نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
استاد تاریخ دانشگاه لرستان
چکیده
از پیامدهای تشکیل سفارتخانههای خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرتهای مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگیهای خارجی در کشور، محل سفارتها را به مکانی برای پناهجویی و توسل ایرانیان به آنان و حربهای مؤثر علیه دولت قاجاریه بهمنظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید میکرد. در این مقاله بهروش توصیفی- تحلیلی زمینهها و عوامل توسلجویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخلهگر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که سفارتخانههای بیگانه از رسم التجاء و توسلجویی و بستنشینی برای مداخله در امور داخلی و وابستهکردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفتهاند.
از پیامدهای تشکیل سفارتخانههای خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرتهای مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگیهای خارجی در کشور، محل سفارتها را به مکانی برای پناهجویی و توسل ایرانیان به آنان و حربهای مؤثر علیه دولت قاجاریه، بهمنظوررای دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خودیش تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید میکرد. در این مقاله بهروش توصیفی- تحلیلی زمینهها و عوامل توسلجویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخلهگر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهدداده که سفارتخانههای بیگانه از رسم التجاء و توسلجویی و بستنشینی برایدر جهت مداخله در امور داخلی و وابستهکردن رجالل ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خودیش بهره گرفتهاند.
تازه های تحقیق
آدمیت، فریدون، 1362، امیرکبیر و ایران، تهران: خوارزمی.
اتحادیه (نظاممافی)، منصوره، 1361، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران: گستره.
استخر، محمدحسین، 1388، خاطرات پیر روشنضمیر (فارس از مشروطه تا پهلوی)، بهکوشش: مسعود شفیعی سروستانی، شیراز: آوند اندیشه.
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، 1395، اکسیرالتواریخ (تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259ق.)، بهاهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، 1367، تاریخ منتظم ناصری، بهتصحیح: محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب.
_________، 1350، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، مربوط به سالهای 1292 تا 1313 هجری قمری، مقدمه و فهرستها: ایرج افشار، تهران: امیرکبیر
_________، 1357، صدرالتواریخ، بهکوشش: محمد مشیری، تهران: روزبهان.
_________، 1301، مطلعالشمس، [بیجا]: [بینا].
اقبال آشتیانی، عباس، 1385، میرزا تقیخان امیرکبیر، بهکوشش: ایرج افشار، تهران: دانشگاه تهران.
امانت، عباس، 1385، قبله عالم: ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران (1247- 1313)، ترجمه: حسن کامشاد، تهران: کارنامه.
اوبن، اوژن، 1362، ایران امروز 1907- 1906 سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران، ترجمه و توضیحات: علیاصغر سعیدی، تهران: زوار.
اورسل، ارنست، 1352، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمه: علیاصغر سعیدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بامداد، مهدی، 1363، شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13 و 14 هجری، تهران: زوار.
براون، ادوارد گرانویل، 1329، انقلاب ایران از سال 1905 تا 1909، ترجمه و نگارش: احمد پژوه (مبشرهمایون)، تهران: معرفت.
_________، 1386، یکسال در میان ایرانیان، ترجمه: مانی صالحیعلامه، تهران: اختران.
بشیری، احمد(بهکوشش)، 1366، کتاب نارنجی (اسناد محرمانه وزارت خارجه روسیه در باره وقایع مشروطیت ایران)، ج 1، ترجمه: حسین قاسمیان، تهران: پرواز.
بنجامین، ساموئل گرین ویلر، 1394، ایران و ایرانیان در عصر ناصرالدین شاه، ترجمه: محمدحسین کردبچه، تهران: اطلاعات.
پولاک، یاکوب ادوارد، 1368، سفرنامه پولاک "ایران و ایرانیان"، ترجمه: کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی.
جهانگیر میرزا قاجار، 1327، تاریخ نو، بهکوشش: عباس اقبال، تهران: علمی.
خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، 1359، بهکوشش: حمید سیاح، بهتصحیح: سیفالله گلکار، تهران: امیرکبیر.
خالصی، عباس، 1366، تاریخچه بست و بستنشینی، تهران: علمی.
دوراند، ا. ر.، 1346، سفرنامه دوراند، ترجمه: علیمحمد ساکی، خرّمآباد: کتابفروشی محمدی.
دولتآبادی، یحیی، 1371، حیات یحیی، تهران: عطار.
رائین، اسماعیل، 2536، حقوقبگیران انگلیس در ایران، [بیجا]: جاویدان.
رایت، دنیس، 1364، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمه: منوچهر طاهرنیا، تهران: آشتیانی.
______، 1361، نقش انگلیس در ایران، ترجمه: فرامرز فرامرزی، تهران: فرخی.
رضاقلی میرزا نایبالایاله، 1373، سفرنامه رضاقلی میرزا نایبالایاله نوه فتحعلی شاه، به کوشش: اصغر فرمانفرمائی قاجار، تهران: اساطیر.
ساسانی، خانملک، 1338، سیاستگران دوره قاجار، تهران: بابک و هدایت.
سایکس، سر پرسی مولورث، 1367، تاریخ ایران، ترجمه: محمدتقی فخرداعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب.
سپهر (لسانالملک)، محمدتقی، 1377، ناسخالتواریخ (تاریخ قاجاریه)، بهاهتمام: جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
شوستر، مورگان، 1368، اختناق ایران، ترجمه: ابوالحسن موسوی شوشتری، تصحیح و مقدمه و حواشی: فرامرز برزگر و اسماعیل رائین، [بیجا]: صفیعلیشاه.
شیل، لیدی مری، 1368، خاطرات لیدی شیل، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران: نو.
صدر حاج سیدجوادی، احمد، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی(زیرنظر)، 1375، دایرهالمعارف تشیع، ج 3، تهران: نشر شهید سعید محبی.
صفایی، ابراهیم، 1381، تاریخ مشروطیت به روایت اسناد، تهران: ایران یاران.
_______، 1344، رهبران مشروطه، تهران: جاویدان علمی.
ظهیرالدوله، علیبن محمدناصر، 1385، خاطرات و سفرنامه ظهیرالدوله، بهکوشش: سیفالله وحیدنیا، تهران: آبی.
کرزن، جرج ناتانیل، 1373، ایران و قضیه ایران، ترجمه: غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.
کسروی، احمد، 1369، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیرکبیر.
_______، 1388، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران: هرمس.
لندور، آرنولد هنری ساویچ، 1392، اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بازرگانی ایران در آستانه مشروطیت "در سرزمین آرزوها"، ترجمه: علیاکبر رشیدی، تهران: اطلاعات.
مارتین، ونسا، 1390، عهد قاجار: مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ترجمه: حسن زنگنه، تهران: ماهی.
مارکام، کلمنت، 1364، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه: میرزا رحیم فرزانه، بهکوشش: ایرج افشار، تهران: فرهنگ ایران.
مجدالاسلام کرمانی، احمد، [بیتا]، سفرنامه کلات؛ فصلی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، چاپ دوم، تحشیه: محمود خلیلپور، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
محمود، محمود، 1367، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، تهران: اقبال.
محیطمافی، هاشم، 1363، مقدمات مشروطیت، بهکوشش: مجید تفرشی و جواد جانفدا، تهران: فردوسی و علمی.
مستوفی، عبدالله، 1371، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران: زوار.
مکی، حسین، 1362، تاریخ بیستساله ایران، ج 3، تهران: ناشر.
ملکآرا، عباس میرزا، 1361، شرح حال عباس میرزا ملکآرا، بهکوشش: عبدالحسین نوایی، تهران: بابک.
نادر میرزا، 1360، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، شرح و تعلیقات: محمد مشیری، تهران: اقبال.
ناظمالاسلام کرمانی، محمد بن علی، 1384، تاریخ بیداری ایرانیان، بهاهتمام: علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران: امیرکبیر.
نیّرشیرازی، شیخ عبدالرسول، 1383، تحفه نیّر، تاریخ مشروطیت در فارس، تصحیح و توضیح: محمدیوسف نیّری، شیراز: بنیاد فارسشناسی.
وقایع اتفاقیه (مجموعه گزارشهای خفیهنویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322)، 1361، بهکوشش: علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: نو.
هاردینگ، سر آرتور، 1370، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار از دوران مأموریتش در هندوستان، مصر، ایران، ترجمه: جواد شیخالاسلامی، تهران: کیهان.
هدایت، رضاقلی، 1339، روضهالصفای ناصری، ج 9، تهران: خیام.
هدایت (مخبرالسلطنه)، مهدیقلی، 1363، گزارش ایران، بهاهتمام: محمدعلی صوتی، تهران: نقره.
کلیدواژهها
بیست و یکم، شماره 82، بهار 1399، صص 32- 1
توسلجویی و بستنشینی در سفارتخانهها و کنسولگریهای
خارجیِ عصر قاجاریه
جهانبخش ثواقب [1]
چکیده
از پیامدهای تشکیل سفارتخانههای خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرتهای مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگیهای خارجی در کشور، محل سفارتها را به مکانی برای پناهجویی و توسل ایرانیان به آنان و حربهای مؤثر علیه دولت قاجاریه بهمنظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید میکرد. در این مقاله بهروش توصیفی- تحلیلی زمینهها و عوامل توسلجویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخلهگر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که سفارتخانههای بیگانه از رسم التجاء و توسلجویی و بستنشینی برای مداخله در امور داخلی و وابستهکردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفتهاند.
- § واژگان کلیدی:
عصر قاجاریه، سفارتخانهها، کنسولگریهای خارجی، توسلجویی، بستنشینی.
مقدمه
در دوره قاجاریه، (قاجاریه(1344-1210ق./ 1925-1796م.)، افزون بر بقاع مذهبی و مراکز سنتی بستنشینی، بانکها، تلگرافخانهها (ها(که وابسته به انگلیسیها بود)، سفارتخانههای دولتهای خارجی (خارجی(انگلیس، روسیه، عثمانی، فرانسه، ایتالیا و اتریش)، کنسولخانههای خارجیان (خارجیان(بهویژه انگلیس) در شهرها، خانه اروپائیان و حتی خود اروپائیان و پرچم دولتهای بیگانه (بیگانه(روس و انگلیسوانگلیس)، محل بست، پناهجویی و امانخواهی بسیاری از مردم شده بودشدهبود. با بستشدن سفارتخانههای خارجی و تلگرافخانهها که نشان از نفوذ گسترده و تحریک و دخالت بیگانگان بهویژه روسها و انگلیسیها در جامعه ایران عصر قاجاریه داشت، بستنشینیشستن به یکی از معضلات دولت قاجاریه تبدیل شد. با کارکرد تأمینی این بستهای وابسته به بیگانگان، بسیاری از رجال حکومتی و مأموران دولتی برای فرار از مجازات به سفارتخانهها پناهنده شده و زیر پرچم بیگانه میرفتند. این امر موجب شد تا که دولت قاجاریه از دسترسی به افرادی که مجرم و خاطی بودند درمانده شود و برایدر تأمین امنیت داخلی در مقابله با دزدان و خلافکارانخلافکاران و مجرمان ناتوان باشد.؛ . بنابراین، ضمن ضرورتیافتن و اهمیت چنین مقولهای برای پژوهش، این پرسش قابل طرح است که پدیده توسلجویی به بیگانگان و بستنشینیستن در مراکز سیاسی قدرتهای خارجی، چه تأثیری بر روابطابطه قدرتهای سیطرهجو با ایران و امنیت داخلی این کشور داشته است؟ بر این مبنا، هدف ازاین مقاله حاضر، بررسی زمینهها و عوامل توسلجویی ایرانیان به خارجیان و به دستبهدست دادن مصادیقی از این توسلجوییها و تأثیر آن بر وضعیت امنیت داخلی کشور و روابط ایران با دولتهای پناهدهنده است. فرضیه پژوهش آن است که توسلجویی به بیگانگان، دخالت آنان را در کشور گسترش میداد و با این حربه، استقلال کشور و امنیت داخلی آن دچار خدشه میشد. این پژوهش از نوع تاریخی است که گردآوری اطلاعات آن به روش کتابخانهای و تبیین موضوع بهشیوه توصیفی- - تحلیلی انجام شده است.
درباره موضوع این مقاله، بهرغم آگاهیهایی که در منابع تاریخنگارانه دوره قاجاریه و خاطرات و سفرنامهها و گزارشهای سیاحان و مأموران اروپایی نظیر لیدی شیل، دوراند، ادوارد پولاک و دیگران آمده است، پژوهش خاصی در این موضوعباره صورت نگرفته است. مدخلهای اجمالی «بست» در دایرهالمعارفتشیع، ج 3 ج3(1375)؛ دانشنامهجهاناسلام، ج 3 ج3(1376) و دایرهالمعارفبزرگاسلامی، ج 12 ج12(1383) بر معنا و مفهوم و تاریخچه بست و بستنشینی متمرکز شدهاند. خالصی (خالصی(1366) تاریخچه بست و بستنشینی را بهطور عام در کتابی مطرح کرده و حبیبی (حبیبی(1384) در مقالهای بهطور اجمال به بست و بستنشینی در حرم امام رضا (امامرضا(ع) پرداخته است. برخی نوشتهها به بستنشینیبهبستنشینی آغاز جنبش مشروطه در سفارت انگلیس در تهران پرداختهاند، نظیر مقاله کوتاه علی ابوالحسنی (ابوالحسنی(منذر) (1386، زمانه، ش 59ش59) و کتاب رسول جعفریان (جعفریان(1378) که بررسی تحولات یکماههیکماهة بستنشینی مشروطهخواهان در سفارت انگلیس در سال 1324ق. است. در این میان دنیس رایت (1364) در کتاب ایرانیاندرمیانانگلیسیها، به پناهندگی برخی از ایرانیان به سفارت انگلیس پرداخته که در این مقاله به این اثر توجه شده است. بنابراین، با توجه به اندکبودن پژوهش در باره این موضوع، مقاله پیشِ رو، بهصورت منسجم به موضوع پناهندگی و توسلجویی ایرانیان به خارجیان در طی دوره قاجاریه پرداخته است.
توسلجویی و پناهجویی به خارجیان
یکی از راههای توسلجویی و پناهجویی به بیگانگان در دوره قاجاریه، بستنشینی در سفارتخانهها، کنسولگریها و دفاتر تلگراف (تلگراف(تلگرافخانههای) خارجی در ایران بود. توسل جستن ایرانیان به خارجیها برای جلب حمایت، از اوایل حکومت قاجاریه رایج بود. هم بزرگان دولتی و ثروتمندان و هم افراد عادی برای رهایی از ظلم و ستم کارگزاران دولتی به بیگانگان متوسل میشدند. با دایرشدن کنسولگریها و دفاتر تلگراف متعدد در چهارگوشه کشور، رسم بستنشینی توسعه یافت و «ایرانیان چه به طور انفرادی و چه به طورصورت دستهجمعی به این مراکز پناهنده میشدند. از جمله گروههایی که بهطور دستهجمعی پناهنده میشدند، میتوان از بهاییها یا صنعتگرانی که نگران معیشت خود بودند، نام برد» (رایت، 1364: 362). بستنشینی دستهجمعی خود، طلیعه بستنشینیهای بزرگ در انقلاب مشروطه شد (شد(مارتین، 1390: 229).
انعقاد معاهداتیههایی با دولتهای خارجی پس از شکستهای ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاهفتحعلیشاه قاجار (قاجار(حک: 1250- 1212 قق./ 1834-1797م.)، موجب افزایش نفوذ نمایندگان روس و انگلیس در ایران شد؛، بهگونهای که کمتر کاری بدون صلاحدید آنان انجام میگرفت. افزون برافزونبر مسائل سیاسی، این نمایندگان حتی در امور شخصی افراد ایرانی نیز مداخله میکردند و شاه و رجال ایران، میبایست میل و اراده وزیرمختاروزیر مختار انگلیس و روس را کاملاً مطاع میدانستند (دانستند(اقبال، 1385: 246). توسلجویی به بیگانگان، افزون برافزونبر اینکه موجب دخالت قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران میشد و بسیاری از رجال ایران را به خود وابسته میکردند، مشکلاتی را نیز از نظر برقراری امنیت داخلی برای دولت فراهم میساخت؛. هر چند، گاهی این توسلجوییها مفرّی برای رهایی از ظلم و ستم حکومت تلقی میشد.
سفارتخانه بریتانیا در تهران و قلهک،[2] اغلب جایی برای بستنشینانی بود که خود ترتیب غذا و خوراک مورد نیاز را میدادند و از چند روز تا چند ماه در آنجا میماندند. بعدها، بستنشینها، گاه به خاطربهخاطر مسائل مذهبی و، مخالفت با یک اقدام دولتی و گاه برای فرار از قانون، به ایستگاههای تلگراف تحت اداره انگلیس (انگلیس(در قم، یزد، کرمان و سایر جاها) پناه میبردند (بردند(رایت، 1361: 71؛ خالصی، 1366: 105). به تعبیربهتعبیر سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در زمان مظفرالدین شاه (شاه(حک: 1324-1313ق./ 1906-1896م.)، هر دو اقامتگاهاقامتگاه ییلاقی (ییلاقی(مقر تابستانی) سفارتهای روس و انگلیس در قلهک و زرگنده، نظیر کاخهای سفارتین در خود تهران، محل بستنشینی و تحصن ستمدیدگانستمدیدگان ایرانی بود و از لحاظ امنیت و مصونیتی که به بستنشینان میبخشید، هیچ فرقی با مساجد و اماکن مقدس ایرانی نداشت که ایرانیان، به هنگامبههنگام درگیری با حکومت خود، غالباً در آنجاها بست مینشستند تا از گزند مأموران دولتی و از خطر توقیف شدن به وسیله آنان در امان باشند (باشند(هاردینگ، 1370: 196).
