسوللگری­های این دولت­ها در شهرهای مختلف ایران، محوطه این کنسوللگگری­ها نیز برای بست­نشستن مورد استفاده قرار گرفت. در سال­ها­ی دهه 1860 و 1870م. نیز که ایستگاه­های ارتباطی خطوط تلگرافی به­وسیله شرکت انگلیسی هند و اروپایی کشیده می­شد، این مکان هم به­عنوان بست استفاده شد. زیرا بسیاری از ایرانی­ها تصور می­کردند که یک سر این خطوط تلگراف به تخت سلطنت وصل می­شود و شکایات آنها از این راه بهتر به گوش شاه خواهد رسید (رسید(رایت، 1364: 343؛ همانو، 1361: 70 70).

    توسل­جویی به سفارت­خانه­های بیگانه، مخصوص رجال و بزرگان حکومتی نبود؛ بلکه گاه افراد عادی و معترضان نیز برای رفع ظلم و ستمی که در حق آنها می­شد و برای رسیدن به خواسته­های خود یا برای فرار از مجازات، به این مراکز متوسل می­شدند.

 

تأثیر بست‌نشینی و توسل­جویی بر روابط ایران با قدرت­ها

یکی از پیامدهای توسل­جویی و پناه­جویی به بیگانگان، مداخله آشکار قدرت­های خارجی در امور داخلی ایران و اختلال در نظم و امنیت کشور بود. در دوره قاجاریه، سفارتخانه­های خارجی که طبق قواعد بین­المللی مصونیت سیاسی داشتند، به­صورت محلی برای تحصن و بست­نشینی درآمده بودنددرآمده­بودند و سفیران روس و انگلیس از قانون مصونیت سوءاستفاده زیادی می­کردند و از آن به­عنوان حربه­ای علیه دولت بهره می­گرفتند. به تعبیریبه­تعبیری، آن دستگاه­های خارجی حکم امامزاده و یا سرطویله شاهی را پیدا کرده بودندکرده­بودند که هرکس به آنجاآن­جا پای می­نهاد، درامان بود و دولت را یارای محاکمه و تعقیب او نبود (نبود(آدمیت، 1362: 432، 534؛ شیل، 1368: 113). این­گونه پناهندگی­ها و توسل­جویی­ها به دلیلبه­دلیل جنبه­های ضد امنیتیضدامنیتی آن، موجب اختلاف بین دولت ایران با انگلیس و روسیه می­شد و تنش‌هایی را میان رجال حکومتی و سفرای این کشورها در ایران پدید می­آورد.

   یکی از نخستین وقایع در این زمینه، پناهنده شدنپناهنده­شدن دو عضو خانواده شیخ حاکم بوشهر به محوطه نمایندگی مقیم بریتانیا در سال1242ق./ 1826م. بوداست که با وجود مراجعات مقامات دولتی، انگلیسی­ها اعلام کردند که با توجه به عرف محلی نمی­توانند از پذیرفتن این پناهندگان خودداری نمایند. دولت ایران نسبت به رفتار جاستین شیل وزیرمختاروزیر مختار و استیونس کنسول انگلیس در تبریز، که سفارت و نمایندگی­های انگلیس را به مکان پناهندگی «پناهندگی«ناراضیان و فتنه­جویان و اشخاص خطرناک» تبدیل کرده بودندکرده­بودند، معترض بوده و شکایاتی داشتند و گفت­وگوها و پیغام­ها و نامه­هایی در این میان بین طرفین ردوبدل شدشده­است. به­رغم توافقی که گاه انجام می­دادند که کنسولگری­ها را از دادن پناهندگی به اتباع ایرانی منع کنند، اما عملی شدن آن را به برقراری نظام حکومتی بهتر در ایران موکول می­کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 358- 357؛ همانو، 1361: 70).

    موضوع تحت­الحمایگی و تبعیت خارجی که از عوامل اختلاف ایران و انگلیس به­ویژه در ایام صدارت امیرکبیر (امیرکبیر(1268-1264ق.) بود، ناظر به تأمین دادنتأمین­دادن کلی سفارت­خانه­ها به اتباع ایران و یا پناه جستنپناه­جستن افرادی به سفارت­خانه و یا کنسول­خانه خارجی می­گردید. مورد اول، شامل افراد سرشناسی مانند وزیر و شاهزاده و سردار و امنای دیوانی بود که اغلب با بیگانگان سروسرّی داشتند. مورد دوم، بیشتر شامل کسانی بود که متهم به جرم و جنایت و یا در زمره بدهکاران دیوان بودند که تلاش در فرار از کیفر می‌ک­کردند (کردند(آدمیت، 1362: 534). در این دوره کسانی از مأموران ایرانی، گاه که اموال دولتی را حیف‌ومیلحیف و میل کرده بودندکرده­بودند، به سفارت انگلستان پناه می­بردند و امیرکبیر در زمان صدارتش سعی داشت که سفیر را قانع سازد که آنها را برگرداند و سفیر در برابر این درخواست مقاومت می­ورزید. ماجرای پناه گرفتنپناه­گرفتن یکی از مأموران مالی که به کاربه­کار جمع­آوری عایدی خالصه­های دولتی گمارده شده بود، اما از دادن پول به خزانه سر باز زد و به سفارت انگلیس پناه برد،؛ پناهنده شدنپناهنده­شدن یکی از اشرار در سفارت، پناه گرفتنپناه­گرفتن یکی از قداره­بندان تبریز در کنسولگری پس از اینکه شخصی را زخمی کرد و چون استرداد او خواسته شد، استیونس کنسول انگلیس با این توجیه که «هرکس به کنسول­خانه پناه آورد، تحت حمایت خواهد بود و نباید او را از کنسولگری به محاکمه ببرند» مانع شد،؛ پناهندگی حاج عبدالکریم قندهاری[9] بازرگان برای فرار از پرداخت دیون و مالیات­ها در سفارت، ماجرای حمایت سفارت از ارامنه تبریز توسط استیونس کنسول انگلیس (انگلیس(برای آگاهی از مشروح این وقایع، ن.ک. آدمیت، 1362: 546-535؛ رایت، 1346: 348- 347؛ امانت، 1383: 332-331)، نمونه­هایی از این پناهندگی­های خلاف قانون و دخالت­های سفرا و کنسول­های انگلیسی در امور داخلی ایران بود.

