رودی متی؛ حسن زندیه؛ مصطفی نامداری منفرد
دوره 13، شماره 51 ، تیر 1391، ، صفحه 99-143
چکیده
بصره ایستاری[1] در راه رسیدن به مکه بود. این شهر نقش محوری در تجارت و سیاست و نیز کشمکش قدرت میان دولت صفویه و امپراطوری عثمانی ایفاء میکرد. در سال 917ق./ 1512م. بصره تحت سلطه حکومت مستقل عربی به نام منتفق ...
بیشتر
بصره ایستاری[1] در راه رسیدن به مکه بود. این شهر نقش محوری در تجارت و سیاست و نیز کشمکش قدرت میان دولت صفویه و امپراطوری عثمانی ایفاء میکرد. در سال 917ق./ 1512م. بصره تحت سلطه حکومت مستقل عربی به نام منتفق اداره میشد. ظاهراً نخستین بار شاه اسماعیل اول صفوی ادعای تملک بر بصره را داشت، اما هرگز تفوق خود را بر آن نواحی تثبیت نکرد. در سال 1021ق./ 1612م. یکی از سرکردههای نیروهای عثمانی با حفظ مقیدات محلی، سلسله مستقلی به نام افراسیاب را بنیان نهاد که تا سال 1080ق. / 1669م. بر بصره حکم میراند. دخالت در امور بصره تنها به ایرانیان محدود نمیشد؛ هنگامی که افراسیاب پاشا نیروهای والی هویزه را از شهر بصره بیرون کرد، نیروهای صفوی در اواخر سال 1029ق./ 1620م. تحت فرماندهی امام قلی خان به بصره یورش بردند. اما از آنجایی که پرتغالیها از تجارت با بصره سود سرشاری کسب میکردند، در صدد دفاع از شهر برآمدند. اقتدار مجدد دولت عثمانی در سال 1080ق. / 1669م. منجر به صلح و آرامش 10 ساله در این ناحیه گردید، با این حال بار دیگر از سال 1090ق. / 1680م. جنگها با قبایل عرب به ویژه با قبیله منتفق از سرگرفته شد. طی سلطنت شاه سلیمان صفوی تعدادی از والیان بصره به دولت ایران پناهنده شدند و از حاکم صفوی تقاضای کمک نظامی نمودند. اما شاه برای حفظ قرارداد صلح بین دو کشور به هیچ یک از آنها کمک نکرد. سرانجام در دوره شاه سلطان حسین صفوی بود که پادگان ایرانی کلید طلایی دروازه شهر را به فرمانده عثمانی واگذارکرد و نیروهای ایران در سال 1110ق. / 1700م. شهر را ترک کردند. این پژوهش تنها قدرتها و قبایل در دوره مورد بحث را بررسی نمیکند، بلکه جامعه بصره و مشکلات آن را از آغاز سده شانزدهم تا پایان سده هفدهم به تصویر خواهد کشید. [1]. به معنی جایگاه