همسر کلنل شیل در خاطرات خود تأکید میکند،، در ایامی که در ایران بوده، افراد زیادی در سفارتخانه انگلیس بست مینشستند. این افراد از طبقات گوناگون مردم بودند، شامل اشرار، غلامانی که از ظلم اربابان خود گریخته بودند، شاهزادگان، خانها، افسران قشون، اختلاسگران بودجه کشور، صرافان کلاهبردار، آزاردهندگان ضعفا، مظلومان و افراد تحت فشار حکومت بودند (حکومت(شیل، 1368: 115- 114). شیل اشاره داردکرده که بستنشینی اشرار در محل سفارتخانه انگلیس در تهران، به کرات اتفاق میافتاد و چون تحویل دادن اینگونه افراد به مراجع قضایی، ممکن بود برای سفارتخانه آنها بدنامی به باربهبار آورد، لذا گاه پناهندگان تبهکار را شبانه از سفارت خارج میکردند تا با استفاده از فرصت تاریکی بتوانند یک بقعه مذهبی را به جای سفارت برای بستنشینی پیدا کنند، هر چند او این کار را ساده ندانسته و میگوید بارها صدای پناهندگان را در دل شب در اندرون میشنیده که ندای «امان پادشاه انگلیس، امان وزیرمختار، امان خانم» و از اینازاین قبیل، سر میدادند (دادند(همان: 115). شیل اعتراف کرده که اگر افراد پناهنده، از قربانیان حکومت استبدادی و مظلومین طبقه زورگو بودند، آنقدر آنها را در سفارتخانه نگه میداشتیم تا فرصت مساعدی برای حل مشکلات و تأمین آنها بهصورت مصالحه یا انجام کارهای دیگر پیدا شود (شود(همان: 116- 115). تکرار این وقایع برای خانم شیل سرگرمی جالبی شده بودشدهبود و او علاقه زیادی به دانستن جزئیات ماجرای پناهندگی افراد گوناگون پیدا کرده بود،کردهبود تا جایی که توجه به این مسائل، تنوع بسیار خوبی برای جلوگیری از اقامت کسالتآور داخل اندرون برای ویاو شده بودشدهبود و او را از یکنواختی این نوع زندگی نجات میداد (داد(همان: 116).
خانم دوراند انگلیسی، در ایام حضور در ایران، اشاره کرده است که سنت بستنشستن در ایران توسعه عجیبی دارد. به گفته او، افزون برافزونبر حرم حضرت معصومه (س) در قم، به اعتراف او، در تهران اغلب مردمانی که مورد ستم قرار میگرفتند، زیر پرچم بریتانیا در باغ سفارت بست مینشستند. بیرون راندنبیرونراندن این افراد خلاف سنن مملکت بود و. بستنشینها گاهی هفتهها در آنجاآنجا اقامت میکردند (کردند(دوراند، 1346: 31). او از مردی یاد میکند که نماینده چند نفر بازرگان ایرانی بود و ادعایی علیه دولت ایران داشت و وارد ساختمان تابستانی سفارتخانه در قلهک شد. او که نمیتوانست طلبش را از دولت ایران وصول کند، مدت چهار ماه در سفارتخانه زیر پرچم انگلستان اقامت گزید تا اینکه ادعایش ثابت شد. ولی به دنبال این ماجرا، پس از این،او توقع داشت که به مناسبتبهمناسبت طول اقامت در زیر پرچمزیرپرچم بریتانیا، شایستگی دریافت نشان و عنوانی از طرف دولت انگلستان دریافت را پیدا کند؛. تقاضای مشابهی نیز از صدراعظم ایران داشت که احتمالاً خلعتی دریافت کرد (کرد(همان: 32-31).
در عصر قاجاریه، خانه اروپائیان و، اروپائیان(و منزل سفرا)، حتی خود (اروپائیان(شیل، 1368: 115؛ لندور، 1392: 83) و مؤسسات آنها در ایران که بر فرازشان پرچمهای این کشورهای اروپایی بود بر فراز مؤسسات خویش در (ایران(دوراند، 1346: 31؛ کسروی، 1369: 694- 676) نیز بهعنوان محل بست قرار میگرفتهاندانتخاب میشدند. هاردینگ یکی از رسوم عجیب بستنشینی را آن دانسته که برخی از مأموران ایرانی که سفرای خارجی از دست خود آنها پیش دولت ایران شکایت کرده بودندکردهبودند، غفلتاً در اقامتگاهاقامتگاه همان سفرا بست مینشستند تا جرائمئمشانجرایمشان بخشیده شود (بخشیدهشود(هاردینگ، 1370: 197).
عوامل و انگیزههای توسلجویی
علل و انگیزههای مختلفی در توسلجویی رجال عصر قاجاریه به بیگانگان و پناهگرفتن در سفارتخانههای خارجی مؤثر بوده است که به موارد ذیلی از آن میتوان اشاره کرد.
-1. حفظ موقعیت شغلی و دستیابی به مناصب مهم دولتی
حفظ جان و موقعیت از عوامل روآوری ایرانیان به سفارتخانههای خارجی بود. رجال متخلفی که تحت حمایت سفارتخانههای روس و انگلیس قرار میگرفتند و اوامر آنها را اجرا میکردند، در صورت ارتکاب هر خلاف قاعده و بیعدالتی، از تعرض مصون بودند. از این رو، ایرانیان برای حفظ جان و مال یا پیشرفت امور دنیایی خود و دستیابی به مقام و موقعیت یا برای فرار از مجازات و تعقیبهای دیوانی به این سفارتخانههای خارجی متوسل میشدند. این توسلجویی از سوی آن سفارتخانهها نیز با اشتیاق پذیرفته میشد؛ زیرا هم وسیلهای بود برای افزایش نفوذ آنان در کشور بود و هم بهانهای جهت فشار و تهدید به حکومت ایران را فراهم میآورد (بود(اقبال، 1385: 246). افزون بر این، ارتباط با خارجیها فرصت مناسبی را در کار تجارت فراهم میکردمیساخت، موقعیت پناهندگان را در کشمکشها و اختلافات داخلی تقویت مینموکرد و مزایای دیگری را نصیب آنها میساخت. از سویی، ایرانیان بر این باور بودند که قدرتهای خارجی از جمله روس و انگلیس که در دوران قاجاریه قدرت برتر به شماربهشمار میرفتند و هیئتهای نمایندگی سیاسی و کنسولی در ایران بهوجودبهوجود آورده بودند، سررشته سیاست را در کشور بهدستبهدست دارند، بنابراین به آنها متوسل میشدند (شدند(رایت، 1364: 342).
میرزا آقاخان نوری از جملهجملة رجالی بود که برای دستیابی به مقام و موقعیت برای سفارت انگلیس در ایران جاسوسی میکرد و خود را تحت حمایت انگلیسیها و حتی مدتی تحت تابعیت انگلستان قرار داد. او از طریق ارتباط با مهدعلیا همسر محمدشاه قاجار (قاجار(حک: 1264- 1250ق./ 1848- 1834م.) از اخبار اندرونی شاه آگاهی پیدا میکرد و این اخبار را به سفارت انگلستان در تهران میداد. او در یکی از شبها از سوی مأموران حاجی میرزا آقاسی صدراعظم در حال خروج از سفارت با لباس مبدل دستگیر و پس از فلکشدن و پرداخت جریمه نقدی به کاشان تبعید گردید.[3] پس از مرگ محمدشاه و عزل حاجی میرزا آقاسی، آقاخان نوری از کاشان به تهران آمد و میرزا تقیخان امیرکبیر فوراً دستور بازگشت او را به کاشان صادر کرد، اما میرزا آقاخان بدون اعتناء به دستور صدراعظم، به سفارت انگلیس رفت و خود را در پناه آن سفارت قرار داد. جالب اینکه کاردار سفارت انگلیس از طریق تماس با مهدعلیا که حامی میرزا آقاخان بود، توانست زمینه بازگشت او را از سفارت به قصر سلطنتی فراهم سازد (سازد(سپهر، 1377: 2/857، 943-942، 971-970؛ هدایت، 1363: 69؛ رائین، 2536: 253-249؛ شیل، 1368: 225- 222؛ ساسانی، 1338: 16- 13؛ آدمیت، 1362: 196- 194؛ اقبال، 1385: 88، 319- 318).
حمایت سفارت انگلیس از میرزا آقاخان نوری سبب شد تا ناصرالدین شاه (شاه(حک: 1313- 1264ق./ 1896- 1848م.) و امیرکبیر نتوانند او را از تهران طرد کنند یا موجبات قطع ارتباط او و سفارت را فراهم آورند. وی کار جاسوسی برای انگلستان را ادامه داد و اسرار محرمانه دولتی اعم از امور داخلی یا مذاکرات سیاسی شاه و صدراعظم و سایر سفرا را به وزیرمختاروزیر مختار انگلیس گزارش میداد. چون امیرکبیر تصمیم گرفت او و برادرش وزیر نظاموزیرنظام را از تهران تبعید نماید، بهیه دولت انگلیس پناه بردند و وزیرمختاروزیر مختار انگلیس به طور رسمی و علنی به یاری میرزا آقاخان نوری شتافت و با ارائه سند رسمی تحتالحمایگی و تابعیت انگلستان، او را از زندان و تبعید نجات داد. سرانجام با دسیسه او و مهدعلیا، امیرکبیر از صدارت عزل (1268ق./1851م.) و میرزا آقاخان نوری با حمایت کلنل شیل وزیرمختاروزیر مختار انگلیس، به صدارت منصوباین سمت منصوب شد (شد(رائین، 2536: 255- 254؛ اقبال، 1385: 320- 318). پیش از پذیرش صدراعظمی، آقاخان نوری با ارسال پیغامی به سفارت انگلیس، صلاح کار را جویا شد که آیا این منصب را بپذیرد یا همچنانهمچنان تحتالحمایگی و نوکری انگلیس را داشته باشدداشتهباشد. سفارت با این جواب که «مسلماً قرار داشتن در تحت حمایت انگلیس از تاج کیانی هم برتر است»، تصمیم را به خود آقاخان واگذار کرد (کرد(شیل، 1368: 222). مورخ قاجاریه، آقاخان نوری صدر اعظم ایران را هواخواه انگلیس دانسته است (است(سپهر، 1377: 3/ 1363).[a1]
میرزا یعقوبخان ارمنی از ارامنه جلفای اصفهان و پدر میرزا ملکمخان که دعوی مسلمانی داشتمیکرد، در سفارت روس سمت مترجم بودی داشت و در تمام عمر برای انگلیسیها جاسوسی میکرد. او از نامه دالگوروکی وزیرمختار روس به ناصرالدین شاه برای بازگرداندن امیر به صدارت اطلاع حاصل کرد و به سفارت انگلیس خبر داد و دشمنان امیر نیز در ترتیب دادن قتل او تسریع کردند. نظر به سوابق خدمتی که میرزا یعقوب داشتمیرزایعقوب نظر به سوابق خدمتش، پس از قتل امیرکبیر جزوء مشاورین مخصوص شاه درآمد (درآمد(ساسانی، 1338: 41- 38).
شاهزاده سلطان مسعود میرزا ظلالسلطان (السلطان(1336- 1266ق.) پسر بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان که طرفدار انگلستان بود و همکاریهای خوبی در جهت منافع انگلیس در ایران از خود نشان داده بوددادهبود، پس از برکناری از حکومت اصفهان، از کاردار سفارت انگلیس در تهران تقاضای حمایت کرد که پذیرفته شد. پس از مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه به سلطنت، ظلالسلطان که نگران جان خود بود، بار دیگر در صدد جلب حمایت انگلیسیها برآمد. با اینکه کنسول انگلیس در اصفهان به وی شفاهاً اطمینان داد؛ اما او خواستار حمایت کتبی شد. سرانجام در سال 1315ق./ 1898م. وزارت خارجه انگلیس به وزیرمختار خود اجازه داد که کتباً به او اطمینان حمایت دهند (دهند(رایت، 1364: 350). هاردینگ شرحی از روابط دوستانه و همکاریهای ظلالسلطان با او و تمایلاتش به انگلیس به دستبهدست داده است (هاردینگ،است(1370: 167- 165). بنا به قولبهنقل ادوارد براون در سال 1305ق./ 1888م./1305ق. قرار بود که نشان افتخاری از طرف دولت انگلیس به ظلالسلطان به دلیلبهدلیل فراهم آوردنفراهمآوردن تسهیلات و حمایت از صنایع و تجارت انگلستان اعطاء شود که البته با عزل غیرمترقبه او از حکومت نواحی تحت سلطهاش همراه شد و به دستور شاه به تهران فراخوانده و بازداشت شد (شد(براون، 1386: 135- 134؛ همان، 1329: 446). البته براون در جای دیگر اشاره کرده که به تازگی نشانی از دولت بریتانیا به ظلالسلطان داده شده بود؛ او انگلوفیل شناخته میشد (شد(همان، 1329: 346).
یحیی دولتآبادی، ظلالسلطان حاکم اصفهان و پسرش جلالالدوله حاکم یزد را از عوامل انگلیس دانسته که در ارتباط کامل با انگلیسیهاان کاملاً در ارتباط بودند و مانند یک نوکر فرمانبردارفرمانبردار به آنها خدمت میکردند (دولتآبادی،کردند(1371: 1/317). سفیر آمریکا در ایران نیز در باره این شاهزاده نوشته استنوشتهاست که «در دوستی و روابط حسنه با انگلستان شهرت دارد و در مقابل با روسها خصومت علنی میورزد» (بنجامین، 1394: 185). خود ظلالسلطان، خود در مصاحبه با کرزن اظهار میکند که «همواره دوست انگلستان است که کانون تمدن میباشد و در تمام عمر خود نیز در این زمینه کوشا بوده استبودهاست» (کرزن، 1373: 1/ 550). وی حکومت ایالات و ولایات زیادی نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره و درجزین را در اختیار داشت نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره، درجزین[4] (اعتمادالسلطنه، 1301: 1/287و296) که بیشتر در منطقه نفوذ انگلستان بود و تصدی او بر این نواحی بنا بربنابر اشاره و صلاحدید و حمایت این کشورنگلستان بوده است (بودهاست(بامداد، 1363: 4/85). او روزی در دیدار با اعتمادالسلطنه در 6 ذیقعدهذیقعده 1309 چنین گفتگفتهاست: «عماً قریب مملکت ایران به سه قسمت خواهد شد و به من به حمایت انگلیسها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهند داد» (اعتمادالسلطنه، 1350: 815). به گفتهبهنقل اعتمادالسلطنه، در سال 1303ق. در روزنامه تایمز لندن مطلبی در تعریف از ظلالسلطان و تکذیب ولیعهد نوشته شده بود و در آن شاه را تحریک کرده بود که ولیعهد را عزل و ظلالسلطان را ولیعهد کند (کند(همان: 289).
کامرانمیرزا نایبالسلطنه (1307-1235ش.) پسر دیگر ناصرالدینشاه نیز با حمایت روسها حکومت ایالات و نواحی دیگری از کشور را (در نواحی شمالی و شمال شرقیشمالشرقی)[5] در اختیار داشت. این تقسیمبندی و حمایتها به دلیلبهدلیل رقابت بین دو دولت روسیه و انگلستان صورت میگرفت و در قرارداد 1907م. مبنای تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ این دولتها و یک منطقه بیطرف حائل شد. با افزایش نفوذ انگلیس، روسها انگلیسیها را راضی کردند که به عزل ظلالسلطان تن دهند، در نتیجه او از حکومت بر تمام مناطقحکومتها عزل و حکومتش منحصر به اصفهان شد. در برابر این اقدام و برای برقراری تعادل در سیاستهای دو کشور، برای اینکه در سیاستشان تعادلی برقرار باشد، در برابر، حکومتهای کامرانمیرزا نیز فقط منحصر به تهران شد به (تهران(کرزن، 1373: 1/548؛ براون، 1386: 135-134؛ بامداد، 1363: 3/158 و 4/86). در واقعه رژی، کامرانمیرزا چون به روسها بستگییستگی داشت، با این امتیاز چندان موافق نبود. در دوران مشروطیت شخص امپراتور روسیه تبعیت کامرانمیرزا را پذیرفت و او را تحت حمایت خود قرار داد (داد(بامداد، 1363: 3/161 و 159)
-2. حفظ جان از بیم گزند شاهان
امر دیگری که در روآوری ایرانیان به خارجیها مؤثر بود، استبداد شخصی شاه قاجار و نزدیکان او و نیز سفاکی و طمعورزی هیئت حاکمه و بیعدالتی و اجحاف عمومی بود.. زیرا شاه بدون اینکه خود را در برابر هیچ مبدأ و مقامی مسئول بداند و بدون ترس از هیچ قانون و عدالت و جزایی که وجود نداشت، هر کس را که میخواست، میکشت و مال هر کس را که میخواست با فرمانی ضبط میکرد. بسیاری از این خونریزیهای بیرحمانه در تاریخ این دوره ثبت شده است. توسل بسیاری از اعیان، و شاهزادگان، و تجار و وزرای ایرانی به نمایندگان خارجی، غالب اوقات برای مصون ماندن از گزند شاه و نزدیکان او بود (بود(اقبال، 1385: 247). برخی از بزرگان دولتی و شاهزادگان سلطنت که از نظر سیاسی طرد شده بودندشدهبودند و جان و مال خود را در معرض تهدید میدیدند، از سفارتخانههای اروپایی بهعنوان بست استفاده میکردند. عمووهها، داییها، عمهها، و خالهها، برادران و سایر خویشان شاه و برخی صدراعظمها در پناه و حمایت روسها و انگلیسیها قرار میگرفتند (گرفتند(پولاک، 1368: 326).