    مسئلهمسئلة حمایت و افراد تحت­الحمایه انگلیس از اواسط دهه 1850م./  (1266ق.) به بعد،به­بعد مانع عمده­ای در برقراری روابط دوستانه بین ایران و انگلیس به شماربه­شمار می­آمد. با اینکه برای روشن­ساختن ابهامات موجود، در ماده 12معاهده صلح پاریس، دولت بریتانیا از حق خود در مورد اتباع ایرانی، به‌جز کسانی که کارمند سفارت و سرکنسولی و کنسول­گری­ها و معاونان کنسول یا نمایندگان کنسولی بودند، صرف­نظر می­کرد، با این شرط که این حق به هیچ کشور دیگری داده نشود؛ اما انگلیسی­ها حاضر نشدند از حمایت کسانی­که پیش‌ترپیشتر از این حقوق برخوردار بودند، دست بردارند و می­خواستند وفاداری خود را نسبت بهنسبت­به دوستان قدیم خود نشان دهند و. همین امر موجب بروز بدگمانی­ها و ناراحتی­های تازه­ای گردید (گردید(رایت، 1364: 349؛ همانو، 1361: 71).

    مقامات انگلیسی سفارت به افراد و گروه­های متعددی در سفارت پناهندگی می­دادند و از قاعده بست­نشینی به مداخله در امور داخلی می­پرداختند. حمایت دولت بریتانیا از برخی از ایرانیان و اجازه دادناجازه­دادن به آنها که در محوطه سفارت یا کنسول­لگری­ها بست بنشینند، از عوامل اختلاف بین ایران و انگلیس بود. برخورداری از حق کاپیتولاسیون نیز موجب می­شدد که کسانی که تحت حمایت بریتانیا قرار می­گرفتند، از حمایت دیپلماتیک یا کنسولی برخوردار شوند. حق یک کشور خارجی برای حمایت از اتباع ایران، نخستین بار در عهدنامه ترکمانچایترکمان­چای در سال 1244ق./ 1828م. بین ایران و روسیه، به رسمیتبه­رسمیت شناخته شدشناخته­شد. به­موجب این عهدنامه، اتباع ایرانی که در خدمت وزیرمختار یا کنسول­های روس کار می­کردند و یا خدمات آنها برای انجام وظایف این مقامات ضروری بود، تا زمانی که در خدمت آنها بودند، از حقوق اتباع روس در ایران برخوردار می­شدند. این افراد در واقع از همان حقوق و امتیازات برون­مرزی مبتنی بر حق کاپیتولاسیون که برای اتباع روس در نظردرنظر گرفته شده بود، برخوردار گردیدندبرخوردارگردیدند. انگلیسی­ها نیز همین حق را به دنبال اختلافات خود با ایران درباره موضوع بازداشت پیک ایرانی سفارت[10] کسب کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 349 و  345-344؛ 349). زیرا بر اساسبراساس فرمان سال 1256ق./1840م. محمدشاه قاجار که تحت فشار شدید انگلیسی­ها صورت گرفت، «تمام کارمندان و تابعین نمایندگی بریتانیا چه ایرانی باشند یا بومی کشورهای دیگر از امنیت و حمایت برخوردار بوده و نباید بدون اطلاع وزیرمختار انگلیس مجازات شوند»(همان: 206و 345).

   در گزارشی که هنری راولینسون وزیرمختار انگلیس در ایران،، در سال 1276سال1276ق./1860م. به وزارت امور خارجهامورخارجه انگلیس فرستاده، آماری از تعداد ایرانیانی که از حمایت انگلیسی­ها برخوردار بودند، ارائهبه­دست دادداده­است. در این آمار، از 50 خانواده و 9 فرد، زیر عنوان افراد تابعه سفارت، نام برده که به­جز معدودی، بقیه همه ایرانی بودند و در سمت­هایی نظیر مأموران محلی (محلی(در کنسول­خانه­ها)، منشی، غلام، مهتر و، آبدار و غیره انجام وظیفه می­کرده­اند. افزون­براین افراد، 156 خانواده مربوط به خدمه و نوکران مأموران سیاسی انگلیس در ایران که تقریباً همه ایرانی بودند و 17 خانواده که بیشتر آنها ایرانی بودند و به دلیلبه­دلیل شرایط استثنایی، تحت حمایت بریتانیا قرار گرفته بودندگرفته­بودند، در این فهرست نام ­برده شده‌اند (برده­شده­اند(رایت، 1364: 345). حمایت انگلیس از این افراد موجب اختلاف انگلیس و ایران می‌شد، زیرا مقامات ایرانی حق انگلستان را در حمایت از بعضی از اتباع خود نفی می­کردند، به­ویژه مخالف حمایت انگلیسی­ها از افراد ناراضی خاندان سلطنتی بودند که قصد داشتند از چتر حمایتی انگلیس برخوردار شده و پناهگاهپناه­گاه امنی برای خود بیابند،. چراکه همین افراد هنگام انتقال سلطنت در کشمکش قدرت وارد عرصه می­شدند (شدند(همان: 346).

    هم بست­نشستن ایرانیان در یک سفارت یا کنسولولگری خارجی و هم تحت حمایت قرار گرفتنقرارگرفتن آنها،  موجب بروز اختلافات و سوء تفاهم‌هاییاتی بین خارجی­ها و مقامات ایرانی می­شد؛ . زیرا ایرانی­ها از اینکه بیگانگان بین آنها و اتباعشان قرار بگیرند، ناراحت می­شدند. انگلیسی­ها نیز از اینکه ماه­ها و گاه سال­ها مجبور می­شدند به بستی­ها پناه داده و آنها را اداره کنند، ناراحت بودند، با این همه، نمی‌خواستند درهای سفارت و کنسوللگری­های خود را به­کلی به روی ایرانیانی که قصد پناهندگی داشتند، ببندند. دنیس رایت، سفیر وقت انگلیس در ایران (ایران(دوره پهلوی)، چند دلیل را برای آن برمی­شمارد: .1. چنین کاری به نام نیک بریتانیا لطمه می­زد و با یک سنت قدیمی انگلیسی­ها مغایرت داشت؛ 2. جلوگیری از بست­نشینی، موقعیت­ها و امکاناتی را که گاه به­عنوان یک اهرم سیاسی قابل استفاده بود، از دست انگلستان می­گرفت؛ 3. انگلیسی­ها برمبنای عدالت و انسانیت، حمایت از ایرانیان بی­گناهی را که قربانی اعمال ظالمانه مقامات فاسد و نادرست ایرانی می­شدند، یک وظیفه اخلاقی برای خود می­دانستند (دانستند(رایت، 1364: 344).