در سلطنت محمدشاه قاجار، افرادی کسانی از ترس او به مقامات خارجی متوسل شدند.، ازجمله؛ حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس و از پسران فتحعلی شاه، در وصیتنامه خویش، فرزندانش، رضاقلی میرزا، نجفقلی میرزا و تیمور میرزا را در حمایت انگلیسیها قرار داد. این شاهزادگان در آغاز سلطنت محمدشاه، به کمک کنسول انگلیس از ایران فرار کرده و به انگلستان رفتند و از دولت انگلیس تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که پذیرفته شد (شد(رائین، 2536: 152- 148؛ رایت، 1364: 195-170؛ محمود، 1367: 2/470-469؛ رضاقلی میرزا، 1373)؛ شاهزاده امامویردی میرزا، سرکشیکچیباشی فتحعلی شاهفتحعلیشاه، در چادر ایلچی روس پناهنده شد و کسی نتوانست متعرض او شود (شود(رضاقلی میرزا، 1373: 11و 16)؛ عبداللهخان امینالدوله حاکم اصفهان نیز مستر مکنیل وزیرمختار انگلیس را شفاعت قرار داد و مکنیل از کارگزاران دولت خواست تا به او را اجازه سفر عتبات عالیات دادند (دادند(سپهر، 1377: 2/653- 652).
در اواخر عمر محمدشاه، بهمنمیرزا برادر او که والی ایالت آذربایجان بود، پس از تلاشهای ناموفق بهدر جهتقصد تصدی سلطنت، برای فرار از دستگیر شدندستگیرشدن توسط مأمور حاجی میرزا آقاسیمیرزاآقاسی، دربه سال 1263ق. در محل سفارت روسیه پناه گرفت و پس از مدتی به کمک آنها بهعنوان میهمان امپراتور به روسیه رفت و در آنجاآنجا مقیم شداقامت گرفت. او در سال 1266ق. شهر شوشی حاکمنشین قراباغ را برای اقامت خود برگزید و تا آخر عمر (عمر(1301ق.) با تابعیت دولت روس در آنجاآنجا زندگانی میکرد (کرد(سپهر، 1377: 2/907-902؛ هدایت، 1363: 66؛ شیل، 1368: 113؛ بامداد، 1363: 1/ 197-195) و ماهیانه حقوقی معادل یک هزاریکهزار تومان از روسها دریافت میمیگرفت (کرد(ملکآرا، 1361: 128). میر علینقیخان که با بهمن میرزا در تبریز همکاری نزدیک داشت، نیز به سفارت انگلیس پناهنده شد و پس از اینکه ترتیبات لازم برای مصونیت او از تعرض تحت حمایت بریتانیا داده شد، محوطه سفارت را ترک گفت. چون مقامات ایرانی، علینقی را به شرق کشور تبعید کردند، سفارت انگلیس به حمایت جدی از او برخاست و موجبات رفع مزاحمت و بازگشت اویو را به تهران فراهم ساخت. او از آن پس، سالهای زیادی واسطه مورد اعتماد بین سفارت و مقامات ایرانی بود. در سال 1272ق./ 1855م. لرد کلاندون وزیر خارجه وقت بریتانیا یک انگشتر الماس به پاس «خدمات توأم با اشتیاق و صمیمیت» او برایش فرستاد (فرستاد(رایت، 1364: 347؛ امانت، 1383: 329-328).. کار اصلی میرعلینقی جاسوسی برای سفارت انگلستان بود و. در محاصره هرات (1254ق.) او در زمان محمدشاه، اسرار دولتی را در اختیار بریتانیا گذاشته بود (اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1644)؛. تحتالحمایگی انگلستان پاداشی از بابت همین خیانت بود (بود(امانت، 1383: 328).
در دوره ناصری، عباس میرزا ملکآرا فرزند محمدشاه قاجار، از دست مهدعلیا که قصد دستگیری و کور کردن او را داشت، به کمک فرهاد میرزا عموی خویش، به سفارت انگلیس در قلهک متوسل جستشد و از طرف سفارت اعلام شد که عباسمیرزا دروی تحت حمایت دولت انگلیس است (است(ملکآرا، 1361: 44 و 51). وی بار دیگر پس از طرح کاغذپراکنی جعلی و تهمت به او برایمتهم شدن به قتل شاه، نیز به انگلیسیها و روسها توسل جست (جست(همان: 46). در سال 1270ق./ 1853م. جاستین شیل وزیرمختار انگلیس در تهران به عباس میرزا یک گذرنامه انگلیسی داد تا بتواند از خصومت برادرش در امان مانده و در بغداد مقیم شود (شود(همان: 52- 49؛ رایت، 1364: 346). بدین ترتیب،بدینترتیب او که متهم به شرکت در غائله بابیها مظنون بود، تنها در پناه و حمایت سفارت انگلستان توانست جان خود را از خطر برهاند (برهاند(پولاک، 1368: 326). انگلیسیها همچنین در سلطنت ناصرالدینشاهانگلیسیها کوشش زیادی برای رسیدن عباس میرزا به نیابت سلطنت و ولیعهدی عباسمیرزا کردند و حتی او را برای به لندن دعوت نمودند[6]بهخرج دادند . انگلیسیها در برابر روسها که تمایل به ولیعهدی بهمنمیرزا داشتند، تمایل به عباسمیرزا داشتند و حتی او را برای رفتن به لندن دعوت (کردند(بامداد، 1363: 2/ 225- 224). همچنین در سال 1269ق./ 1853م. سفارت انگلیس، شاهزاده حاجی میرزا سیفالدوله پسر علیشاه ظلالسلطان و نوه فتحعلیشاه پسر عموی شاه را تحت حمایت خود قرار داد. دولت ایران در هر دو مورد اعتراض کرد و اعلام داشت که هر دو نفر مشغول تحریکاتی علیه شاه بودهاند و عدم رضایت خود را از حمایت بریتانیا از آنها دو اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 346). سیفالدوله پیش از این، پسر سوم علیشاه ظلالسلطان (السلطان(پسر دهم فتحعلیشاه)، در سال 1251ق. پس از گرفتاری و تبعید پدرش از ایران فرار کرد و به دولت عثمانی پناهنده شد. چون بهواسطهبهواسطة پدر و یا خودش با انگلیسیها ارتباط داشت، به وساطتبهوساطت وزیرمختار انگلیس به ایران بازگشت. در قضیهقضیة لشکرکشی ناصرالدین شاه به هرات در سال 1273ق. و اختلاف ایران و انگلستان بر سر این موضوع که مستر موری وزیرمختار انگلیس از ایران به بغداد رفت، سیفالدولهمیرزا را نیز دولت به خاک عثمانی تبعید کرد. پس از انعقاد معاهده پاریس و بازگشت موری به تهران، سیفالدوله نیز همراه او به تهران آمد و بهموجب فصل چهارم معاهده کسی متعرض او نشد و مورد عفو واقع شد (شد(سپهر، 1377: 3/1459؛ بامداد، 1363: 2/134). [a2]
شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله فرزند عباس میرزا و عموی ناصرالدین شاه یکبار در 1268ق./ 1852م. و بار دیگر در سال 1271ق./ 1855م. در سفارت انگلیس بست نشست و تحتالحمایگی دریافت کرد. او زمانی که والی فارس بود، با انگلیسیها روابط دوستانهای داشت و روابطشط او با دربار به همینبههمین دلیل برهم خورد. سفارت، گاه و بیگاه به حمایت او بر میخاست و، ک این امره موجب رنجش مقامات ایرانی میبود (شد(رایت، 1364: 346). فرهاد میرزا برای ملت انگلیس و زبان انگلیسی علاقه و احترام زیادی قائل بود؛ زیرا در زمانی که مورد غضب برادرزادهاش ناصرالدینشاه قرار گرفته بودداشت و احساس خطر جانیش در خطر بودمیکرد، توسط سر تیلور تامسون سفیر انگلیس نجات یافته بود. او برای فرار از خشم شاهانه، به سفارتخانه انگلیس پناه برد و تحت حمایت سفیر قرار گرفت. سفیر که به او اطمینان داد تا هر وقتهروقت لازم باشد، میتواند در آنجاآنجا بماند. وقتی فراشان حکومتی سر رسیدند و تقاضای تسلیم او را کردند، این تقاضا بیدرنگ رد شد. آنها تهدید کردند که به زور وارد سفارتخانه خواهند شد که تامسون اعلام کرد آنها را هدف گلوله قرار خواهد داد. بدین ترتیببدینترتیب فراشان را دست خالی بازگرداند و فرهاد میرزا مدتی در سفارتخانه اقامت کرد و تامسون از او حمایت میکرد و حتی غذایش را مورد بازرسی دقیق قرار میداد تا اطمینان پیدا کند که مسموم نشده باشد. بالاخره خشم شاه فرو نشست و فرهاد میرزا توانست از پناهگاهپناهگاه خود خارج شود (شود(براون، 1386: 137-136؛ نیز ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433). در دوره ناصری، ابوالحسن میرزا شیخالرئیس قاجار نیز برای حفظ خود از دستگیری توسط حکومت به سفارتخانه عثمانی پناه گرفت (گرفت(ناظمالاسلام، 1384: 430).
در دوره مظفرالدین شاه، مجیدالسلطنه یکی از مقامات دولتی ایران، پس از ماجرای قتل یک مبلّغ مذهبی آمریکایی در آذربایجان در مارس سال 1322ق./ 1904م./1322ق. به علتبهعلت پافشاری در تعقیب قاتلین او و درگیری با دیگر مقامات دولتی، برای حفظ جان و مال خود در کنسولگری انگلیس در تبریز بست نشست و مدت شش ماه در آنجاآنجا ماند. مقامات کنسولی انگلیس که مدیون کمک و همکاریهای گذشته مجیدالسلطنه بودند، بهجای آمریکاییها که در آنجا کنسولگری نداشتند، او را تحت حمایت خود قرار دادند. انگلیسیها در حمایت از مجیدالسلطنه، اموالش را بهطور صوری به یکی از انگلیسیهای مقیم منتقل کردند. چون مقامات دولتی ایران با مسافرت او به تفلیس مخالفت کرده و در صدد دستگیری ویاو پس از ترک محوطه کنسولگری بودند، مجیدالسلطنه را به سِمت منشی کنسولگری منصوب و با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مخصوص کارکنان سفارت و کنسولگریها، او را از ایران خارج کردند (کردند(رایت، 1364: 361- 360). در سال 1325ق./ 1907م. شاهزاده سالارالدوله پسر مظفرالدین شاه نیز، پس از شکست در تلاش خود برای تصاحب تاج و تخت، در کنسولخانه انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد (شد(ظهیرالدوله، 1385: 258، 264؛ دولتآبادی، 1371: 2/158؛ رایت، 1364: 373- 372). ظهیرالدوله حاکم همدان و کرمانشاه با ورود به کنسولخانه و دیدار با سالارالدوله توانست او را وادار به تسلیم و ترک بست نماید (نماید(ظهیرالدوله، 1385: 287-281؛ محیط مافی، 1363: 357- 355).
-3. مصون ماندن از ظلم و ستم مأموران دولتی
در امان ماندن از ستم و اجحافات کارگزاران دولتی، از دیگر عوامل توسلجویی برخی رجال و حتی افراد عادی به سفارتخانههای خارجی بود. به نوشتهبهنوشته رایت، ایرانیها در پی دو نوع مشخص کمک و حمایت از خارجیها بودند: 1. پناهنده شدنپناهندهشدن و بستنشستن در سفارتخانهها و کنسولگریهای خارجی برای مصونیت از تعقیب و آزار مأموران ایرانی، زیرا میدانستند که مقامات ایرانی جرأئتجرأت تجاوز به حریم این مکانها را ندارند؛ 2. درخواست تحتالحمایگی یک سفارت خارجی، زیرا شخص یا خانوادهای که از این حق برخوردار میشد، کم و بیش از مصونیت و امتیازاتی که اتباع خارجی در یک کشور از آن برخوردار بودند، بهرهمند میشدند. یک ایرانی که تحت حمایت انگلستان یا روسیه قرار میگرفت و حکومت ایران هم این حق را به رسمیتبهرسمیت میشناخت، آشکارا از حقوق و امتیازات بیشتری نسبت بهنسبتبه سایر همهمووطنان خود برخوردار بود و میتوانست اطمینان داشته باشد که نه فقط تنها جان و مالش از تعرض مصون خواهد بود، بلکه از نفوذ و قدرت بیشتری نسبت بهنسبتبه دیگران برخوردار میشود (شد(رایت، 1364: 344- 343).
در سال 1264ق./ 1848م. اعیان و بزرگان کشور از ظلم حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار به سفارت روس و انگلیس التجاء آورده و در آنجاآنجا بست نشستند و عزل او را خواستار شدند (شدند(ناظمالاسلام، 1384: 430). با درگذشت محمدشاه، خود که حاجی میرزا در بقعه حضرت عبدالعظیم پناهنده شد.، از آنجااو طی در نامهای به لسانالملک سپهر مورخ، از او خواست نظر وزیرمختار روس و انگلیس را در باره سرنوشت خودش جویا شود که پاسخ شنید:،آورد «نظر ایشان حفظ جان حاجی است،؛ اما طلب وزارت نکند» (نکند(سپهر، 1377: 3/939). حاجی را در دوران صدارت، آلت دست دولت روسیه دانستهاند (اند(هدایت، 1363: 63؛ محمود، 1367: 2/475). در سال 1297ق./1880م. فوج گروسی مستقر در بوشهر با بستنشینی در زیر بیرق اجنبی، کاری کرد که دولت ایران را دولتی نادان و بیکفایت نشان دهد و بدین طریقبدینطریق مقداری از حقوق و مواجبش را استیفاء کرد (کرد(مارتین، 1390: 229).
-4. فساد نظام قضایی
ولزلی هیگهیگ(1938-1865م.) [a3] که تجربه طولانی چندین ساله در امور کنسولی در ایران داشته، استمداد طلبیدن ایرانیان از بیگانگان در هنگام مشکل را چنین توجیهبه خاطر فساد نظام قضایی دانسته کردهاست. از نظر او، که نظام قضاوت در ایران به قدری آلوده به فساد مالی و رشوهخواری بود و مقامات رسمی در ایران به اندازهایقدری کلاش و اخاذ بودند که تقریباً هر ایرانی ثروتمند و دارای مایملک سعی میکرد به طریقیبهطریقی با یک سفارت خارجی یا کنسولگری رابطه برقرار کرده و از حمایت آنها برخوردار شود (شود(به نقلبهنقل از: رایت، 1364: 342).
-5. فرار از مجازات قانونی
فرار از مجازات قانونی و قضایی عامل دیگری بود که برخی مجرمان و خلافکارانخلافکاران را به توسلجویی به سفارتخانههای بیگانه وا میداشت. این رسم از آغاز قاجاریه تداوم داشت و ابعاد گستردهای پیدا کرد. خواجه یعقوب ارمنی خزانهدار و مباشر حرم (حرم(ناظر حرمخانهحرمخانه) فتحعلی شاهفتحعلیشاه قاجار، برای رهایی از حسابرسی کسری وجوهی از حساب دولتی که در اختیارش بود، نزد گریبایدوف سفیر دولت روس رفت و در سفارت روسیه پناه گرفتپناهگرفت و درخواست کرد که او را به روسیه بفرستد. خواجه یعقوب فهرستی از زنان گرجی از جمله دو نفر از زنان ارمنی را که در خانه اللهیارخان آصفالدوله[7] بود را به گریبایدوف داد (داد(سپهر، 1377: 1/420؛ هدایت، 1339: 9/707؛ جهانگیر میرزا، 1327: 120). در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، یکی از حکام درجه دوم ایرانی، به اتهام اجحاف و شکنجه یکی از اتباع هندی دولت بریتانیا، بدون اطلاع قبلی وارد محوطه سفارت انگلیس در قلهک شد و در آنجاآنجا پناه گرفت؛. او آشپزش را نیز برای پختن غذا به محوطه سفارت آورده بودآوردهبود. این حاکم پناهنده رسماً اعلام کرد که محوطه باغ سفارت را ترک نخواهد کرد، مگر آنکه وزیرمختاروزیر مختار انگلیس شخصاً از خطای او درگذرد (درگذرد(هاردینگ، 1370: 197).
حاج سیاح در ذکر سلطنت مظفرالدین شاه، از یک بدبختی که در ایران رخ نمود و آینده آن را به حالت مخوفی انداخت، یاد میکند. اینکه؛ «هر یک از اولاد شاه و وزیر و اعیان که مال مردم و دولت را خورده و مرتکب هر خلاف گشتهاند، محض اینکه مجازاتی نشوند و کسی بُردهها را نطلبد، هر یک خود را به دامان یکی از دولتین روس و انگلیس انداخته و خود را داخل حمایت ایشان ساخته یعنی رقم آزادی از هر مجازات و خوردن مال دولت و مردم و اذیت به هموطنان و ترغیب دیگران به این بیغیرتی و تحت حمایت اجانب رفتن و مسلط کردنمسلطکردن ایشان بر خود و دیگران را گرفته و میگیرند و دولتین هم محض اجرای نفوذ، هر شریر را پذیرفته به هر شرارت مساعدت میکنند، چنانچه ظلالسلطان به دولت انگلیس مربوط شده بودشدهبود، کامرانمیرزا هم خود را به روسها بسته بودبستهبود» (خاطرات حاج سیاح، 1359: 488).
-6. تأثیر جنبش مشروطهخواهی
در جریان جنبش مشروطهخواهی، توسلجویی به بیگانگان، هم برای فشار آوردن بر دولت در تن دادن به خواستههای مشروطهخواهان و هم برای ایمن بودن از مجازاتهای استبدادگرایان افزایش یافت. در گزارش ژوئن سال 1324ق./ 1906م./1324ق. گرانت داف، کاردار سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه انگلستان، به ، مواردی از بستنشینی ایرانیان اشاره شده و ازجمله؛ سعدالدوله وزیر سابق تجارت که به علتبهعلت ارتباط با مشروطهخواهان و طرفداری از آنها به یزد تبعید شده بودشدهبود، به کنسولگری انگلیس در یزد پناهنده شد.[8] دو نفر در محل سفارت و سیصد نفر در کنسوللگگری شیراز بست نشستند. پسر قوامالملک رئیس اتحادیه خمسه در دفتر تلگراف هند و اروپا در آباده بست نشست. در میان بستیها کسانی پیداکسانیپیدا میشدند که 9 سال در محل نمایندگی انگلیس زندگی میکردند (کردند(رایت، 1364: 363). قوامیها عموماً از گذشته بستوبندبست و بند با انگلیسیها داشته و سمت نوکر رسمی بهشان آنها را داشتند و بسیاری از کارها را را آنان به پشتیبانی انگلیسیها یا به دستور آنهاایشان انجام میدادند. در حوادث مشروطه در شیراز، قوامالملک متوسل به کنسول انگلیس شد، او هم عدهای را فرستاد، قوام را آورد و در کنسولخانه پناه داد (داد(نیّر شیرازی، 1383: 142). بهگفته تعبیربهتعبیر استخر «قوامالملک همیشه پدر بر پدر نوکر و مطیع دولت مرکزی و حاکم وقت بود» (1388: 165). عینالدوله قصد داشت شیخ زینالدین (الدین(زینالعابدین) زنجانی را عینالدوله قصد داشت از شهر خارج کند که او در، رفت سفارت عثمانی متحصن شد (شد(مغیثالسلطنه، 1390: 129).
پس از بمباران مجلس توسط قزاقهای شاه به فرماندهی لیاخوف روسی در سال 1326ق. و پراکنده شدن مشروطهخواهان و آزادیخواهان، سفارتخانههای خارجیان، محلی شد برای پناهندگیپناهندهشدن آنان شد. ؛ ازجمله، پناهبردن سید حسنسیدحسن تقیزاده، و مدیر حبلالمتین، و نایب مدیران روزنامه مساوات و صوراسرافیل، و مخبرالملک، مخبرالسلطان، صدیقحضرت، مرتضیقلیخان صنیعالدوله و کسانی دیگر، به سفارت بریتانیا پناهنده شدند (بریتانیا(کسروی، 1369: 655- 653؛ دولتآبادی، 1371: 2/ 343- 342؛ مستوفی، 1371: 2/ 262؛ بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245-243، 257-256؛ رایت، 1364: 373؛ همانو، 1361: 72؛ صفایی، 1381: 308)؛ پناهندهشدن مرتضیقلیخان صنیعالدوله(1329-1273ق) بهاتفاق مخبرالملک و مخبرالسلطان و صدیقحضرت به همان سفارت(خانههمان(صفایی، 1344: 1/377).؛ پناهندهشدن عدهای از مردم دیگر در سفارت فرانسه همچون ازجمله؛ میرزا تقیخانمیرزاتقیخان ممتاز رئیس مجلس، حکیمالملک (الملک(ابراهیم حکیمی) و برادرش میرزا موسیخان و هاشمآقا ربیعزاده نیز به سفارت فرانسه پناه بردند و. سفارت فرانسه برای این افراد طی نامهای که به وزارت خارجه نوشت، مصونیت و تأمین خواست؛. اندکی بعد ممتازالدوله و حکیمالملک راهی پاریس شدند (شدند(صفایی، 1381: 309؛ اتحادیه، 1361: 179)؛ پناهنده شدنپناهندهشدن صنیعالدوله و اقوام او در سفارتخانه ایتالیا (ایتالیا(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245) و به نقلیبهنقلی در سفارتتخانه انگلیس (انگلیس(ناظملاسلام کرمانی، 1357: 5/340)؛ پناهنده شدنپناهندهشدن عدهای از مردم در سفارتخانه عثمانی (عثمانی(خاطرات حاج سیاح، 1359: 616؛ کسروی، 1388: 58، 64؛ بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/267؛ صفایی، 1344: 1/404، 409)؛ بستنشستن امیربهادر جنگ از اطرافیان محمدعلی شاه با 20 تن از غلامان تفنگدار در سفارت روس و پناهندهشدن دیگران در جاهای مختلف (دیگر(کسروی، 1369: 564- 563) از آن جمله هستند. فتحاللهخان سردار منصور خود را به سفارت روس رسانده و پناهنده شد. حاج حسینآقا امینالضرب نیز در آنجا به او ملحق شد (شد(خاطرات حاج سیاح، 1359: 618). در گزارشی، امینالضرب در سفارت انگلیس پناهنده شد و بعد با تضمین کامل شاه سفارت را ترک کرد (کرد(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/2475، 2457). سعدالدوله نیز که در سفارت هلند بست نشسته بود، پس از بیرون آمدن از بست مورد پذیرش شاه قرار گرفت (گرفت(همان: 248).
محمدعلی شاهمحمدعلیشاه قاجار (قاجار(حک: 1327-1324ق./ 1909-1906م.) نیز پس از شکست در برابر آزادیخواهان و عزل از سلطنت، به سفارت روس در زرگنده پناهنده رفت و در پناه دولت روس قرار گرفت. کامران میرزا نایبالسلطنه هم به زرگنده رفت (رفت(کسروی، 1388: 765، 756؛ مستوفی، 1371: 2/ 263؛ خاطرات حاج سیاح، 1359: 632؛ سایکس، 1367: 2/592؛ شوستر، 1368: 48). برخی از وزراء نیز به سفارت عثمانی و بعضی از صاحبمنصبان به سفارت آلمان پناهنده شدند (شدند(خالصی، 1366: 174).
در سال 1328ق./1910م. یکی از شاهزادگان قاجار به نام داراب میرزا که بهعنوان تبعهیت روس در کشور روسیه ساکن بودسکونت داشت و در هنگ قزاق روسی ساخلوی تبریز صاحبمنصب بود،؛ تلاش کرد که شاید بتواند دولت مشروطه را مغلوب کند. با وجود اعتراضهای ایرانیان، افواج روسی مداخله کردند و در صورت ظاهر به بهانهبهبهانه دستگیری داراب میرزا، با نیروهای ایرانی درگیر شدند و یک کلنل روسی در قزوین، به همدستان و معاونین داراب میرزا تأمیننامهای با امضاء و مهر خود داد. در این نوشته اظهار داشته بود که حاملین این ورقه در تحت حمایت امپراتورامپراطور روس هستند و تهدید کرده بود که اگر اتباع ایران به آنها یا به همراهانشان حمله کنند یا متعرض آنها بشوند، مورد تنبیه و سیاست سخت قرار خواهند گرفت (گرفت(شوستر، 1368: 56-54).
در اول صفر 1329/ ژوئیه 1911، در شهر اصفهان یک صاحبمنصب معزول شدهة پلیس، حاکم مشروطهمشروطة آنجاآنجا را مجروح و پسرعموی او را کشت و در قزاقخانهة روس متحصن شد. پنج روز بعد، بعد(پنجم صفر 1329) صنیعالدوله وزیر مالیه ایران در خیابان طهران باه گلولهگلولة دو نفر گرجی مقتول شد.و این گرجیهای مزبور، چهار نفر پلیس ایرانی را نیز پیش از آنکه دستگیر شوند، زخمی کردند. مأمورین کنسولخانهکنسولخانة روس فوراً از بازجویی و تحقیق دولت ایران در این قضیه جلوگیری کردند و قاتلین را تحتالحفظ خود از ایران خارج کردند (کردند(همان: 59-58؛ محیطمافی، 1363: 175). در سال 1329ق./1911م. نیز حبیباللهخان قوامالملک رئیس ایلات خمسه، در کنسولگری انگلیس در شیراز بست نشست (نشست(رایت، 1364: 374).
-7. لغو بستنشینیهای سنتی (سنتی(مذهبی و عرفی)
عامل دیگر در روآوری ایرانیان عامل دیگر در روآوری ایرانیان به توسلجویی از بیگانگان، لغو بستنشینی در اماکن و جایگاههای مذهبی و سایر تأسیسات و مراکز دولتی بود. پس از اینکه از سالهای 1256ق. به بعدبهبعد، (دهه 1840م. به بعدبهبعد) مقامات حکومتی در ایران، در صدد لغو یا محدود ساختنمحدودساختن بست یا حق پناهندگی به اماکن بست برآمدند، ایرانیها برای بستنشینی و پناهندگی در جستوجوی جایی برآمدند که خارج از حیطه قدرت حکومت باشد. از این رو، پس از آن، حتی کسانی که تحتالحمایه نبودند، به طور روزافزونی و بدون واهمه از مداخله،، به سفارتخانههای انگلیس و روسیه در تهران بدون واهمه از مداخله پناهنده میشدند. با دایرشدن کنسوللگریهای این دولتها در شهرهای مختلف ایران، محوطه این کنسوللگگریها نیز برای بستنشستن مورد استفاده قرار گرفت. در سالهای دهه 1860 و 1870م. نیز که ایستگاههای ارتباطی خطوط تلگرافی بهوسیله شرکت انگلیسی هند و اروپایی کشیده میشد، این مکان هم بهعنوان بست استفاده شد. زیرا بسیاری از ایرانیها تصور میکردند که یک سر این خطوط تلگراف به تخت سلطنت وصل میشود و شکایات آنها از این راه بهتر به گوش شاه خواهد رسید (رسید(رایت، 1364: 343؛ همانو، 1361: 70 70).
توسلجویی به سفارتخانههای بیگانه، مخصوص رجال و بزرگان حکومتی نبود؛ بلکه گاه افراد عادی و معترضان نیز برای رفع ظلم و ستمی که در حق آنها میشد و برای رسیدن به خواستههای خود یا برای فرار از مجازات، به این مراکز متوسل میشدند.
تأثیر بستنشینی و توسلجویی بر روابط ایران با قدرتها
یکی از پیامدهای توسلجویی و پناهجویی به بیگانگان، مداخله آشکار قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران و اختلال در نظم و امنیت کشور بود. در دوره قاجاریه، سفارتخانههای خارجی که طبق قواعد بینالمللی مصونیت سیاسی داشتند، به صورت محلی برای تحصن و بستنشینی درآمده بودنددرآمدهبودند و سفیران روس و انگلیس از قانون مصونیت سوءاستفاده زیادی میکردند و از آن بهعنوان حربهای علیه دولت بهره میگرفتند. به تعبیریبهتعبیری، آن دستگاههای خارجی حکم امامزاده و یا سرطویله شاهی را پیدا کرده بودندکردهبودند که هر کس به آنجاآنجا پای مینهاد، در امان بود و دولت را یارای محاکمه و تعقیب او نبود (نبود(آدمیت، 1362: 432، 534؛ شیل، 1368: 113). اینگونه پناهندگیها و توسلجوییها به دلیلبهدلیل جنبههای ضد امنیتیضدامنیتی آن، موجب اختلاف بین دولت ایران با انگلیس و روسیه میشد و تنشهایی را میان رجال حکومتی و سفرای این کشورها در ایران پدید میآورد.
یکی از نخستین وقایع در این زمینه، پناهنده شدنپناهندهشدن دو عضو خانواده شیخ حاکم بوشهر به محوطه نمایندگی مقیم بریتانیا در سال1242ق./ 1826م. بوداست که با وجود مراجعات مقامات دولتی، انگلیسیها اعلام کردند که با توجه به عرف محلی نمیتوانند از پذیرفتن این پناهندگان خودداری نمایند. دولت ایران نسبت به رفتار جاستین شیل وزیرمختاروزیر مختار و استیونس کنسول انگلیس در تبریز، که سفارت و نمایندگیهای انگلیس را به مکان پناهندگی «پناهندگی«ناراضیان و فتنهجویان و اشخاص خطرناک» تبدیل کرده بودندکردهبودند، معترض بوده و شکایاتی داشتند و گفتوگوها و پیغامها و نامههایی در این میان بین طرفین ردوبدل شدشدهاست. بهرغم توافقی که گاه انجام میدادند که کنسولگریها را از دادن پناهندگی به اتباع ایرانی منع کنند، اما عملی شدن آن را به برقراری نظام حکومتی بهتر در ایران موکول میکردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 358- 357؛ همانو، 1361: 70).
موضوع تحتالحمایگی و تبعیت خارجی که از عوامل اختلاف ایران و انگلیس بهویژه در ایام صدارت امیرکبیر (امیرکبیر(1268-1264ق.) بود، ناظر به تأمین دادنتأمیندادن کلی سفارتخانهها به اتباع ایران و یا پناه جستنپناهجستن افرادی به سفارتخانه و یا کنسولخانه خارجی میگردید. مورد اول، شامل افراد سرشناسی مانند وزیر و شاهزاده و سردار و امنای دیوانی بود که اغلب با بیگانگان سروسرّی داشتند. مورد دوم، بیشتر شامل کسانی بود که متهم به جرم و جنایت و یا در زمره بدهکاران دیوان بودند که تلاش در فرار از کیفر میککردند (کردند(آدمیت، 1362: 534). در این دوره کسانی از مأموران ایرانی، گاه که اموال دولتی را حیفومیلحیف و میل کرده بودندکردهبودند، به سفارت انگلستان پناه میبردند و امیرکبیر در زمان صدارتش سعی داشت که سفیر را قانع سازد که آنها را برگرداند و سفیر در برابر این درخواست مقاومت میورزید. ماجرای پناه گرفتنپناهگرفتن یکی از مأموران مالی که به کاربهکار جمعآوری عایدی خالصههای دولتی گمارده شده بود، اما از دادن پول به خزانه سر باز زد و به سفارت انگلیس پناه برد،؛ پناهنده شدنپناهندهشدن یکی از اشرار در سفارت، پناه گرفتنپناهگرفتن یکی از قدارهبندان تبریز در کنسولگری پس از اینکه شخصی را زخمی کرد و چون استرداد او خواسته شد، استیونس کنسول انگلیس با این توجیه که «هر کس به کنسولخانه پناه آورد، تحت حمایت خواهد بود و نباید او را از کنسولگری به محاکمه ببرند» مانع شد،؛ پناهندگی حاج عبدالکریم قندهاری[9] بازرگان برای فرار از پرداخت دیون و مالیاتها در سفارت، ماجرای حمایت سفارت از ارامنه تبریز توسط استیونس کنسول انگلیس (انگلیس(برای آگاهی از مشروح این وقایع، ن.ک. آدمیت، 1362: 546-535؛ رایت، 1346: 348- 347؛ امانت، 1383: 332-331)، نمونههایی از این پناهندگیهای خلاف قانون و دخالتهای سفرا و کنسولهای انگلیسی در امور داخلی ایران بود.
مسئلهمسئلة حمایت و افراد تحتالحمایه انگلیس از اواسط دهه 1850م./ (1266ق.) به بعد،بهبعد مانع عمدهای در برقراری روابط دوستانه بین ایران و انگلیس به شماربهشمار میآمد. با اینکه برای روشنساختن ابهامات موجود، در ماده 12 معاهده صلح پاریس، دولت بریتانیا از حق خود در مورد اتباع ایرانی، بهجز کسانی که کارمند سفارت و سرکنسولی و کنسولگریها و معاونان کنسول یا نمایندگان کنسولی بودند، صرفنظر میکرد، با این شرط که این حق به هیچ کشور دیگری داده نشود؛ اما انگلیسیها حاضر نشدند از حمایت کسانی که پیشترپیشتر از این حقوق برخوردار بودند، دست بردارند و میخواستند وفاداری خود را نسبت بهنسبتبه دوستان قدیم خود نشان دهند و. همین امر موجب بروز بدگمانیها و ناراحتیهای تازهای گردید (گردید(رایت، 1364: 349؛ همانو، 1361: 71).
مقامات انگلیسی سفارت به افراد و گروههای متعددی در سفارت پناهندگی میدادند و از قاعده بستنشینی به مداخله در امور داخلی میپرداختند. حمایت دولت بریتانیا از برخی از ایرانیان و اجازه دادناجازهدادن به آنها که در محوطه سفارت یا کنسوللگریها بست بنشینند، از عوامل اختلاف بین ایران و انگلیس بود. برخورداری از حق کاپیتولاسیون نیز موجب میشدد که کسانی که تحت حمایت بریتانیا قرار میگرفتند، از حمایت دیپلماتیک یا کنسولی برخوردار شوند. حق یک کشور خارجی برای حمایت از اتباع ایران، نخستین بار در عهدنامه ترکمانچایترکمانچای در سال 1244ق./ 1828م. بین ایران و روسیه، به رسمیتبهرسمیت شناخته شدشناختهشد. به موجب این عهدنامه، اتباع ایرانی که در خدمت وزیرمختار یا کنسولهای روس کار میکردند و یا خدمات آنها برای انجام وظایف این مقامات ضروری بود، تا زمانی که در خدمت آنها بودند، از حقوق اتباع روس در ایران برخوردار میشدند. این افراد در واقع از همان حقوق و امتیازات برونمرزی مبتنی بر حق کاپیتولاسیون که برای اتباع روس در نظردرنظر گرفته شده بود، برخوردار گردیدندبرخوردارگردیدند. انگلیسیها نیز همین حق را به دنبال اختلافات خود با ایران در باره موضوع بازداشت پیک ایرانی سفارت[10] کسب کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 349 و 345-344؛ 349). زیرا بر اساسبراساس فرمان سال 1256ق./ 1840م. محمدشاه قاجار که تحت فشار شدید انگلیسیها صورت گرفت، «تمام کارمندان و تابعین نمایندگی بریتانیا چه ایرانی باشند یا بومی کشورهای دیگر از امنیت و حمایت برخوردار بوده و نباید بدون اطلاع وزیرمختار انگلیس مجازات شوند» (همان: 206و 345).