    در سخنی دیگر، دلایلدلائل اصلی ادامه روش انگلیسی­ها در دادن پناهندگی به ایرانیان، «نگرانی صادقانه در باره تأمین آسایش توده­های بیچاره مردم ایران تحت حکومت قاجار، همراه با این تصمیم که از نظر قضاوت و افکار عامه زمینه­ای به دستبه­دست روس­ها داده نشودداده­نشود» ذکر شده استشده­است. از دید انگلیسی­ها، آنها با پناهندگی یا بست­نشستن کسانی که بدون اثبات جرم یا محکومیت در مورد عمل خلاف یا جنایتی، قربانی کینه یا هوس­های قدرتمندان شده و در خطر جانی یا مالی یا محرومیت از آزادی بودند، موافقت می­کردند. هم­چنین معتقد بودند که، حق پناهندگی در محدوده نمایندگی­های انگلیس را در کشوری که از مدت­ها پیش مرسوم بوده و عدالت مقهور جور و استبداد و هوس­های حاکمان روز قرار گرفته است،گرفته­است نمی­توان به­یکباره از میان برداشت (برداشت(همان: 359). به­نظر می­رسد که برای انگلیسی­ها، حفظ منافع خودیش در ایران به هر شیوه و ابزاری، مهم­تر از حقوق انسانی ایرانیان بود و این توجیهات اخلاقی پایه­ای نداشت. سفیر بیشتر به اشک تمساحی می­ماند که برای پرده­پوشی بر همة خیانت­ها و جنایاتی بود که انگلیسی­ها در حق ایران و ایرانی انجام دادند.

    از هنگامی‌کههنگامی که ناصرالدین­شاه در سال 1269ق./1853م. متوجه هرات شد، تعداد موارد تقاضای تحت­الحمایگی سیاسی به­شدت افزایش یافت. شیل و همکارانش، به­پیروی از دستورالعمل پالمرستون، غالباً به طور خودسرانه، ایرانیان صاحب مقام و نفوذ را به تحت­الحمایگی می­پذیرفتند و طبق اصل دول کامله­الوداد، این عمل را حق و امتیاز خود می­شمردند؛ هرچند که این صرفاً نمایشی برای تحکیم حیثیت سفارت انگلستان بود. وقتی امیرکبیر رسم قدیمی بست­نشستن در اماکن مذهبی را لغو کرد، سفارت­خانه­های خارجی تنها پناهگاه امن و دور از دسترس حکومت شد و این طبعاً شمار تحصن­جویان سفارت­خانه­ها را افزایش داد. پس از امیرکبیر، آقاخان نوری بست­نشستن در حرم حضرت معصومه (معصومه(س) و حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را برای کسانی که مرتکب جنایت نشده بودند،از نو احیاء کرد (کرد(امانت، 1383: 324). عملی که به نظربه­نظر شیل «از روی انگیزه شخصی و برای تأمین پناهگاه امنی برای روز مبادای خویش» بود،. اماولی این اقدام از تعداد موارد تحت­الحمایگی چیزی نکاست (نکاست(همان: 325).

    بست­نشینی میرزاهاشم­خان نوری در سفارت انگلیس (انگلیس(سال 1271ق./1855م.) موجب شد که بین دولت ایران و سفارت انگلیس درگیری­هایی پدید آید و ناصرالدین­شاه ناگزیر به دخالت در ماجرا شد، زیرا زن هاشم­خان، خواهر همسر شاه بود. این قضیه سرانجام منجر به قطع ارتباط انگلیس با ایران و حمله به جنوب ایران در ماجرای لشکرکشی شاه به هرات و در انتها انعقاد معاهده پاریس (پاریس(1273ق./1857م.) و جدایی هرات از ایران گردید (گردید(سپهر، 1377: 3/ 1459-1273؛ رائین، 2536: 308-281؛ سایکس، 1367: 2/501-500؛ ساسانی، 1338: 36-32).

    اقدام روسیه در زمینهزمینة اعطای تحت­الحمایگی، هرچند نه به کثرت انگلستان، اما ولی بر همان منوال، شاه را آزار می­داد و حیثیت تاج و تختش را به خطربه­خطر می­انداخت. کشمکش دولت با دالگورووکی وزیرمختار روس بر سر محمدحسن­خان سردار، عضو بانفوذ مهاجرین ایروانی، یکی از موارد اختلافی بود. سردار در سال 1243ق./1827م. هنگام تهاجم قوای روس، اجباراً وطنش را ترک کرده بود؛ اماولی به او اجازه داده بودند تبعیت روسی گزیند و حتی در ارتش روسیه رتبهرتبة سرگردی نیز احراز کند. وقتی سردار قصد داشت امیرنظام کل قوای ایران شود، وزیرمختار روسیه شادمانه به حمایت او برخاست. سردار تهدید کرد که اگر مقام امیرنظام (امیرنظام(که پیش‌ترپیشتر منصب میرزا تقی­خان امیرکبیر بود) به او داده نشود، به روسیه می­رود و ادعای دویست هزاردویست­هزار تومان طلب از ایران می­کند و املاک خود را در مرز آذربایجان ایران به را در اختیار روسیه وامی‌گذارد. با اینکه شاه با خواستهخواستة سردار مخالف بود، نوری و مهدعلیا و دالگوروکی از سردار طرفداری می‌کردند و وزیرمختار بریتانیا که مخالف این انتصاب بود،  شاه را وادار به ایستادگی می­کرد. سردار از خوانین متنفذ بود،؛ تبعیت روسیه را هم داشت،؛ در آذربایجان پایگاه داشت و درآمدی سالانه بالغ بر چهل هزار تومان می‌اندوخت که از منصب حکومت یزد (یزد(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1702 و 1713) به دستبه­دست می‌آورد. سرانجام شاه با افزودن ولایت کرمان و بلوچستان به حوزه حکمرانی پرمنفعت یزد (یزد(همان: 1736)، سردار را از تقاضای امیرنظامی منصرف ساخت (ساخت(امانت، 1383: 327-325).

    مشابه قضیهقضیة سردار، ماجرای عباس­قلی­خان لاریجانی دست­پرورده انگلیسی، این بار اختلاف جدیدی بین دولت و وزیرمختار بریتانیا پدید آورد. لاریجانی در این ایام والی یزد بود، اما با انتصاب مجدد سردار به حکومت یزد، کار خود را از دست داده بودداده­بود. او که خدماتی به دولت قاجاریه کرده بود و اینک از سوی همدستان سردار در یزد به حیف‌ومیلحیف و میل مالی نیز متهم شده بودشده­بود، بی­درنگ در سفارت انگلیس در تهران پناه گرفت. شیل که به آسانی تحت­الحمایگی انگلیس را به لاریجانی داده بود، صراحتاً ابراز کرد که او در پی حفظ نفوذ انگلستان در قشون ایران و در صورت امکان انتصاب لاریجانی به امارت نظام است. این اقدام شیل موجب اختلاف با دولت ایران شد و شاه از وابستهشدن رعیت به انگلیسی­ها نگران شد و به حمایت انگلیسی­ها از اتباع ایران واکنش نشان داد و از نوری خواست که به ماجرا فیصله داده و حتی به خانه شیل رفته و لاریجانی را بیرون آورد تا مجازات شود؛ . اما شیل با ارائهارائة دست­خطی که طی آن شاه در سال 1265ق. تحت­الحمایگی انگلیسی لاریجانی را تصویب کرده بودکرده­بود، بدین ترتیببدین­ترتیب از حکومت ایران قول گرفت به دست­پرورده­اش آزاری نرساند(امانت، 1383: 328-327).