در گزارشی که هنری راولینسون وزیرمختار انگلیس در ایران،، در سال 1276سال1276ق./ 1860م. به وزارت امور خارجهامورخارجه انگلیس فرستاده، آماری از تعداد ایرانیانی که از حمایت انگلیسیها برخوردار بودند، ارائهبهدست داددادهاست. در این آمار، از 50 خانواده و 9 فرد، زیر عنوان افراد تابعه سفارت، نام برده که به جز معدودی، بقیه همه ایرانی بودند و در سمتهایی نظیر مأموران محلی (محلی(در کنسولخانهها)، منشی، غلام، مهتر و، آبدار و غیره انجام وظیفه میکردهاند. افزون بر این افراد، 156 خانواده مربوط به خدمه و نوکران مأموران سیاسی انگلیس در ایران که تقریباً همه ایرانی بودند و 17 خانواده که بیشتر آنها ایرانی بودند و به دلیلبهدلیل شرایط استثنایی، تحت حمایت بریتانیا قرار گرفته بودندگرفتهبودند، در این فهرست نام برده شدهاند (بردهشدهاند(رایت، 1364: 345). حمایت انگلیس از این افراد موجب اختلاف انگلیس و ایران میشد، زیرا مقامات ایرانی حق انگلستان را در حمایت از بعضی از اتباع خود نفی میکردند، بهویژه مخالف حمایت انگلیسیها از افراد ناراضی خاندان سلطنتی بودند که قصد داشتند از چتر حمایتی انگلیس برخوردار شده و پناهگاهپناهگاه امنی برای خود بیابند،. چرا که همین افراد هنگام انتقال سلطنت در کشمکش قدرت وارد عرصه میشدند (شدند(همان: 346).
هم بستنشستن ایرانیان در یک سفارت یا کنسولولگری خارجی و هم تحت حمایت قرار گرفتنقرارگرفتن آنها، موجب بروز اختلافات و سوء تفاهمهاییاتی بین خارجیها و مقامات ایرانی میشد؛ . زیرا ایرانیها از اینکه بیگانگان بین آنها و اتباعشان قرار بگیرند، ناراحت میشدند. انگلیسیها نیز از اینکه ماهها و گاه سالها مجبور میشدند به بستیها پناه داده و آنها را اداره کنند، ناراحت بودند، با این همه، نمیخواستند درهای سفارت و کنسوللگریهای خود را به کلی به روی ایرانیانی که قصد پناهندگی داشتند، ببندند. دنیس رایت، سفیر وقت انگلیس در ایران (ایران(دوره پهلوی)، چند دلیل را برای آن برمیشمارد: .1. چنین کاری به نام نیک بریتانیا لطمه میزد و با یک سنت قدیمی انگلیسیها مغایرت داشت؛ 2. جلوگیری از بستنشینی، موقعیتها و امکاناتی را که گاه بهعنوان یک اهرم سیاسی قابل استفاده بود، از دست انگلستان میگرفت؛ 3. انگلیسیها بر مبنای عدالت و انسانیت، حمایت از ایرانیان بیگناهی را که قربانی اعمال ظالمانه مقامات فاسد و نادرست ایرانی میشدند، یک وظیفه اخلاقی برای خود میدانستند (دانستند(رایت، 1364: 344).
در سخنی دیگر، دلایلدلائل اصلی ادامه روش انگلیسیها در دادن پناهندگی به ایرانیان، «نگرانی صادقانه در باره تأمین آسایش تودههای بیچاره مردم ایران تحت حکومت قاجار، همراه با این تصمیم که از نظر قضاوت و افکار عامه زمینهای به دستبهدست روسها داده نشوددادهنشود» ذکر شده استشدهاست. از دید انگلیسیها، آنها با پناهندگی یا بستنشستن کسانی که بدون اثبات جرم یا محکومیت در مورد عمل خلاف یا جنایتی، قربانی کینه یا هوسهای قدرتمندان شده و در خطر جانی یا مالی یا محرومیت از آزادی بودند، موافقت میکردند. همچنین معتقد بودند که، حق پناهندگی در محدوده نمایندگیهای انگلیس را در کشوری که از مدتها پیش مرسوم بوده و عدالت مقهور جور و استبداد و هوسهای حاکمان روز قرار گرفته است،گرفتهاست نمیتوان به یکباره از میان برداشت (برداشت(همان: 359). به نظر میرسد که برای انگلیسیها، حفظ منافع خودیش در ایران به هر شیوه و ابزاری، مهمتر از حقوق انسانی ایرانیان بود و این توجیهات اخلاقی پایهای نداشت. سفیر بیشتر به اشک تمساحی میماند که برای پردهپوشی بر همة خیانتها و جنایاتی بود که انگلیسیها در حق ایران و ایرانی انجام دادند.
از هنگامیکههنگامی که ناصرالدینشاه در سال 1269ق./ 1853م. متوجه هرات شد، تعداد موارد تقاضای تحتالحمایگی سیاسی بهشدت افزایش یافت. شیل و همکارانش، به پیروی از دستورالعمل پالمرستون، غالباً به طور خودسرانه، ایرانیان صاحب مقام و نفوذ را به تحتالحمایگی میپذیرفتند و طبق اصل دول کاملهالوداد، این عمل را حق و امتیاز خود میشمردند؛ هر چند که این صرفاً نمایشی برای تحکیم حیثیت سفارت انگلستان بود. وقتی امیرکبیر رسم قدیمی بستنشستن در اماکن مذهبی را لغو کرد، سفارتخانههای خارجی تنها پناهگاه امن و دور از دسترس حکومت شد و این طبعاً شمار تحصنجویان سفارتخانهها را افزایش داد. پس از امیرکبیر، آقاخان نوری بستنشستن در حرم حضرت معصومه (معصومه(س) و حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را برای کسانی که مرتکب جنایت نشده بودند، از نو احیاء کرد (کرد(امانت، 1383: 324). عملی که به نظربهنظر شیل «از روی انگیزه شخصی و برای تأمین پناهگاه امنی برای روز مبادای خویش» بود،. اماولی این اقدام از تعداد موارد تحتالحمایگی چیزی نکاست (نکاست(همان: 325).
بستنشینی میرزا هاشمخان نوری در سفارت انگلیس (انگلیس(سال 1271ق./ 1855م.) موجب شد که بین دولت ایران و سفارت انگلیس درگیریهایی پدید آید و ناصرالدینشاه ناگزیر به دخالت در ماجرا شد، زیرا زن هاشمخان، خواهر همسر شاه بود. این قضیه سرانجام منجر به قطع ارتباط انگلیس با ایران و حمله به جنوب ایران در ماجرای لشکرکشی شاه به هرات و در انتها انعقاد معاهده پاریس (پاریس(1273ق./ 1857م.) و جدایی هرات از ایران گردید (گردید(سپهر، 1377: 3/ 1459-1273؛ رائین، 2536: 308-281؛ سایکس، 1367: 2/501-500؛ ساسانی، 1338: 36-32).
اقدام روسیه در زمینهزمینة اعطای تحتالحمایگی، هر چند نه به کثرت انگلستان، اما ولی بر همان منوال، شاه را آزار میداد و حیثیت تاج و تختش را به خطربهخطر میانداخت. کشمکش دولت با دالگورووکی وزیرمختار روس بر سر محمدحسنخان سردار، عضو با نفوذ مهاجرین ایروانی، یکی از موارد اختلافی بود. سردار در سال 1243ق./ 1827م. هنگام تهاجم قوای روس، اجباراً وطنش را ترک کرده بود؛ اماولی به او اجازه داده بودند تبعیت روسی گزیند و حتی در ارتش روسیه رتبهرتبة سرگردی نیز احراز کند. وقتی سردار قصد داشت امیرنظام کل قوای ایران شود، وزیر مختار روسیه شادمانه به حمایت او برخاست. سردار تهدید کرد که اگر مقام امیرنظام (امیرنظام(که پیشترپیشتر منصب میرزا تقیخان امیرکبیر بود) به او داده نشود، به روسیه میرود و ادعای دویست هزاردویستهزار تومان طلب از ایران میکند و املاک خود را در مرز آذربایجان ایران به را در اختیار روسیه وامیگذارد. با اینکه شاه با خواستهخواستة سردار مخالف بود، نوری و مهدعلیا و دالگوروکی از سردار طرفداری میکردند و وزیرمختار بریتانیا که مخالف این انتصاب بود، شاه را وادار به ایستادگی میکرد. سردار از خوانین متنفذ بود،؛ تبعیت روسیه را هم داشت،؛ در آذربایجان پایگاه داشت و درآمدی سالانه بالغ بر چهل هزار تومان میاندوخت که از منصب حکومت یزد (یزد(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1702 و 1713) به دستبهدست میآورد. سرانجام شاه با افزودن ولایت کرمان و بلوچستان به حوزه حکمرانی پرمنفعت یزد (یزد(همان: 1736)، سردار را از تقاضای امیرنظامی منصرف ساخت (ساخت(امانت، 1383: 327- 325).
مشابه قضیهقضیة سردار، ماجرای عباسقلیخان لاریجانی دستپرورده انگلیسی، این بار اختلاف جدیدی بین دولت و وزیرمختار بریتانیا پدید آورد. لاریجانی در این ایام والی یزد بود، اما با انتصاب مجدد سردار به حکومت یزد، کار خود را از دست داده بوددادهبود. او که خدماتی به دولت قاجاریه کرده بود و اینک از سوی همدستان سردار در یزد به حیفومیلحیف و میل مالی نیز متهم شده بودشدهبود، بیدرنگ در سفارت انگلیس در تهران پناه گرفت. شیل که به آسانی تحتالحمایگی انگلیس را به لاریجانی داده بود، صراحتاً ابراز کرد که او در پی حفظ نفوذ انگلستان در قشون ایران و در صورت امکان انتصاب لاریجانی به امارت نظام است. این اقدام شیل موجب اختلاف با دولت ایران شد و شاه از وابسته شدن رعیت به انگلیسیها نگران شد و به حمایت انگلیسیها از اتباع ایران واکنش نشان داد و از نوری خواست که به ماجرا فیصله داده و حتی به خانه شیل رفته و لاریجانی را بیرون آورد تا مجازات شود؛ . اما شیل با ارائهارائة دستخطی که طی آن شاه در سال 1265ق. تحتالحمایگی انگلیسی لاریجانی را تصویب کرده بودکردهبود، بدین ترتیببدینترتیب از حکومت ایران قول گرفت به دستپروردهاش آزاری نرساند (امانت، 1383: 328-327).
دخالتهای سفارتخانه انگلیس در حمایت از تحتالحمایگی اتباع ایرانی، موجب شکایت شاه به وزارت امور خارجه انگلیس شد. مصلحتگذار ایران در لندن، میرزا شفیعخان به دستور شاه در مورد سوءرفتارسوءرفتار شیل، حمایتش از مفسدان و ممانعت از اخراج میر علینقی از پایتخت نزد مقامات انگلیسی شکایت برد. شیل با این توجیه که اگر تحتالحمایگی میر علینقی لغو بشود جان او به خطر میافتد، در برابر میرزا شفیعمیرزاشفیع مقاومت ورزید. شاه اصل تحتالحمایگی را توسط نمایندگان خارجی مورد ایراد قرار داد و آن را ضربهای به حاکمیت خود دانست و گفت که این رویهة پذیرش تحتالحمایگی موجب بدبینی او نسبت به کارگزاران دولت میشود و «ما شفاعت و وساطت وزرای مختار را در باب رعایایمان نخواهیم پذیرفت». با این همه، از فشار انگلیسیها در مسئلهمسئلة تحتالحمایگان بههیچوجه کاسته نشد و شاه غافل از آن بود که صدراعظمش نوری، دستخطهای خصوصی او را در اختیار وزیرمختار بریتانیا میگذارد (گذارد(همان: 330-329).
سفیر فرانسه در ایران (1326- 1324ق./ایران(1907- 1906م.) در افشاگری پیرامون رقابت روسیه و انگلیس در سازماندهیسازماندهی نفوذ در ایران نوشته استنوشتهاست که در این شرایط، ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل گردید که در آن منافع دو کشور رقیب، دائماً در حال تداخل بودند و هر کدام نیز در صدد یافتن راههای نفوذی جدید و بلند شدنبلندشدن روی دست حریف برمیآمدند. خصومت این دو دولت موجب شده بودشدهبود که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی بر همههمة اعضاء حاکم باشد (باشد(اوبن، 1362: 233). قراردادهای سیاسی و تجاری، نفوذ مالی و دادن وام، تأسیس بانک بانک(استقراضی روس و بانک شاهنشاهی انگلیس، تأسیس نمایندگیهای تجاری و اعزام هیئتهایهیأتهای تبلیغی در گسترش این نفوذ مؤثر بودنده و از ابزارهای مورد استفاده این دولتها در ایران به شماربهشمار میرفتند؛ در این میان، ادارههای تلگراف در مناطق مختلف ایران بهعنوان تکیهگاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران بود. بیش از همه، کنسولهای روسی و انگلیسی در شهرهای مهم ایران در واقع عاملان نفوذ و مداخله این دو قدرت رقیب در امور داخلی ایران بودند (بودند(همان: 238- 234). با معرکهگردانی و تلاش این سرکنسولها، به نوشتهبهنوشته اوبن، «از شخص شاه گرفته تا هر کسی که در این کشور سرش به کلاهش میارزید، زیر علم روس و یا انگلیس سینه میزدند» (همان: 238). کنسولهای دو کشور نیز با به جانبهجان هم انداختن افراد و سران هر دو دسته به سود کشور خویش بهرهبرداری میکردند و از به کاربهکار بردن هر حیله و نیرنگی دریغ نداشتند. اینها در شهرهای مختلف با این دستهبندیها، افرادی را به خود جذب میکردند و در پناه خویش قرار داده و از آنها حمایت میکردند. از این طریق، حدود مداخله این دو قدرت در ایران چنان فزاینده و فضاحتبار شده بودشدهبود که به تعبیربهتعبیر اوبن، بوی گند آن فضای سراسر شهرها را فرا گرفته بود (گرفتهبود(همان: 239).
لسانالملک سپهر رفتار مأمورین انگلیسی را مورد انتقاد شدید قرار داده است، زیراه که به سبببهسبب اغراض نفسانی، دولت و ملت ایران را رنجاندند و حتی قصد تغییر دولت ایران را داشتند و میخواستند ایران را بهصورت یکی از راجههای هندوستان درآورند. از این رو مردم ایران، انگلیس را دشمنی خطرناک میدانستند (دانستند(سپهر، 1377: 3/1431-1430). او سپس به رفتار جاستین شیل پرداخته است که محل سفارت را بستنشین کرد و مردم را به بست در سفارت دعوت نمود و آنها را از دولت ایران رویگردان میکرد. چنانکه ایلخانی فارس، کوچکخان دنبلی، عباسقلیخان سردار لاریجانی، حسینخان نظامالدوله، فرهادمیرزا و خانباباخان خوانساری را بدون اینکه از دولت به آنها آسیبی رسیده باشد، به بست سفارت دعوت کرد و اولیای دولت با زحمت زیاد توانستند آنها را راضی کرده و از بست بیرون آورند (آورند(همان: 1432-1431). وی همچنین اشاره میکندکرده که در زمان شیل، سالار پسر آصفالدوله از دولت ایران یاغی شد و شیل همیشه از یاغیان دولت حمایت کرد و میخواست به دستبهدست سالار دولت ایران را تضعیف کند (کند(همان: 1432). چنانکه در قضیه هرات با ایران قطع رابطه کرد تا مسئله هرات طبق خواست دولت انگلیس انجام شود یا اینکه تامسون سفیر بعدی، امام مسقط را علیه دولت تحریک به اغتشاش کرد و خان اورگنج را نیز تحریک کرد تا با لشکری زیاد به سرخس بتازد. سپهر حیرت کرده است که چرا باید مأمورین انگلیس در پایتخت ایران باعث این همه مفسده شوند؛ حال اینکه هرگز ایران نسبت به انگلیس بدی نکرده بود (همان: 1433-1432).
مخالفت وزیرمختار انگلیس با لغو بستنشینی
سفرای دولتهای بیگانه برای حفظ منافع خویش و مصون بودنمصونبودن طرفداران آنها از مجازاتهای قانونی با دخالت در امور داخلی ایران، از بستنشینی دفاع میکردند. چنانکه در برابر اعتراض امیرکبیر به کنسول انگلیس در تبریز نسبت به پناه دادنپناهدادن اشرار و مجرمان و کسانی که مال مردم را به ناروا میخوردند، کلنل شیل وزیر مختار انگلیس در نامه 25 رجب 1266/ 6 ژوئن 1850م. به امیر از بست دفاع کرده، با این استدلال که اگر چهاگر چه این قاعده و قانون خالی از عیب نیست، اما گاه مقصری که در بست قرار میگیرد، تقصیری ندارد و این راهی است برای رهایی از چنگ کارگزاران دیوان است. و بیشتر اوقات کسانی هستند که بدون تقصیر مورد تعدی هستند و از این طریق دنبال رهایی و خلاصی هستند. او منفعت کلی و آسایش رعایا را در آن میداند که «چنین مرجع و مفری برپا و برقرار باشد از دست ظلم و تعدی، خصوص در جایی که دور از پایتخت است. اگر وزراوزراء و حکام و بیگلربیگیان امروز عاقلترین و نیکترین مردمان بودند، بازهم منسوخکردن این قرار مصلحت نمیبود، زیرا که معلوم نیست که آن حکام و سایرین که بعد میآیند، چگونه خواهند بود. چون اعتقاد باطنی دوستدار این است که بودن بست در این مملکت از برای همه کس خوب است...» (آدمیت، 1362: 433- 432).
شیل در گزارش خود به پالمرستون، لغو بست توسط امیر را ضربهای بر پیکر دستگاه روحانی ذکر کرده که روزی دامن خود او را خواهد سوخت. او شکستن بست را مایه تأسف دانسته و معتقد بود دشواریهایی که امیر با آن روبهرو خواهد شد، بیشتر از آن است که میپندارد. او اشاره میکند که در نامه خود به امیر، او را از این تصمیم بر حذربرحذر داشتم، اما خیال نمیکنم که او از اندیشه خود در استقرار قدرت مطلق دولت دستبردار باشد، گرچه به احتمال زیاد روزی مجبور خواهد گردید که برای حفظ جان خودش بست بنشیند. شیل پیشبینی کرده که ابطال قانون بست بر دردسر سفارتخانههای خارجی میافزاید، زیرا وقتی مردم نتوانستند به مکان مقدسی پناه جویند، طبیعتاً به سفارتخانههای اجنبی روی خواهند آورد. از نظر او در نظام حکومت مطلقه ایران که حکومت قانون وجود ندارد، چیز دیگری لازم است که از ستمگری و خودکامگی اهل دولت بکاهد (بکاهد(همان: 433).
اینگونه دخالتهای نابهجا موجب شد که میرزا تقیخانمیرزاتقیخان امیرکبیر در زمان صدارتش در ایجاد نظم و قانون در کشور و لغو بستنشینی راسخ گردد، اما این سفرای دولتهای بیگانه از بستنشینی و افراد مدافع بست و کسانی که در صدد مقابله با تمرکزگرایی و حکومت قانون مورد نظر امیر بودند، حمایت میکردند. البته بهرغم دیدگاه شیل، امیرکبیر با جدیت تمام بست را لغو کرد و پس از عزل از قدرت نیز برای حفظ جان خویش در جایی بست ننشست و به سفارتخانههای بیگانه هم پناه نبرد. دفاع شیل از بست در واقع دفاع از سیاست انگلیس در استفاده از این قاعده برای اعمال نفوذ در کشور بود. هر چند اقدام دالگوروکی سفیر روس برای منافع خود در اعزام تعدادی قزاق به گرد خانه امیر پس از عزل وی از سوی شاه و دعوت از امیر برای پناهندگی در سفارت روس، ذهن شاه را نسبت به امیر بدگمانتر ساخت و زمینه تبعید او را به کاشان فراهم کرد (کرد(مارکام، 1364: 144-143؛ اورسل، 1382: 327؛ ساسانی، 1338: 4، 39؛ اقبال، 1385: 324)؛ امیر به این درخواست نیز اعتنایی نکرد و حتی امیر او تلاش کرد برادرش، حسنخان وزیرنظاموزیرنظام که از ترس به خانه وزیرمختار انگلیس پناهنده شده بود راشدهبود از آنجاآنجا بیرون بیاورد که فایده نکرد، اما امیر طی نامهای این خبر را به گوش شاه رساند که آن را جرم دیگری برای او ندانند (ندانند(اقبال، 1385: 322).
از سویی، سفارتخانههای روس و انگلیس با حمایت برخی از روحانیون، از جملههمچون میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از هر قضیهای برای دفاع از بستنشینی بهره میگرفتند. از جمله این حربهها استفاده از قضیه بقعه صاحبالامر تبریز بود. که در این قضیه، گاوی را که به کشتارگاه میبردند، فرار کرد و به آن بقعه پناهنده شد. [a4] کار تمجید از بقعه به جایی رسید که این زیارتگاهزیارتگاه بهصورت یک پناهگاهپناهگاه واجبالاحترام و مصون از تعرض درآمد. کنسول انگلیس در تبریز حتی چلچراغی را برای بقعه فرستاد و با تحریک احساسات مردم تلاش کرد بلوایی را در مخالفت با لغو بست توسط امیرکبیر دامن بزند (بزند(نادر میرزا، 1360: 111؛ سپهر، 1377: 3/1070؛ شیل، 1368: 112؛ آدمیت، 1362: 432- 424). کنسول انگلیس در تبریز، عدهای از مجرمان و اشرار و متجاوزان به مال مردم را در کنسولگری پناه داده بوددادهبود و با فرمان امیر در خصوص لغو بست مخالفت میکرد. این دخالتها در تیرگی رابطه دولت ایران با انگلیس در این دوره تأثیر گذاشت (گذاشت(آدمیت، 1362: 434-432؛ دایرهالمعارف تشیع، 1375: 3/ 228).
بنابراین، به دلیلبهدلیل انحراف بست از مسیر اصلی و سوءاستفاده افراد از حریم امن آن که بسیاری از بزرگان و خیانتکاران حتی با استفاده از امنیت بست در پناهندگی و تحتالحمایگی قدرتهای بیگانه قرار میگرفتند، میرزا تقیخان امیرکبیر برای جلوگیری از این فتنهانگیزیها و با هدفبههدف قطع نفوذ روس و انگلیس، کوتاه کردنکوتاهکردن دست حکام ستمگر و گرفتن این حربه و حرم از دست مجرمان و قانونشکنان توانست در سال 1266ق./1850م. آیین بست را لغو کند که این منع تا زمان مرگ او معتبر باقی ماند، اما پس از او دوباره سر برآورد و مردم در برخی حوادث بدان روی آوردند.
بروز وقایعی به روآوری مردم به آن تأثیر گذاشت.
پولاک پایان گرفتن نهاد بست را برای ایران و اروپائیان زیانآور دانسته است؛ زیرا از یکسو برای دولتهای اروپایی، مسئله بست و حق حمایت از تحتالحمایههای خود، نفوذ و اعتبار آنان را در چشم مردم ایران بالا میبرد و اکنون محدودیت یا صرفنظر کردن از آن، باعث تنزل درجه و اهمیت اروپائیان شده استشدهاست. از سوی دیگر، دست رعایای ایران از پناهگاهیپناهگاهی در برابر زورگویی و ستمگری کوتاه شد؛ . زیرا بهزعم او در بسیاری از موارد، این دولتها به بیگناهان واقعی پناه میدادند و آنان را برای رسیدن به حقوق خود یاری میکردند. او برای نمونه از تاجری ثروتمند به نام عبدالکریم یاد میکند که ابتدا تحت حمایت سفارت انگلستان بود و تقاضاها و ادعاهایش از دولت مورد تأیید سفارت قرار میگرفت، اما پس از مرگش چون خانواده او از تحتالحمایگی انگلیس برخوردار نبودند، ثروت آنان کلاً از طرف دولت مصادره شد. یا اینکه دولت در صدد بود کلیه مایملک بیوه باباخان را که ثروتمندترین فرد ایرانی و از بستگان شاه بود، به دلیلبهدلیل اینکه تحت حمایت روسیه بوده استبودهاست، از چنگش خارج سازد (سازد(پولاک، 1368: 327).
پولاک اعتراف کرده که با بروز جنگ میان ایران و انگلیس در عصر ناصرالدین شاه بر سر قضیه هرات، دیگر مقر سفارت بهعنوان بست محترم شمرده نمیشد، زیرا قاتلی را که در آنجاآنجا پناه جسته بود راجستهبود به زور خارج کردند تا او را به چوبه دار بسپرند. پس از شروع جنگ، همههمة تحتالحمایههای انگلیس از تحتالحمایگی این کار دست کشیدند و به اطاعت از دولت مرکزی رو آوردند، چون با بروز طغیان هند تصور میکردند که کار انگلستان دیگر تمام است. او این افراد را نکوهش کرده است که آنقدر از خود ادب و نزاکت نشان ندادند که از طرد سرپرست قبلی خویش خودداری ورزند (ورزند(همان: 326).
بهرغم این سخن، سفارت بریتانیا و کنسولگریهای بریتانیا آن و ایستگاههای تلگراف آنان به صورت بست تا پایان دوره قاجاریه باقی ماند و ایرانیانی که در پی بستنشستن بودند، به آنجاآنجا پناه میبردند. چنانکه در سال 1311ق. سعدالملک حاکم شیراز کوشید تا حق بست در اماکن مقدس را منسوخ کند که با واکنش زنان و دیگر معترضان مواجه شد (شد(مارتین، 1390: 134). وثوقالدوله نخستوزیر، شاهزاده فیروز میرزا نصرتالدوله نوه مظفرالدین شاه، وزیر خارجه و شاهزاده اکبر میرزا صارمالدوله پسر ارشد ظلالسلطان وزیر مالیه ، که هر سه در انعقاد قرارداد 1919م. به نفعبهنفع انگلیس نقش مؤثری داشتند و مورد نفرت مردم بودند، خواهان حمایت دولت بریتانیا شدند و سر پرسی کاکس طی نامهای موافقت دولت خود را در کمک و حمایت و در صورت ضرورت، دادن پناهندگی به آنان اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 355). شیخ خزعل حاکم محمره نیز برای برخورداری از استقلال عمل در منطقه تحت حکمروایی خویش و احساس خطر از جانب دولت به انگلیسیها متوسل و درخواست تحتالحمایگی کرد. انگلیسیها به سبببهسبب خدمات خزعل به منافع انگلستان به او وعده حمایت و حفظ قدرت و حاکمیت او را دادند (دادند(همان: 353- 350؛ مکی، 1362: 3/200-198، 210، 207). سرانجام پس از استقرار حکومت رضاشاه (رضاشاه(1320- 1304ش./ 1941-1925م.) و سلطه او بر سراسر کشور، از ادامه بستنشینی جلوگیری شد (شد(رایت، 1361: 72؛ همان، 1364: 374).
نتیجه
بستنشینی در اماکن مذهبی یا دیگر اماکنی که به بزرگان دینی یا سیاسی ارتباط داشت و تصور میشد که از قداست یا حرمتی برخوردارند که میتوانند امنیت جانی پناهنده را تأمین کنند، در ایران از روزگاران پیش از قاجاریه پیشینه سابقه داشته است. در دوره قاجاریه بستنشینی به علل گوناگونی نظیر فقدان دستگاه قضایی مدافع حقوق انسانی، ظلم و ستم حکام و کارگزاران دولت بر مردم، ترس رجال حکومتی از خشم و غضب شاه، نیز فرار مجرمان و خلافکارانخلافکاران از مجازات قانونی در اثر جرم و جنایت و خلافکاری و نیز دستیابی به خواسته و مطالبه حقوحقوقحق و حقوق گسترش یافت و افزون بر مراکز مذهبی به سایر تأسیسات حکومتی، اسطبلاصطبل شاهی، خانه بزرگان، توپ مروارید در میدان توپخانه تهران و بهویژه سفارتخانهها و کنسولگریها و دفاتر تلگراف کشورهای خارجی در ایران تسری پیدا کرد. تصور مردم و بزرگان مبنی بر اینکه این مراکز خارجی از قدرت تأمینی مناسبی برخوردارند که در مواقع خطر میتوانند امنیت و موقعیت آنها را حفظ کنند، همچنین اقداماتی که گاه در دوره قاجاریه برای محدودسازی اماکن بستنشینی صورت میگرفت، دامنه توسل و التجاء به تأسیسات سیاسی دولتهای خارجی در کشور را گسترش داد و بسیاری از افراد عادی واز رجال و عادی به این مراکز پناهنده و متوسل میشدند. این توسلجویی و زیر بیرق بیگانه رفتن که با حق حاکمیت ایران بر اتباع خود منافات داشت و یا دولت را در برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی و مجازات مجرمان و خلافکارانخلافکاران و اختلاسگراناختلاسگران اموال عمومی با مشکل مواجه میکرد، به یک معضل جدی تبدیل شد و موضوعی برای کشمکش سیاسی دولت ایران با سفرای برخی از این کشورهای بیگانه نظیر انگلیس و روسیه گردید. این موضوع نشان داد که قدرتهای فرامنطقهایفرامنطقهای برای حفظ حضور خویش در کشور از هر حربه و وسیلهای بهره میگرفتند که بستنشینی و توسلجویی و پناهندگی نیز از این موارد بود. از این رو، دولت قاجاری در واکنش به این دخالتها، تلاشهایی را برای لغو مراکز بستنشینی و نیز پناهندگی به سفارتخانههای خارجی به کاربهکار میبست.
تاریخ دریافت مقاله: 19/01/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 20/03/1399
[1]. استاد تاریخ دانشگاه لرستان jahan-savagheb@yahoo.com
[2] . در توصیف قلهک، محل ییلاق سفارتخانه انگلیس در دو فرسخی تهران، (ن.ک. ناظمالاسلام، 1384: 432؛ دوراند، 1346: 33؛ لندور، 1392: 90- 89؛ هاردینگ، 1370: 171- 169).
[3] . به نوشتهبهنوشته پولاک، آقاخان نوری تبدیل فرمان قتل خودآقاخان نوری تبدیل فرمان قتلش را به تبعید به کاشان را، مدیون انگلیسیها بود (پولاک، بود(1368: 326). او صورتاً و معناً از کارکنان انگلیس بود (بود(هدایت، 1363: 83). سفیر انگلیس دوست میرزا آقاخان صدراعظم بود... وزیرمختاروزیر مختار روس میدانست که میرزا آقاخان در تحت حمایت دولت انگلیس است و چون در صدارت ایبران مستقل شود، در دربار دولت ایران صرفهة دولت انگلیس را بر صرفه دولت روس مقدم خواهد داشت... در سال 1268قق. وقتی که میرزا تقیخانمیرزاتقیخان امیرنظام از وزارت اعظم معزول شد، میرزا آقاخان اعتمادالدوله که در تحت حمایت سفارت دولت انگلیس بود، به جای او به وزارت منصوب شد (شد(مارکام، 1364: 145- 143). مورخ قاجاریه، صدراعظم ایران، آقاخان نوری را هواخواه انگلیس دانسته است (سپهر، 1377: 3/ 1363). در باره آقاخان نوری، (ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1357: 245- 233).
[4] . برای آگاهی از اجزای حکومت، دفترخانه و قشون ابوابجمعی ظلالسلطان، (ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 62خاتمه62-61).
[5] . تهران، گیلان، مازندران، استرآباد و گرگان و ترکمان، ساوه و شاهسون بغدادی، ملایر و تویسرکان و نهاوند، دماوند، فیروزکوه، قزوین، قم، کاشان، شاهرود، بسطام و سمنان (سمنان(اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 63-62؛ بامداد، 1363: 3/152).
[6]. در برابر این تلاشها، روسها تمایل به ولیعهدی بهمن میرزا داشتند.
[7] . میتفورد از سیاحان انگلیسی که با آصفالدوله دیدار داشته، از ارتباط او با انگلیسیها سخن گفته است. طبق این و اینکه او اظهارات، ویاو در نزد کرده نسبت به انگلیسیها احترام فوقالعاده دارد (دارد(نقل از محمود، 1367: 2/478).
[8] . در باره سعدالدوله میرزا جوادخان، (ن.ک. دولتآبادی، 1371: 2/90؛ مجدالاسلام کرمانی، ]بیتا[: 4- 3؛ اوبن، 1362: 223-222؛ محیط مافی، 1363: 298- 297).
[9] . در باره او، (ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433).
[10] . درباره این قضیه، (ن.ک. رایت، 1364: 206- 196).
[a1]آوردن این جمله در ایجنجا لزومی ندارد و حذف شود بهتر است
به پاورقی صفحه قبل منتقل شد. اینجا حذف شود.
.
[a2]این بخش جایش اینجاست؟ این سیف الملک با سیف الملک جمله قبل یکی است؟ به نظرم اینجا بازبینی نیاز دارد و یا این بخش حذف شود؟
این قسمت در ادامه و توضیح همان سیفالدوله است. می تان به جای پسر عموی شاه در جمله بالاتر، نوشت: ...سیفالدوله پسر علیشاه ظلالسلطان و نوه فتحعلیشاه را...
سپس در پاراگراف بعد نوشت: سیفالدوله پیش از این، در سال 1251ق. پس از
در متن انجام شده است.
[a3]خوب است گفته شود وی چه کسی است
نوشته شده که در ایران سمت کنسولی داشته است. برای رعایت حجم مقاله به همین بسنده شد. اگر لازم است، نوشته شود: سرهنگ انگلیسی که در سالهای 1910 تا 1919 در کرمان و مشهد و اصفهان عهدهدار مقامات کنسولی بود و در سالهای 1919 و 1920 بهعنوان وابسته سفارت اتگلیس در تهران خدمت میکرد.
[a4]منطق و قرابت جمله اول و دوم این پاراگراف مشخص نیست، یا تصحیح و روشن شود و یا جمله اول حذف گردد
جمله گویا است. در این قضیه برخی از روحانیون بر بست بودن بقعه تأکید کردند و کنسول انگلیس نیز از آن حمایت میکرد. با این وجود جمله اصلاح شد .
بیست و یکم، شماره 82، بهار 1399، صص 32- 1
توسلجویی و بستنشینی در سفارتخانهها و کنسولگریهای
خارجیِ عصر قاجاریه
جهانبخشثواقب [1]
چکیده
از پیامدهای تشکیل سفارتخانههای خارجی در ایرانِ دوره قاجاریه، فراهم شدن زمینه نفوذ و دخالت سفرای قدرتهای مسلط آن روزگار نظیر انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران بود. این سفرا با سوءاستفاده از مصونیت سیاسی نمایندگیهای خارجی در کشور، محل سفارتها را به مکانی برای پناهجویی و توسل ایرانیان به آنان و حربهای مؤثر علیه دولت قاجاریه بهمنظور دستیابی به مقاصد سیاسی و اقتصادی خود تبدیل کردند. از سویی، این رسم التجاء به بیگانه، ضمن مغایرت با حق حاکمیت دولت بر اتباع خویش، با فرار مجرمان و خاطیان از مجازات، امنیت داخلی کشور را نیز تهدید میکرد. در این مقاله بهروش توصیفی- تحلیلی زمینهها و عوامل توسلجویی به بیگانگان در عصر قاجاریه و تأثیر آن بر روابط دولت با کشورهای مداخلهگر و امنیت داخلی بررسی شده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که سفارتخانههای بیگانه از رسم التجاء و توسلجویی و بستنشینی برای مداخله در امور داخلی و وابستهکردن رجال ایرانی و فشار بر دولت برای تأمین مقاصد خود بهره گرفتهاند.