    دخالت­های سفارتخانه انگلیس در حمایت از تحت­الحمایگی اتباع ایرانی، موجب شکایت شاه به وزارت امور خارجه انگلیس شد. مصلحت­گذار ایران در لندن، میرزا شفیع­خان به دستور شاه در مورد سوءرفتارسوءرفتار شیل، حمایتش از مفسدان و ممانعت از اخراج میر علینقی از پایتخت نزد مقامات انگلیسی شکایت برد. شیل با این توجیه که اگر تحت­الحمایگی میر علینقی لغو بشود جان او به خطر می­افتد، در برابر میرزا شفیعمیرزاشفیع مقاومت ورزید. شاه اصل تحت­الحمایگی را توسط نمایندگان خارجی مورد ایراد قرار داد و آن را ضربه‌ای به حاکمیت خود دانست و گفت که این رویهة پذیرش تحت­الحمایگی موجب بدبینی او نسبت به کارگزاران دولت می­شود و «ما شفاعت و وساطت وزرای مختار را در باب رعایای‌مان نخواهیم پذیرفت». با این همه، از فشار انگلیسی­ها در مسئلهمسئلة تحت‌الحمایگان به­هیچ­وجه کاسته نشد و شاه غافل از آن بود که صدراعظمش نوری، دست­خط­های خصوصی او را در اختیار وزیرمختار بریتانیا می­گذارد (گذارد(همان: 330-329).

    سفیر فرانسه در ایران (1326- 1324ق./ایران(1907- 1906م.) در افشاگری پیرامون رقابت روسیه و انگلیس در سازماندهیسازماندهی نفوذ در ایران نوشته استنوشته­است که در این شرایط، ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل گردید که در آن منافع دو کشور رقیب، دائماً در حال تداخل بودند و هر کدام نیز در صدد یافتن راه­های نفوذی جدید و بلند شدنبلندشدن روی دست حریف برمی­آمدند. خصومت این دو دولت موجب شده بودشده­بود که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی بر همههمة اعضاء حاکم باشد (باشد(اوبن، 1362: 233). قراردادهای سیاسی و تجاری، نفوذ مالی و دادن وام، تأسیس بانک بانک(استقراضی روس و بانک شاهنشاهی انگلیس، تأسیس نمایندگی­های تجاری و اعزام هیئت‌هایهیأت­های تبلیغی در گسترش این نفوذ مؤثر بودنده و از ابزارهای مورد استفاده این دولت­ها در ایران به شماربه­شمار می­رفتند؛ در این میان، اداره­های تلگراف در مناطق مختلف ایران به­عنوان تکیه­گاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران بود. بیش از همه، کنسول­های روسی و انگلیسی در شهرهای مهم ایران در واقع عاملان نفوذ و مداخله این دو قدرت رقیب در امور داخلی ایران بودند (بودند(همان: 238-234). با معرکه­گردانی و تلاش این سرکنسول­ها، به نوشتهبه­نوشته اوبن، «از شخص شاه گرفته تا هر کسی که در این کشور سرش به کلاهش می­ارزید، زیر علم روس و یا انگلیس سینه می­زدند»(همان: 238). کنسول­های دو کشور نیز با به جانبه­جان هم انداختن افراد و سران هر دو دسته به سود کشور خویش بهره­برداری می­کردند و از به کاربه­کار بردن هر حیله و نیرنگی دریغ نداشتند. اینها در شهرهای مختلف با این دسته­بندی­ها، افرادی را به خود جذب می­کردند و در پناه خویش قرار داده و از آنها حمایت می‌کردند. از این طریق، حدود مداخله این دو قدرت در ایران چنان فزاینده و فضاحت­بار شده بودشده­بود که به تعبیربه­تعبیر اوبن، بوی گند آن فضای سراسر شهرها را فرا گرفته بود (گرفته­بود(همان: 239).

   لسان­الملک سپهر رفتار مأمورین انگلیسی را مورد انتقاد شدید قرار داده است، زیراه که به سبببه­سبب اغراض نفسانی، دولت و ملت ایران را رنجاندند و حتی قصد تغییر دولت ایران را داشتند و می‌خواستند ایران را به‌­صورت یکی از راجه­های هندوستان درآورند. ازاین­رو مردم ایران، انگلیس را دشمنی خطرناک می‌دانستند (دانستند(سپهر، 1377: 3/1431-1430). او سپس به رفتار جاستین شیل پرداخته است که محل سفارت را بست­نشین کرد و مردم را به بست در سفارت دعوت نمود  و آنها را از دولت ایران روی­گردان می­کرد. چنان­که ایلخانی فارس، کوچک­خان دنبلی، عباسقلی‌خان سردار لاریجانی، حسین­خان نظام­الدوله، فرهادمیرزا و خانباباخان خوانساری را بدون اینکه از دولت به آنها آسیبی رسیده باشد، به بست سفارت دعوت کرد و اولیای دولت با زحمت زیاد توانستند آنها را راضی کرده و از بست بیرون آورند (آورند(همان: 1432-1431). وی همچنین اشاره می­کندکرده که در زمان شیل، سالار پسر آصف­الدوله از دولت ایران یاغی شد و شیل همیشه از یاغیان دولت حمایت کرد و می­خواست به دستبه­دست سالار دولت ایران را تضعیف کند (کند(همان: 1432). چنان­که در قضیه هرات با ایران قطع رابطه کرد تا مسئله هرات طبق خواست دولت انگلیس انجام شود یا اینکه تامسون سفیر بعدی، امام مسقط را علیه دولت تحریک به اغتشاش کرد و خان اورگنج را نیز تحریک کرد تا با لشکری زیاد به سرخس بتازد. سپهر حیرت ­کرده است که چرا باید مأمورین انگلیس در پایتخت ایران باعث این همه مفسده ­شوند؛ حال اینکه هرگز ایران نسبت به انگلیس بدی نکرده بود (همان: 1433-1432).