§ واژگان کلیدی:
عصر قاجاریه، سفارتخانهها، کنسولگریهای خارجی، توسلجویی، بستنشینی.
مقدمه
در دوره قاجاریه، (قاجاریه(1344-1210ق./ 1925-1796م.)، افزونبر بقاع مذهبی و مراکز سنتی بستنشینی، بانکها، تلگرافخانهها (ها(که وابسته به انگلیسیها بود)، سفارتخانههای دولتهای خارجی (خارجی(انگلیس، روسیه، عثمانی، فرانسه، ایتالیا و اتریش)، کنسولخانههای خارجیان (خارجیان(بهویژه انگلیس) در شهرها، خانه اروپائیان و حتی خود اروپائیان و پرچم دولتهای بیگانه (بیگانه(روس و انگلیسوانگلیس)، محل بست، پناهجویی و امانخواهی بسیاری از مردم شده بودشدهبود. با بستشدن سفارتخانههای خارجی و تلگرافخانهها که نشان از نفوذ گسترده و تحریک و دخالت بیگانگان بهویژه روسها و انگلیسیها در جامعه ایران عصر قاجاریه داشت، بستنشینیشستن به یکی از معضلات دولت قاجاریه تبدیل شد. با کارکرد تأمینی این بستهای وابسته به بیگانگان، بسیاری از رجال حکومتی و مأموران دولتی برای فرار از مجازات به سفارتخانهها پناهنده شده و زیر پرچم بیگانه میرفتند. این امر موجب شد تا که دولت قاجاریه از دسترسی به افرادی که مجرم و خاطی بودند درمانده شود و برایدر تأمین امنیت داخلی در مقابله با دزدان و خلافکارانخلافکاران و مجرمان ناتوان باشد.؛ . بنابراین، ضمن ضرورتیافتن و اهمیت چنین مقولهای برای پژوهش، این پرسش قابل طرح است که پدیده توسلجویی به بیگانگان و بستنشینیستن در مراکز سیاسی قدرتهای خارجی، چه تأثیری بر روابطابطه قدرتهای سیطرهجو با ایران و امنیت داخلی این کشور داشته است؟ براین مبنا، هدف ازاین مقاله حاضر، بررسی زمینهها و عوامل توسلجویی ایرانیان به خارجیان و به دستبهدست دادن مصادیقی از این توسلجوییها و تأثیر آن بر وضعیت امنیت داخلی کشور و روابط ایران با دولتهای پناهدهنده است. فرضیه پژوهش آن است که توسلجویی به بیگانگان، دخالت آنان را در کشور گسترش میداد و با این حربه، استقلال کشور و امنیت داخلی آن دچار خدشه میشد. این پژوهش از نوع تاریخی است که گردآوری اطلاعات آن بهروش کتابخانهای و تبیین موضوع بهشیوه توصیفی- - تحلیلی انجام شده است.
دربارهموضوع این مقاله، بهرغمآگاهیهاییکهدرمنابعتاریخنگارانهدورهقاجاریهوخاطراتوسفرنامههاوگزارشهایسیاحانومأموراناروپایینظیرلیدیشیل، دوراند، ادوارد پولاک و دیگرانآمده است،پژوهش خاصیدر اینموضوعبارهصورتنگرفته است. مدخلهایاجمالی «بست»دردایرهالمعارفتشیع،ج 3ج3(1375)؛دانشنامهجهاناسلام،ج 3ج3(1376) ودایرهالمعارفبزرگاسلامی،ج 12ج12(1383) برمعناومفهوموتاریخچهبستوبستنشینیمتمرکزشدهاند. خالصی (خالصی(1366) تاریخچهبستوبستنشینیرابهطورعامدرکتابیمطرحکردهوحبیبی (حبیبی(1384) درمقالهایبهطوراجمالبهبستوبستنشینیدرحرمامامرضا (امامرضا(ع) پرداختهاست. برخینوشتههابهبستنشینیبهبستنشینیآغازجنبشمشروطهدرسفارتانگلیسدرتهرانپرداختهاند،نظیرمقالهکوتاهعلیابوالحسنی (ابوالحسنی(منذر)(1386،زمانه،ش 59ش59) وکتابرسولجعفریان (جعفریان(1378) کهبررسیتحولاتیکماههیکماهةبستنشینیمشروطهخواهاندرسفارتانگلیسدرسال 1324ق. است. دراینمیان دنیس رایت (1364) در کتاب ایرانیاندرمیانانگلیسیها،بهپناهندگیبرخیازایرانیانبهسفارتانگلیسپرداختهکهدراینمقالهبهایناثرتوجهشدهاست. بنابراین، با توجه به اندکبودنپژوهشدربارهاینموضوع،مقالهپیشِرو،بهصورتمنسجمبهموضوعپناهندگیوتوسلجوییایرانیانبهخارجیاندرطیدورهقاجاریهپرداختهاست.
توسلجویی و پناهجویی به خارجیان
یکی از راههای توسلجویی و پناهجویی به بیگانگان در دوره قاجاریه، بستنشینی در سفارتخانهها، کنسولگریها و دفاتر تلگراف (تلگراف(تلگرافخانههای) خارجی در ایران بود. توسل جستن ایرانیان به خارجیها برای جلب حمایت، از اوایل حکومت قاجاریه رایج بود. هم بزرگان دولتی و ثروتمندان و هم افراد عادی برای رهایی از ظلم و ستم کارگزاران دولتی به بیگانگان متوسل میشدند. با دایرشدن کنسولگریها و دفاتر تلگراف متعدد در چهارگوشه کشور، رسم بستنشینی توسعه یافت و «ایرانیان چه بهطور انفرادی و چه بهطورصورت دستهجمعی به این مراکز پناهنده میشدند. ازجمله گروههایی که بهطور دستهجمعی پناهندهمیشدند، میتوان از بهاییها یا صنعتگرانی که نگران معیشت خود بودند، نام برد»(رایت، 1364: 362). بستنشینی دستهجمعی خود، طلیعه بستنشینیهای بزرگ در انقلاب مشروطه شد (شد(مارتین، 1390: 229).
انعقاد معاهداتیههایی با دولتهای خارجی پس از شکستهای ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاهفتحعلیشاه قاجار (قاجار(حک: 1250- 1212 قق./ 1834-1797م.)،موجب افزایش نفوذ نمایندگان روس و انگلیس در ایران شد؛، بهگونهای که کمتر کاری بدون صلاحدید آنان انجام میگرفت. افزون برافزونبر مسائل سیاسی، این نمایندگان حتی در امور شخصی افراد ایرانی نیز مداخله میکردند و شاه و رجال ایران، میبایست میل و اراده وزیرمختاروزیر مختار انگلیس و روس را کاملاً مطاع میدانستند (دانستند(اقبال، 1385: 246). توسلجویی به بیگانگان، افزون برافزونبر اینکه موجب دخالت قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران میشد و بسیاری از رجال ایران را به خود وابسته میکردند، مشکلاتی را نیز از نظر برقراری امنیت داخلی برای دولت فراهم میساخت؛. هرچند، گاهی این توسلجوییها مفرّی برای رهایی از ظلم و ستم حکومت تلقی میشد.
سفارتخانه بریتانیا در تهران و قلهک،[2] اغلب جایی برای بستنشینانی بود که خود ترتیب غذا و خوراک مورد نیاز را میدادند و از چند روز تا چند ماه در آنجا میماندند. بعدها، بستنشینها، گاه به خاطربهخاطر مسائل مذهبی و، مخالفت با یک اقدام دولتی و گاه برای فرار از قانون، به ایستگاههای تلگراف تحت اداره انگلیس (انگلیس(در قم، یزد، کرمان و سایر جاها) پناه میبردند (بردند(رایت، 1361: 71؛ خالصی، 1366: 105). به تعبیربهتعبیر سر آرتور هاردینگ وزیرمختار بریتانیا در زمان مظفرالدین شاه (شاه(حک: 1324-1313ق./ 1906-1896م.)، هر دو اقامتگاهاقامتگاه ییلاقی (ییلاقی(مقر تابستانی) سفارتهای روس و انگلیس در قلهک و زرگنده، نظیر کاخهای سفارتین در خود تهران، محل بستنشینی و تحصن ستمدیدگانستمدیدگان ایرانی بود و از لحاظ امنیت و مصونیتی که به بستنشینان میبخشید، هیچ فرقی با مساجد و اماکن مقدس ایرانی نداشت که ایرانیان، به هنگامبههنگام درگیری با حکومت خود، غالباً در آنجاها بست مینشستند تا از گزند مأموران دولتی و از خطر توقیف شدن بهوسیله آنان درامان باشند (باشند(هاردینگ، 1370: 196).
همسر کلنل شیل در خاطرات خود تأکید میکند،، در ایامی که در ایران بوده، افراد زیادی در سفارتخانه انگلیس بست مینشستند. این افراد از طبقات گوناگون مردم بودند، شامل اشرار، غلامانی که از ظلم اربابان خود گریخته بودند، شاهزادگان، خانها، افسران قشون، اختلاسگران بودجه کشور، صرافان کلاهبردار، آزاردهندگان ضعفا، مظلومان و افراد تحت فشار حکومت بودند (حکومت(شیل، 1368: 115- 114). شیل اشاره داردکرده که بستنشینی اشرار در محل سفارتخانه انگلیس در تهران، بهکرات اتفاق میافتاد و چون تحویل دادن اینگونه افراد به مراجع قضایی، ممکن بود برای سفارتخانه آنها بدنامی به باربهبار آورد، لذا گاه پناهندگان تبهکار را شبانه از سفارت خارج میکردند تا با استفاده از فرصت تاریکی بتوانند یک بقعه مذهبی را بهجای سفارت برای بستنشینی پیدا کنند، هرچند او این کار را ساده ندانسته و میگوید بارها صدای پناهندگان را در دل شب در اندرون میشنیده که ندای «امان پادشاه انگلیس، امان وزیرمختار، امان خانم» و از اینازاین قبیل، سر میدادند (دادند(همان: 115). شیل اعتراف کرده که اگر افراد پناهنده، از قربانیان حکومت استبدادی و مظلومین طبقه زورگو بودند، آنقدر آنها را در سفارتخانه نگه میداشتیم تا فرصت مساعدی برای حل مشکلات و تأمین آنها بهصورت مصالحه یا انجام کارهای دیگر پیدا شود (شود(همان: 116- 115). تکرار این وقایع برای خانم شیل سرگرمی جالبیشده بودشدهبود و او علاقه زیادی به دانستن جزئیات ماجرای پناهندگی افراد گوناگون پیدا کرده بود،کردهبود تا جایی که توجه به این مسائل، تنوع بسیار خوبی برای جلوگیری از اقامت کسالتآور داخل اندرون برای ویاو شده بودشدهبود و او را از یکنواختی این نوع زندگی نجات میداد (داد(همان: 116).
خانم دوراند انگلیسی، در ایام حضور در ایران، اشاره کرده است که سنت بستنشستن در ایران توسعه عجیبی دارد. به گفته او، افزون برافزونبر حرم حضرت معصومه (س) در قم، به اعتراف او، در تهران اغلب مردمانی که مورد ستم قرار میگرفتند، زیر پرچم بریتانیا در باغ سفارت بست مینشستند. بیرون راندنبیرونراندن این افراد خلاف سنن مملکت بود و. بستنشینها گاهی هفتهها در آنجاآنجا اقامت میکردند (کردند(دوراند، 1346: 31). او از مردی یاد میکند که نماینده چند نفر بازرگان ایرانی بود و ادعایی علیه دولت ایران داشت و وارد ساختمان تابستانی سفارتخانه در قلهک شد. او که نمیتوانست طلبش را از دولت ایران وصول کند، مدت چهار ماه در سفارتخانه زیر پرچم انگلستان اقامت گزید تا اینکه ادعایش ثابت شد. ولی به دنبال این ماجرا، پس از این،او توقع داشت که به مناسبتبهمناسبت طول اقامت در زیر پرچمزیرپرچم بریتانیا، شایستگی دریافت نشان و عنوانی از طرف دولت انگلستان دریافت را پیدا کند؛. تقاضای مشابهی نیز از صدراعظم ایران داشت که احتمالاً خلعتی دریافت کرد (کرد(همان: 32-31).
در عصر قاجاریه، خانه اروپائیان و، اروپائیان(و منزل سفرا)، حتی خود (اروپائیان(شیل، 1368: 115؛ لندور، 1392: 83) و مؤسسات آنها در ایران که بر فرازشان پرچمهای این کشورهای اروپایی بود بر فراز مؤسسات خویش در (ایران(دوراند، 1346: 31؛ کسروی، 1369: 694-676) نیز بهعنوان محل بست قرار میگرفتهاندانتخاب میشدند. هاردینگ یکی از رسوم عجیب بستنشینی را آن دانسته که برخی از مأموران ایرانی که سفرای خارجی از دست خود آنها پیش دولت ایران شکایت کرده بودندکردهبودند، غفلتاً در اقامتگاهاقامتگاه همان سفرا بست مینشستند تا جرائمئمشانجرایمشان بخشیده شود (بخشیدهشود(هاردینگ، 1370: 197).
عوامل و انگیزههای توسلجویی
علل و انگیزههای مختلفی در توسلجویی رجال عصر قاجاریه به بیگانگان و پناهگرفتن در سفارتخانههای خارجی مؤثر بوده است که به موارد ذیلی از آن میتوان اشاره کرد.
-1. حفظموقعیتشغلیودستیابیبهمناصبمهمدولتی
حفظ جان و موقعیت از عوامل روآوری ایرانیان به سفارتخانههای خارجی بود. رجال متخلفی که تحت حمایت سفارتخانههای روس و انگلیس قرار میگرفتند و اوامر آنها را اجرا میکردند، در صورت ارتکاب هر خلاف قاعده و بیعدالتی، از تعرض مصون بودند. ازاینرو، ایرانیان برای حفظ جان و مال یا پیشرفت امور دنیایی خود و دستیابی به مقام و موقعیت یا برای فرار از مجازات و تعقیبهای دیوانی به این سفارتخانههای خارجی متوسل میشدند. این توسلجویی از سوی آن سفارتخانهها نیز با اشتیاق پذیرفتهمیشد؛ زیرا هم وسیلهای بود برای افزایش نفوذ آنان در کشور بود و هم بهانهای جهت فشار و تهدید به حکومت ایران را فراهم میآورد (بود(اقبال، 1385: 246). افزونبراین، ارتباط با خارجیها فرصت مناسبی را در کار تجارت فراهم میکردمیساخت، موقعیت پناهندگان را در کشمکشها و اختلافات داخلی تقویت مینموکرد و مزایای دیگری را نصیب آنها میساخت. از سویی، ایرانیان براین باور بودند که قدرتهای خارجی ازجمله روس و انگلیس که در دوران قاجاریه قدرت برتر به شماربهشمار میرفتند و هیئتهای نمایندگی سیاسی و کنسولی در ایران بهوجودبهوجود آورده بودند، سررشته سیاست را در کشور بهدستبهدست دارند، بنابراین به آنها متوسل میشدند (شدند(رایت، 1364: 342).
میرزا آقاخان نوری از جملهجملة رجالی بود که برای دستیابی به مقام و موقعیت برای سفارت انگلیس در ایران جاسوسی میکرد و خود را تحت حمایت انگلیسیها و حتی مدتی تحت تابعیت انگلستان قرار داد. او از طریق ارتباط با مهدعلیا همسر محمدشاه قاجار (قاجار(حک: 1264-1250ق./ 1848-1834م.) از اخبار اندرونی شاه آگاهی پیدا میکرد و این اخبار را به سفارت انگلستان در تهران میداد. او در یکی از شبها از سوی مأموران حاجی میرزا آقاسی صدراعظم در حال خروج از سفارت با لباس مبدل دستگیر و پس از فلکشدن و پرداخت جریمه نقدی به کاشان تبعید گردید.[3] پس از مرگ محمدشاه و عزل حاجی میرزا آقاسی، آقاخان نوری از کاشان به تهران آمد و میرزا تقیخان امیرکبیر فوراً دستور بازگشت او را به کاشان صادر کرد، اما میرزا آقاخان بدون اعتناء به دستور صدراعظم، به سفارت انگلیس رفت و خود را در پناه آن سفارت قرار داد. جالب اینکه کاردار سفارت انگلیس از طریق تماس با مهدعلیا که حامی میرزا آقاخان بود، توانست زمینه بازگشت او را از سفارت به قصر سلطنتی فراهم سازد (سازد(سپهر، 1377: 2/857، 943-942، 971-970؛ هدایت، 1363: 69؛ رائین، 2536: 253-249؛ شیل، 1368: 225- 222؛ ساسانی، 1338: 16- 13؛ آدمیت، 1362: 196- 194؛ اقبال، 1385: 88، 319- 318).