 

 مخالفت وزیرمختار انگلیس با لغو بست­نشینی 

سفرای دولت­های بیگانه برای حفظ منافع خویش و مصون بودنمصون­بودن طرفداران آنها از مجازات‌های قانونی با دخالت در امور داخلی ایران، از بست‌نشینی دفاع می­کردند. چنان­که در برابر اعتراض امیرکبیر به کنسول انگلیس در تبریز نسبت به پناه دادنپناه­دادن اشرار و مجرمان و کسانی که مال مردم را به ناروا می­خوردند، کلنل شیل وزیرمختار انگلیس در نامه 25 رجب 1266/ 6 ژوئن1850م. به امیر از بست دفاع کرده، با این استدلال که اگر چهاگر چه این قاعده و قانون خالی از عیب نیست، اما گاه مقصری که در بست قرار می­گیرد، تقصیری ندارد و این راهی است برای رهایی از چنگ کارگزاران دیوان است. و بیشتر اوقات کسانی هستند که بدون تقصیر مورد تعدی هستند و از این طریق دنبال رهایی و خلاصی هستند. او منفعت کلی و آسایش رعایا را در آن می­داند که «چنین مرجع و مفری برپا و برقرار باشد از دست ظلم و تعدی، خصوص در جایی که دور از پایتخت است. اگر وزراوزراء و حکام و بیگلربیگیان امروز عاقل­ترین و نیک­ترین مردمان بودند، بازهم منسوخ­کردن این قرار مصلحت نمی­بود، زیرا که معلوم نیست که آن حکام و سایرین که بعد می­آیند، چگونه خواهند بود. چون اعتقاد باطنی دوستدار این است که بودن بست در این مملکت از برای همه کس خوب است...»(آدمیت، 1362: 433- 432).

    شیل در گزارش خود به پالمرستون، لغو بست­ توسط امیر را ضربه­ای بر پیکر دستگاه روحانی ذکر کرده که روزی دامن خود او را خواهد سوخت. او شکستن بست را مایه تأسف دانسته و معتقد بود دشواری‌هایی که امیر با آن روبه­رو خواهد شد، بیشتر از آن است که می­پندارد. او اشاره می­کند که در نامه خود به امیر، او را از این تصمیم بر حذربرحذر داشتم، اما خیال نمی­کنم که او از اندیشه خود در استقرار قدرت مطلق دولت دست­بردار باشد، گرچه به احتمال زیاد روزی مجبور خواهد گردید که برای حفظ جان خودش بست بنشیند. شیل پیش­بینی کرده که ابطال قانون بست بر دردسر سفارتخانه­های خارجی می‌افزاید، زیرا وقتی مردم نتوانستند به مکان مقدسی پناه جویند، طبیعتاً به سفارتخانه­های اجنبی روی خواهند آورد. از نظر او در نظام حکومت مطلقه ایران که حکومت قانون وجود ندارد، چیز دیگری لازم است که از ستمگری و خودکامگی اهل دولت بکاهد (بکاهد(همان: 433).

این­گونه دخالت­های نابه‌جا موجب شد که میرزا تقی‌خانمیرزاتقی­خان امیرکبیر در زمان صدارتش در ایجاد نظم و قانون در کشور و لغو بست­نشینی راسخ گردد، اما این سفرای دولت­های بیگانه از بست­نشینی و افراد مدافع بست و کسانی که در صدد مقابله با تمرکزگرایی و حکومت قانون مورد نظر امیر بودند، حمایت می­کردند. البته به­رغم دیدگاه شیل، امیرکبیر با جدیت تمام بست را لغو کرد و پس از عزل از قدرت نیز برای حفظ جان خویش در جایی بست ننشست و به سفارتخانه­های بیگانه هم پناه نبرد. دفاع شیل از بست در واقع دفاع از سیاست انگلیس در استفاده از این قاعده برای اعمال نفوذ در کشور بود. هرچند اقدام دالگوروکی سفیر روس برای منافع خود در اعزام تعدادی قزاق به گرد خانه امیر پس از عزل وی از سوی شاه و دعوت از امیر برای پناهندگی در سفارت روس، ذهن شاه را نسبت به امیر بدگمان­تر ساخت و زمینه تبعید او را به کاشان فراهم کرد (کرد(مارکام، 1364: 144-143؛ اورسل، 1382: 327؛ ساسانی، 1338: 4، 39؛ اقبال، 1385: 324)؛ امیر به این درخواست نیز اعتنایی نکرد و حتی امیر او تلاش کرد برادرش، حسن‌خان وزیرنظاموزیرنظام که از ترس به خانه وزیرمختار انگلیس پناهنده شده بود راشده­بود از آنجاآن­جا بیرون بیاورد که فایده نکرد، اما امیر طی نامه­ای این خبر را به گوش شاه رساند که آن را جرم دیگری برای او ندانند (ندانند(اقبال، 1385: 322).

از سویی، سفارتخانه­های روس و انگلیس با حمایت برخی از روحانیون، از جملههمچون میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از هر قضیه­ای برای دفاع از بست­نشینی بهره می‌گرفتند. از جمله این حربه­ها استفاده از قضیه بقعه صاحب­الامر تبریز بود. که در این قضیه،گاوی را که به کشتارگاه می­بردند، فرار کرد و به آن بقعه پناهنده شد. [a4] کار تمجید از بقعه به جایی رسید که این زیارتگاهزیارت­گاه به­صورت یک پناهگاهپناه­گاه واجب­الاحترام و مصون از تعرض درآمد. کنسول انگلیس در تبریز حتی چلچراغی را برای بقعه فرستاد و با تحریک احساسات مردم تلاش کرد بلوایی را در مخالفت با لغو بست توسط امیرکبیر دامن بزند (بزند(نادرمیرزا، 1360: 111؛ سپهر، 1377: 3/1070؛ شیل، 1368: 112؛ آدمیت، 1362: 432-424). کنسول انگلیس در تبریز، عده­ای از مجرمان و اشرار و متجاوزان به مال مردم را در کنسولگری پناه داده بودداده­بود و با فرمان امیر در خصوص لغو بست مخالفت می­کرد. این دخالت­ها در تیرگی رابطه دولت ایران با انگلیس در این دوره تأثیر گذاشت (گذاشت(آدمیت، 1362: 434-432؛ دایره­المعارفتشیع، 1375: 3/ 228).

    بنابراین، به دلیلبه­دلیل انحراف بست از مسیر اصلی و سوءاستفاده افراد از حریم امن آن که بسیاری از بزرگان و خیانت­کاران حتی با استفاده از امنیت بست در پناهندگی و تحت­الحمایگی قدرت­های بیگانه قرار می‌گرفتند، میرزا تقی­خان امیرکبیر برای جلوگیری از این فتنه­انگیزی­ها و با هدفبه­هدف قطع نفوذ روس و انگلیس، کوتاه کردنکوتاه­کردن دست حکام ستمگر و گرفتن این حربه و حرم از دست مجرمان و قانون­شکنانتوانست در سال 1266ق./1850م. آیین بست را لغو کند که این منع تا زمان مرگ او معتبر باقی ماند، اما پس از او دوباره سر برآورد و مردم در برخی حوادث بدان روی آوردند.

بروز وقایعی به روآوری مردم به آن تأثیر گذاشت.

پولاک پایان گرفتن نهاد بست را برای ایران و اروپائیان زیان­آور دانسته است؛ زیرا از یک­سو برای دولت‌های اروپایی، مسئله بست و حق حمایت از تحت­الحمایه­های خود، نفوذ و اعتبار آنان را در چشم مردم ایران بالا می­برد و اکنون محدودیت یا صرف­نظر کردن از آن، باعث تنزل درجه و اهمیت اروپائیان شده استشده­است. از سوی دیگر، دست رعایای ایران از پناهگاهیپناه­گاهی در برابر زورگویی و ستمگری کوتاه شد؛ . زیرا به­زعم او در بسیاری از موارد، این دولت­ها به بی­گناهان واقعی پناه می‌دادند و آنان را برای رسیدن به حقوق خود یاری می­کردند. او برای نمونه از تاجری ثروتمند بهنام عبدالکریم یاد می­کند که ابتدا تحت حمایت سفارت انگلستان بود و تقاضاها و ادعاهایش از دولت مورد تأیید سفارت قرار می­گرفت، اما پس از مرگش چون خانواده­ او از تحت­الحمایگی انگلیس برخوردار نبودند، ثروت آنان کلاً از طرف دولت مصادره شد. یا اینکه دولت درصدد بود کلیه مایملک بیوه باباخان را که ثروتمندترین فرد ایرانی و از بستگان شاه بود، به دلیلبه­دلیل اینکه تحت حمایت روسیه بوده استبوده­است، از چنگش خارج سازد (سازد(پولاک، 1368: 327).

    پولاک اعتراف کرده که با بروز جنگ میان ایران و انگلیس در عصر ناصرالدین شاه بر سر قضیه هرات، دیگر مقر سفارت به‌عنوان بست محترم شمرده نمی­شد، زیرا قاتلی را که در آنجاآن­جا پناه جسته بود راجسته­بود به­زور خارج کردند تا او را به چوبه دار بسپرند. پس از شروع جنگ، همههمة تحت­الحمایه­های انگلیس از تحت­الحمایگی این کار دست کشیدند و به اطاعت از دولت مرکزی رو آوردند، چون با بروز طغیان هند تصور می­کردند که کار انگلستان دیگر تمام است. او این افراد را نکوهش کرده است که آن­قدر از خود ­ادب و نزاکت نشان ندادند که از طرد سرپرست قبلی خویش خودداری ورزند (ورزند(همان: 326). 

   به­رغم این سخن، سفارت بریتانیا و کنسولگری­های بریتانیا آن و ایستگاه­های تلگراف آنان به­صورت بست تا پایان دوره قاجاریه باقی ماند و ایرانیانی که در پی بست­نشستن بودند، به آنجاآن­جا پناه می­بردند. چنانکه در سال 1311ق. سعدالملک حاکم شیراز کوشید تا حق بست در اماکن مقدس را منسوخ کند که با واکنش زنان و دیگر معترضان مواجه شد (شد(مارتین، 1390: 134). وثوق­الدوله نخست­وزیر،  شاهزاده فیروزمیرزا نصرت‌الدوله نوه مظفرالدین شاه، وزیر خارجه و شاهزاده اکبرمیرزا صارم­الدوله پسر ارشد ظل­السلطان وزیر مالیه، که هر سه در انعقاد قرارداد 1919م. به نفعبه­نفع انگلیس نقش مؤثری داشتند و مورد نفرت مردم بودند، خواهان حمایت دولت بریتانیا شدند و سر پرسی کاکس طی نامه­ای موافقت دولت خود را در کمک و حمایت و در صورت ضرورت، دادن پناهندگی به آنان اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 355). شیخ خزعل حاکم محمره نیز برای برخورداری از استقلال عمل در منطقه تحت حکمروایی خویش و احساس خطر از جانب دولت به انگلیسی­ها متوسل و درخواست تحت­الحمایگی کرد. انگلیسی­ها به سبببه­سبب خدمات خزعل به منافع انگلستان به او وعده حمایت و حفظ قدرت و حاکمیت او را دادند (دادند(همان: 353- 350؛ مکی، 1362: 3/200-198، 210، 207). سرانجام پس از استقرار حکومت رضاشاه (رضاشاه(1320-1304ش./ 1941-1925م.) و سلطه او بر سراسر کشور، از ادامه بست­نشینی جلوگیری شد (شد(رایت، 1361: 72؛ همان، 1364: 374).

 

نتیجه

بست­نشینی در اماکن مذهبی یا دیگر اماکنی که به بزرگان دینی یا سیاسی ارتباط داشت و تصور می­شد که از قداست یا حرمتی برخوردارند که می­توانند امنیت جانی پناهنده را تأمین کنند، در ایران از روزگاران پیش از قاجاریه پیشینه سابقه داشته است. در دوره قاجاریه بست‌نشینی به علل گوناگونی نظیر فقدان دستگاه قضایی مدافع حقوق انسانی، ظلم و ستم حکام و کارگزاران دولت بر مردم، ترس رجال حکومتی از خشم و غضب شاه، نیز فرار مجرمان و خلافکارانخلافکاران از مجازات قانونی در اثر جرم و جنایت و خلافکاری و نیز دستیابی به خواسته و مطالبه حق‌وحقوقحق و حقوق گسترش یافت و افزون بر مراکز مذهبی به سایر تأسیسات حکومتی، اسطبلاصطبل شاهی، خانه بزرگان، توپ مروارید در میدان توپخانه تهران و به­ویژه سفارتخانه­ها­ و کنسولگری­ها و دفاتر تلگراف کشورهای خارجی در ایران تسری پیدا کرد. تصور مردم و بزرگان مبنی بر اینکه این مراکز خارجی از قدرت تأمینی مناسبی برخوردارند که در مواقع خطر می­توانند امنیت و موقعیت آنها را حفظ کنند، همچنین اقداماتی که گاه در دوره قاجاریه برای محدودسازی اماکن بست­نشینی صورت می­گرفت، دامنه توسل و التجاء به تأسیسات سیاسی دولت­های خارجی در کشور را گسترش داد و بسیاری از افراد عادی واز رجال و عادی به این مراکز پناهنده و متوسل می­شدند. این توسل­جویی و زیر بیرق بیگانه رفتن که با حق حاکمیت ایران بر اتباع خود منافات داشت و یا دولت را در برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی و مجازات مجرمان و خلافکارانخلافکاران و اختلاسگراناختلاسگران اموال عمومی با مشکل مواجه می­کرد، به یک معضل جدی تبدیل شد و موضوعی برای کشمکش سیاسی دولت ایران با سفرای برخی از این کشورهای بیگانه نظیر انگلیس و روسیه گردید. این موضوع نشان داد که قدرت­های فرامنطقه‌ایفرامنطقه­ای برای حفظ حضور خویش در کشور از هر حربه و وسیله­ای بهره­ می­گرفتند که بست­نشینی و توسل­جویی و پناهندگی نیز از این موارد بود. ازاین­رو، دولت قاجاری در واکنش به این دخالت­ها، تلاش­هایی را برای لغو مراکز بست‌نشینی و نیز پناهندگی به سفارتخانه­های خارجی به کاربه­کار می­بست.



درجه مقاله: علمی - ترویجی

تاریخ دریافت مقاله: 19/01/1399                    تاریخ پذیرش مقاله: 20/03/1399

[1]. استادتاریخدانشگاهلرستانjahan­­-savagheb@yahoo.com  

[2].درتوصیفقلهک،محلییلاقسفارتخانهانگلیسدردوفرسخیتهران،(ن.ک. ناظم­الاسلام، 1384: 432؛دوراند، 1346: 33؛لندور، 1392: 90- 89؛هاردینگ، 1370: 171- 169).

[3]. بهنوشتهبه­نوشتهپولاک،آقاخان نوری تبدیل فرمان قتل خودآقاخاننوریتبدیلفرمانقتلشرابهتبعیدبهکاشان را،مدیونانگلیسی­هابود (پولاک، بود(1368: 326). اوصورتاًومعناًازکارکنانانگلیسبود (بود(هدایت، 1363: 83). سفیرانگلیسدوستمیرزاآقاخانصدراعظمبود... وزیرمختاروزیرمختارروسمی­دانستکهمیرزاآقاخاندرتحتحمایتدولتانگلیساستوچوندرصدارتایبرانمستقلشود،دردرباردولتایرانصرفهةدولتانگلیسرابرصرفهدولتروسمقدمخواهدداشت... درسال 1268قق. وقتیکهمیرزاتقیخانمیرزاتقی­خانامیرنظامازوزارتاعظممعزولشد،میرزاآقاخاناعتمادالدولهکهدرتحتحمایتسفارتدولتانگلیسبود،به­جایاوبهوزارتمنصوبشد (شد(مارکام، 1364: 145- 143). مورخقاجاریه،صدراعظمایران،آقاخاننوریراهواخواهانگلیسدانستهاست (سپهر، 1377: 3/ 1363). دربارهآقاخاننوری،(ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1357: 245- 233).

[4]. برایآگاهیازاجزایحکومت،دفترخانهوقشونابواب­جمعیظل­السلطان،(ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 62خاتمه62-61).

[5]. تهران،گیلان،مازندران،استرآبادوگرگانوترکمان،ساوهوشاهسونبغدادی،ملایروتویسرکانونهاوند،دماوند،فیروزکوه،قزوین،قم،کاشان،شاهرود،بسطاموسمنان (سمنان(اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 63-62؛بامداد، 1363: 3/152).

[6]. دربرابراینتلاش­ها،روس­هاتمایلبهولیعهدیبهمن­ میرزاداشتند.

[7]. میتفوردازسیاحانانگلیسیکهباآصف­الدولهدیدارداشته،ازارتباطاوباانگلیسی­هاسخنگفته است. طبق اینواینکهاواظهارات، ویاو  در نزد کردهنسبتبهانگلیسی­هااحترامفوق­العادهدارد (دارد(نقلازمحمود، 1367: 2/478).

[8]. دربارهسعدالدولهمیرزاجوادخان،(ن.ک. دولت­آبادی، 1371: 2/90؛مجدالاسلامکرمانی،]بی­تا[: 4-3؛اوبن، 1362: 223-222؛محیطمافی، 1363: 298- 297).

[9]. دربارهاو،(ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433).

[10]. دربارهاینقضیه،(ن.ک. رایت، 1364: 206-196).


 [a1]آوردن این جمله در ایجنجا لزومی ندارد و حذف شود بهتر است

 

به پاورقی صفحه قبل منتقل شد. اینجا حذف شود.

.

 [a2]این بخش جایش اینجاست؟ این سیف الملک با سیف الملک جمله قبل یکی است؟ به نظرم اینجا بازبینی نیاز دارد و یا این بخش حذف شود؟

 

این قسمت در ادامه و توضیح همان سیف­الدوله است. می تان به جای پسر عموی شاه در جمله بالاتر، نوشت: ...سیف­الدوله پسر علی­شاه ظل­السلطان و نوه فتحعلی­شاه را...

سپس در پاراگراف بعد نوشت: سیف­الدوله پیش از این،  در سال 1251ق. پس از

 

در متن انجام شده است.

 

 [a3]خوب است گفته شود وی چه کسی است

 

نوشته شده که در ایران سمت کنسولی داشته است. برای رعایت حجم مقاله به همین بسنده شد. اگر لازم است، نوشته شود: سرهنگ انگلیسی که در سالهای 1910 تا 1919 در کرمان و مشهد و اصفهان عهده­دار مقامات کنسولی بود و در سال­های 1919 و 1920 به­عنوان وابسته سفارت اتگلیس در تهران خدمت می­کرد.

 

 [a4]منطق و قرابت جمله اول و دوم این پاراگراف مشخص نیست، یا تصحیح و روشن شود و یا جمله اول حذف گردد

 

جمله گویا است. در این قضیه برخی از روحانیون بر بست بودن بقعه تأکید کردند و کنسول انگلیس نیز از آن حمایت می­کرد. با این وجود جمله اصلاح شد .

 

آدمیت، فریدون، 1362، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی.
اتحادیه (نظام­مافی)، منصوره، 1361، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران: گستره.
استخر، محمدحسین، 1388، خاطرات پیر روشن­ضمیر (فارس از مشروطه تا پهلوی)، به‌کوشش: مسعود شفیعی سروستانی، شیراز: آوند اندیشه.
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، 1395، اکسیرالتواریخ (تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259ق.)، به‌اهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
اعتماد­السلطنه، محمدحسن‌خان، 1367، تاریخ منتظم ناصری، به‌تصحیح: محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب.
_________، 1350، روزنامه خاطرات اعتماد­السلطنه، مربوط به سال­های 1292 تا 1313 هجری قمری، مقدمه و فهرست­ها: ایرج افشار، تهران: امیرکبیر
 _________، 1357، صدرالتواریخ، به‌کوشش: محمد مشیری، تهران: روزبهان.
_________، 1301، مطلع­الشمس، [بی­جا]: [بی­نا].
اقبال آشتیانی، عباس، 1385، میرزا تقی‌خان امیرکبیر، به‌کوشش: ایرج افشار، تهران: دانشگاه تهران.
امانت، عباس، 1385، قبله عالم: ناصرالدین­شاه قاجار و پادشاهی ایران (1247- 1313)، ترجمه: حسن کامشاد، تهران: کارنامه.
اوبن، اوژن، 1362، ایران امروز 1907- 1906 سفرنامه و بررسی­های سفیر فرانسه در ایران، ترجمه و توضیحات: علی­اصغر سعیدی، تهران: زوار.
اورسل، ارنست، 1352، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمه: علی­اصغر سعیدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بامداد، مهدی، 1363، شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13 و 14 هجری، تهران: زوار.
براون، ادوارد گرانویل، 1329، انقلاب ایران از سال 1905 تا 1909، ترجمه و نگارش: احمد پژوه (مبشرهمایون)، تهران: معرفت.
_________، 1386، یک­سال در میان ایرانیان، ترجمه: مانی صالحی­علامه، تهران: اختران.
بشیری، احمد(به‌کوشش)، 1366، کتاب نارنجی (اسناد محرمانه وزارت خارجه روسیه در باره وقایع مشروطیت ایران)، ج 1، ترجمه: حسین قاسمیان، تهران: پرواز.
بنجامین، ساموئل گرین ویلر، 1394، ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدین شاه، ترجمه: محمدحسین کردبچه، تهران: اطلاعات.
پولاک، یاکوب ادوارد، 1368، سفرنامه‌ پولاک "ایران و ایرانیان"، ترجمه: کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی.
جهانگیر میرزا قاجار، 1327، تاریخ نو، به‌کوشش: عباس اقبال، تهران: علمی.
خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، 1359، به‌کوشش: حمید سیاح، به‌تصحیح: سیف­الله گلکار، تهران: امیرکبیر.
خالصی، عباس، 1366، تاریخچه بست و بست­نشینی، تهران: علمی.
دوراند، ا. ر.، 1346، سفرنامه دوراند، ترجمه: علی­محمد ساکی، خرّم­آباد: کتابفروشی محمدی.
دولت­آبادی، یحیی، 1371، حیات یحیی، تهران: عطار.
رائین، اسماعیل، 2536، حقوق­بگیران انگلیس در ایران، [بی­جا]: جاویدان.
رایت، دنیس، 1364، ایرانیان در میان انگلیسی­ها، ترجمه: منوچهر طاهرنیا، تهران: آشتیانی.
______، 1361، نقش انگلیس در ایران، ترجمه: فرامرز فرامرزی، تهران: فرخی.
رضاقلی­ میرزا نایب­الایاله، 1373، سفرنامه رضاقلی ­میرزا نایب­الایاله نوه فتحعلی شاه، به ­کوشش: اصغر فرمانفرمائی قاجار، تهران: اساطیر.
ساسانی، خان­ملک، 1338، سیاستگران دوره قاجار، تهران: بابک و هدایت.
سایکس، سر پرسی مولورث، 1367، تاریخ ایران، ترجمه: محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب.
سپهر (لسان­الملک)، محمدتقی،­ 1377، ناسخ­التواریخ (تاریخ قاجاریه)، به‌اهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
شوستر، مورگان، 1368، اختناق ایران، ترجمه: ابوالحسن موسوی شوشتری، تصحیح و مقدمه و حواشی: فرامرز برزگر و اسماعیل رائین، [بی­جا]: صفی­علیشاه.
شیل، لیدی مری، 1368، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران: نو.
صدر حاج سیدجوادی، احمد، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی(زیرنظر)، 1375، دایره­المعارف تشیع، ج 3، تهران: نشر شهید سعید محبی.
صفایی، ابراهیم، 1381، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران: ایران ­یاران.
_______، 1344، رهبران مشروطه، تهران: جاویدان علمی.
ظهیرالدوله، علی­بن محمدناصر، 1385، خاطرات و سفرنامه ظهیرالدوله، به‌کوشش: سیف­الله وحیدنیا، تهران: آبی.
کرزن، جرج ناتانیل، 1373، ایران و قضیه ایران، ترجمه: غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.
کسروی، احمد، 1369، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیرکبیر.
_______، 1388، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران: هرمس.
لندور، آرنولد هنری ساویچ، 1392، اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بازرگانی ایران در آستانه مشروطیت "در سرزمین آرزوها"، ترجمه: علی­اکبر رشیدی، تهران: اطلاعات.
مارتین، ونسا، 1390، عهد قاجار: مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ترجمه: حسن زنگنه، تهران: ماهی.
مارکام، کلمنت، 1364، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزا رحیم فرزانه، به‌کوشش: ایرج افشار، تهران: فرهنگ ایران.
مجدالاسلام کرمانی، احمد، [بی­تا]، سفرنامه کلات؛ فصلی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چاپ دوم، تحشیه: محمود خلیل­پور، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
محمود، محمود، 1367، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، تهران: اقبال.
محیط‌مافی، هاشم، 1363، مقدمات مشروطیت، به‌کوشش: مجید تفرشی و جواد جان­فدا، تهران: فردوسی و علمی.
مستوفی، عبدالله، 1371، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران: زوار.
مکی، حسین، 1362، تاریخ بیست­ساله ایران، ج 3، تهران: ناشر.
ملک­آرا، عباس­ میرزا، 1361، شرح حال عباس ­میرزا ملک­آرا، به‌کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران: بابک.
نادر میرزا، 1360، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، شرح و تعلیقات: محمد مشیری، تهران: اقبال.
ناظم­الاسلام کرمانی، محمد بن علی، 1384، تاریخ بیداری ایرانیان، به‌اهتمام: علی­اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: امیرکبیر.
نیّرشیرازی، شیخ عبدالرسول، 1383، تحفه نیّر، تاریخ مشروطیت در فارس، تصحیح و توضیح: محمدیوسف نیّری، شیراز: بنیاد فارس­شناسی.
وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارش­های خفیه­نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322)، 1361، به‌کوشش: علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: نو.
هاردینگ، سر آرتور، 1370، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار از دوران مأموریتش در هندوستان، مصر، ایران، ترجمه: جواد شیخ‌الاسلامی، تهران: کیهان.
هدایت، رضاقلی، 1339، روضه­الصفای ناصری، ج 9، تهران: خیام.
هدایت (مخبرالسلطنه)، مهدی­قلی، 1363، گزارش ایران، به‌اهتمام: محمدعلی صوتی، تهران: نقره.