حمایت سفارت انگلیس از میرزا آقاخان نوری سبب شد تا ناصرالدین شاه (شاه(حک: 1313- 1264ق./ 1896-1848م.) و امیرکبیر نتوانند او را از تهران طرد کنند یا موجبات قطع ارتباط او و سفارت را فراهم آورند. وی کار جاسوسی برای انگلستان را ادامه داد و اسرار محرمانه دولتی اعم از امور داخلی یا مذاکرات سیاسی شاه و صدراعظم و سایر سفرا را به وزیرمختاروزیر مختار انگلیس گزارش میداد. چون امیرکبیر تصمیم گرفت او و برادرش وزیر نظاموزیرنظام را از تهران تبعید نماید، بهیه دولت انگلیس پناه بردند و وزیرمختاروزیر مختار انگلیس بهطور رسمی و علنی به یاری میرزا آقاخان نوری شتافت و با ارائه سند رسمی تحتالحمایگی و تابعیت انگلستان، او را از زندان و تبعید نجات داد. سرانجام با دسیسه او و مهدعلیا، امیرکبیر از صدارت عزل (1268ق./1851م.) و میرزا آقاخان نوری با حمایت کلنل شیل وزیرمختاروزیر مختار انگلیس، به صدارت منصوباین سمت منصوب شد (شد(رائین، 2536: 255- 254؛ اقبال، 1385: 320- 318). پیش از پذیرش صدراعظمی، آقاخان نوری با ارسال پیغامی به سفارت انگلیس، صلاح کار را جویا شد که آیا این منصب را بپذیرد یا همچنانهمچنان تحتالحمایگی و نوکری انگلیس را داشته باشدداشتهباشد. سفارت با این جواب که «مسلماً قرار داشتن در تحت حمایت انگلیس از تاج کیانی هم برتر است»، تصمیم را به خود آقاخان واگذار کرد (کرد(شیل، 1368: 222). مورخقاجاریه،آقاخاننوری صدر اعظم ایرانراهواخواهانگلیسدانستهاست (است(سپهر، 1377: 3/ 1363).[a1]
میرزا یعقوبخان ارمنی از ارامنه جلفای اصفهان و پدر میرزا ملکمخان که دعوی مسلمانی داشتمیکرد، در سفارت روس سمت مترجم بودی داشت و در تمام عمر برای انگلیسیها جاسوسی میکرد. او از نامه دالگوروکی وزیرمختار روس به ناصرالدین شاه برای بازگرداندن امیر به صدارت اطلاع حاصل کرد و به سفارت انگلیس خبر داد و دشمنان امیر نیز در ترتیب دادن قتل او تسریع کردند. نظر به سوابق خدمتی که میرزا یعقوب داشتمیرزایعقوب نظر به سوابق خدمتش، پس از قتل امیرکبیر جزوء مشاورین مخصوص شاه درآمد (درآمد(ساسانی، 1338: 41- 38).
شاهزاده سلطان مسعودمیرزا ظلالسلطان (السلطان(1336-1266ق.) پسر بزرگ ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان که طرفدار انگلستان بود و همکاریهای خوبی در جهت منافع انگلیس در ایران از خود نشان داده بوددادهبود، پس از برکناری از حکومت اصفهان، از کاردار سفارت انگلیس در تهران تقاضای حمایت کرد که پذیرفته شد. پس از مرگ ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه به سلطنت، ظلالسلطان که نگران جان خود بود، بار دیگر در صدد جلب حمایت انگلیسیها برآمد. با اینکه کنسول انگلیس در اصفهان به وی شفاهاً اطمینان داد؛ اما او خواستار حمایت کتبی شد. سرانجام در سال 1315ق./ 1898م. وزارت خارجه انگلیس به وزیرمختار خود اجازه داد که کتباً به او اطمینان حمایت دهند (دهند(رایت، 1364: 350). هاردینگ شرحی از روابط دوستانه و همکاریهای ظلالسلطان با او و تمایلاتش به انگلیس به دستبهدست دادهاست (هاردینگ،است(1370: 167- 165). بنا به قولبهنقل ادوارد براون در سال 1305ق./ 1888م./1305ق. قرار بود که نشان افتخاری از طرف دولت انگلیس به ظلالسلطان به دلیلبهدلیل فراهم آوردنفراهمآوردن تسهیلات و حمایت از صنایع و تجارت انگلستان اعطاء شود که البته با عزل غیرمترقبه او از حکومت نواحی تحت سلطهاش همراه شد و به دستور شاه به تهران فراخوانده و بازداشت شد (شد(براون، 1386: 135-134؛ همان، 1329: 446). البته براون در جای دیگر اشاره کرده که به تازگی نشانی از دولت بریتانیا به ظلالسلطان داده شده بود؛ او انگلوفیل شناختهمیشد (شد(همان، 1329: 346).
یحیی دولتآبادی، ظلالسلطان حاکم اصفهان و پسرش جلالالدوله حاکم یزد را از عوامل انگلیس دانسته که در ارتباط کامل با انگلیسیهاان کاملاً در ارتباط بودند و مانند یک نوکر فرمانبردارفرمانبردار به آنها خدمت میکردند (دولتآبادی،کردند(1371: 1/317). سفیر آمریکا در ایران نیز در باره این شاهزاده نوشته استنوشتهاست که «در دوستی و روابط حسنه با انگلستان شهرت دارد و در مقابل با روسها خصومت علنی میورزد»(بنجامین، 1394: 185). خود ظلالسلطان، خود در مصاحبه با کرزن اظهار میکند که «همواره دوست انگلستان است که کانون تمدن میباشد و در تمام عمر خود نیز در این زمینه کوشا بوده استبودهاست»(کرزن، 1373: 1/ 550). وی حکومت ایالات و ولایات زیادی نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره و درجزین را در اختیار داشت نظیر اصفهان، فارس، یزد، خوزستان، کردستان، کرمانشاهان، لرستان و بروجرد، بختیاری، عراق، گلپایگان، خوانسار، محلات، کمره، درجزین[4](اعتمادالسلطنه، 1301: 1/287و296)که بیشتر در منطقه نفوذ انگلستان بود و تصدی او بر این نواحی بنا بربنابر اشاره و صلاحدید و حمایت این کشورنگلستان بوده است (بودهاست(بامداد، 1363: 4/85). او روزی در دیدار با اعتمادالسلطنه در 6 ذیقعدهذیقعده 1309 چنین گفتگفتهاست: «عماً قریب مملکت ایران به سه قسمت خواهد شد و به من به حمایت انگلیسها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهند داد»(اعتمادالسلطنه، 1350: 815). به گفتهبهنقل اعتمادالسلطنه، در سال 1303ق. در روزنامه تایمز لندن مطلبی در تعریف از ظلالسلطان و تکذیب ولیعهد نوشته شده بود و در آن شاه را تحریک کرده بود که ولیعهد را عزل و ظلالسلطان را ولیعهد کند (کند(همان: 289).
کامرانمیرزا نایبالسلطنه (1307-1235ش.) پسر دیگر ناصرالدینشاه نیز با حمایت روسها حکومت ایالات و نواحی دیگری از کشور را (در نواحی شمالی و شمال شرقیشمالشرقی)[5] در اختیار داشت. این تقسیمبندی و حمایتها به دلیلبهدلیل رقابت بین دو دولت روسیه و انگلستان صورت میگرفت و در قرارداد 1907م. مبنای تقسیم ایران به دو حوزه نفوذ این دولتها و یک منطقه بیطرف حائل شد. با افزایش نفوذ انگلیس، روسها انگلیسیها را راضی کردند که به عزل ظلالسلطان تن دهند، درنتیجه او از حکومت بر تمام مناطقحکومتها عزل و حکومتش منحصر به اصفهان شد. در برابر این اقدام و برای برقراری تعادل در سیاستهای دو کشور، برای اینکه در سیاستشان تعادلی برقرار باشد، در برابر، حکومتهای کامرانمیرزا نیز فقط منحصر به تهران شد به (تهران(کرزن، 1373: 1/548؛ براون، 1386: 135-134؛ بامداد، 1363: 3/158 و 4/86). در واقعه رژی، کامرانمیرزا چون به روسها بستگییستگی داشت، با این امتیاز چندان موافق نبود. در دوران مشروطیت شخص امپراتور روسیه تبعیت کامرانمیرزا را پذیرفت و او را تحت حمایت خود قرار داد (داد(بامداد، 1363: 3/161 و 159)
-2. حفظجانازبیمگزندشاهان
امر دیگری که در روآوری ایرانیان به خارجیها مؤثر بود، استبداد شخصی شاه قاجار و نزدیکان او و نیز سفاکی و طمعورزی هیئت حاکمه و بیعدالتی و اجحاف عمومی بود.. زیرا شاه بدون اینکه خود را در برابر هیچ مبدأ و مقامی مسئول بداند و بدون ترس از هیچ قانون و عدالت و جزایی که وجود نداشت، هر کس را که میخواست، میکشت و مال هر کس را که میخواست با فرمانی ضبط میکرد. بسیاری از این خونریزیهای بیرحمانه در تاریخ این دوره ثبت شدهاست. توسل بسیاری از اعیان، و شاهزادگان، و تجار و وزرای ایرانی به نمایندگان خارجی، غالب اوقات برای مصونماندن از گزند شاه و نزدیکان او بود (بود(اقبال، 1385: 247). برخی از بزرگان دولتی و شاهزادگان سلطنت که از نظر سیاسی طرد شده بودندشدهبودند و جان و مال خود را در معرض تهدید میدیدند، از سفارتخانههای اروپایی بهعنوان بست استفاده میکردند. عمووهها، داییها، عمهها، و خالهها، برادران و سایر خویشان شاه و برخی صدراعظمها در پناه و حمایت روسها و انگلیسیها قرار میگرفتند (گرفتند(پولاک، 1368: 326).
در سلطنت محمدشاه قاجار، افرادی کسانی از ترس او به مقامات خارجی متوسل شدند.، ازجمله؛ حسینعلیمیرزا فرمانفرما حاکم فارس و از پسران فتحعلیشاه، در وصیتنامه خویش، فرزندانش، رضاقلیمیرزا، نجفقلی میرزا و تیمورمیرزا را در حمایت انگلیسیها قرار داد. این شاهزادگان در آغاز سلطنت محمدشاه، به کمک کنسول انگلیس از ایران فرار کرده و به انگلستان رفتند و از دولت انگلیس تقاضای پناهندگی سیاسی کردند که پذیرفته شد (شد(رائین، 2536: 152- 148؛ رایت، 1364: 195-170؛ محمود، 1367: 2/470-469؛ رضاقلیمیرزا، 1373)؛ شاهزاده امامویردی میرزا، سرکشیکچیباشی فتحعلی شاهفتحعلیشاه، در چادر ایلچی روس پناهنده شد و کسی نتوانست متعرض او شود (شود(رضاقلیمیرزا، 1373: 11و 16)؛ عبداللهخان امینالدوله حاکم اصفهان نیز مستر مکنیل وزیرمختار انگلیس را شفاعت قرار داد و مکنیل از کارگزاران دولت خواست تا به او را اجازه سفر عتبات عالیات دادند (دادند(سپهر، 1377: 2/653-652).
در اواخر عمر محمدشاه، بهمنمیرزا برادر او که والی ایالت آذربایجان بود، پس از تلاشهای ناموفق بهدر جهتقصد تصدی سلطنت، برای فرار از دستگیر شدندستگیرشدن توسط مأمور حاجی میرزا آقاسیمیرزاآقاسی، دربه سال 1263ق. در محل سفارت روسیه پناه گرفت و پس از مدتی به کمک آنها بهعنوان میهمان امپراتور به روسیه رفت و در آنجاآنجا مقیم شداقامت گرفت. او در سال 1266ق. شهر شوشی حاکمنشین قراباغ را برای اقامت خود برگزید و تا آخر عمر (عمر(1301ق.) با تابعیت دولت روس در آنجاآنجا زندگانی میکرد (کرد(سپهر، 1377: 2/907-902؛ هدایت، 1363: 66؛ شیل، 1368: 113؛ بامداد، 1363: 1/ 197-195) و ماهیانه حقوقی معادل یک هزاریکهزار تومان از روسها دریافت میمیگرفت (کرد(ملکآرا، 1361: 128). میرعلینقیخان که با بهمنمیرزا در تبریز همکاری نزدیک داشت، نیز به سفارت انگلیس پناهندهشد و پس از اینکه ترتیبات لازم برای مصونیت او از تعرض تحت حمایت بریتانیا دادهشد، محوطه سفارت را ترک گفت. چون مقامات ایرانی، علینقی را به شرق کشور تبعید کردند، سفارت انگلیس به حمایت جدی از او برخاست و موجبات رفع مزاحمت و بازگشت اویو را به تهران فراهم ساخت. او از آن پس، سالهای زیادی واسطه مورد اعتماد بین سفارت و مقامات ایرانی بود. در سال 1272ق./ 1855م. لرد کلاندون وزیر خارجه وقت بریتانیا یک انگشتر الماس بهپاس «خدمات توأم با اشتیاق و صمیمیت» او برایش فرستاد (فرستاد(رایت، 1364: 347؛ امانت، 1383: 329-328).. کار اصلی میرعلینقی جاسوسی برای سفارت انگلستان بود و. در محاصره هرات(1254ق.) او درزمان محمدشاه، اسرار دولتی را در اختیار بریتانیا گذاشته بود(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1644)؛. تحتالحمایگی انگلستان پاداشی از بابت همین خیانت بود (بود(امانت، 1383: 328).
در دوره ناصری، عباسمیرزا ملکآرا فرزند محمدشاه قاجار، از دست مهدعلیا که قصد دستگیری و کورکردن او را داشت، به کمک فرهادمیرزا عموی خویش، به سفارت انگلیس در قلهک متوسل جستشد و از طرف سفارت اعلام شد که عباسمیرزا دروی تحت حمایت دولت انگلیس است (است(ملکآرا، 1361: 44 و 51). وی بار دیگر پس از طرح کاغذپراکنی جعلی و تهمت به او برایمتهم شدن به قتل شاه، نیز به انگلیسیها و روسها توسل جست (جست(همان: 46). در سال 1270ق./ 1853م. جاستین شیل وزیرمختار انگلیس در تهران به عباسمیرزا یک گذرنامه انگلیسی داد تا بتواند از خصومت برادرش درامان مانده و در بغداد مقیم شود (شود(همان: 52-49؛ رایت، 1364: 346). بدین ترتیب،بدینترتیب او که متهم به شرکت در غائله بابیها مظنون بود، تنها در پناه و حمایت سفارت انگلستان توانست جان خود را از خطر برهاند (برهاند(پولاک، 1368: 326). انگلیسیها همچنین در سلطنت ناصرالدینشاهانگلیسیها کوشش زیادی برای رسیدن عباس میرزا به نیابت سلطنت و ولیعهدی عباسمیرزا کردند و حتی او را برای به لندن دعوت نمودند[6]بهخرج دادند. انگلیسیها در برابر روسها که تمایل به ولیعهدی بهمنمیرزا داشتند، تمایل به عباسمیرزا داشتند و حتی او را برای رفتن به لندن دعوت (کردند(بامداد، 1363: 2/ 225-224). همچنین در سال 1269ق./ 1853م. سفارت انگلیس، شاهزاده حاجی میرزا سیفالدوله پسر علیشاه ظلالسلطان و نوه فتحعلیشاه پسرعموی شاه را تحت حمایت خود قرار داد. دولت ایران در هر دو مورد اعتراض کرد و اعلام داشت که هر دو نفر مشغول تحریکاتی علیه شاه بودهاند و عدم رضایت خود را از حمایت بریتانیا از آنها دو اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 346). سیفالدوله پیش از این، پسر سوم علیشاه ظلالسلطان (السلطان(پسر دهم فتحعلیشاه)، در سال 1251ق. پس از گرفتاری و تبعید پدرش از ایران فرار کرد و به دولت عثمانی پناهنده شد. چون بهواسطهبهواسطة پدر و یا خودش با انگلیسیها ارتباط داشت، به وساطتبهوساطت وزیرمختار انگلیس به ایران بازگشت. در قضیهقضیة لشکرکشی ناصرالدین شاه به هرات در سال 1273ق. و اختلاف ایران و انگلستان بر سر این موضوع که مستر موری وزیرمختار انگلیس از ایران به بغداد رفت، سیفالدولهمیرزا را نیز دولت به خاک عثمانی تبعید کرد. پس از انعقاد معاهده پاریس و بازگشت موری به تهران، سیفالدوله نیز همراه او به تهران آمد و بهموجب فصل چهارم معاهده کسی متعرض او نشد و مورد عفو واقع شد (شد(سپهر، 1377: 3/1459؛ بامداد، 1363: 2/134).[a2]
شاهزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله فرزند عباسمیرزا و عموی ناصرالدین شاه یکبار در 1268ق./ 1852م. و بار دیگر در سال 1271ق./ 1855م. در سفارت انگلیس بست نشست و تحتالحمایگی دریافت کرد. او زمانی که والی فارس بود، با انگلیسیها روابط دوستانهای داشت و روابطشط او با دربار به همینبههمین دلیل برهم خورد. سفارت، گاه و بیگاه به حمایت او برمیخاست و، ک این امره موجب رنجش مقامات ایرانی میبود (شد(رایت، 1364: 346). فرهادمیرزا برای ملت انگلیس و زبان انگلیسی علاقه و احترام زیادی قائل بود؛ زیرا در زمانی که مورد غضب برادرزادهاش ناصرالدینشاه قرار گرفته بودداشت و احساس خطر جانیش در خطر بودمیکرد، توسط سر تیلور تامسون سفیر انگلیس نجات یافته بود. او برای فرار از خشم شاهانه، به سفارتخانه انگلیس پناه برد و تحت حمایت سفیر قرار گرفت. سفیر که به او اطمینان داد تا هر وقتهروقت لازم باشد، میتواند در آنجاآنجا بماند. وقتی فراشان حکومتی سر رسیدند و تقاضای تسلیم او را کردند، این تقاضا بیدرنگ رد شد. آنها تهدید کردند که به زور وارد سفارتخانه خواهند شد که تامسون اعلام کرد آنها را هدف گلوله قرار خواهد داد. بدین ترتیببدینترتیب فراشان را دست خالی بازگرداند و فرهادمیرزا مدتی در سفارتخانه اقامت کرد و تامسون از او حمایت میکرد و حتی غذایش را مورد بازرسی دقیق قرار میداد تا اطمینان پیدا کند که مسموم نشده باشد. بالاخره خشم شاه فرو نشست و فرهادمیرزا توانست از پناهگاهپناهگاه خود خارج شود (شود(براون، 1386: 137-136؛ نیز ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433). در دوره ناصری، ابوالحسن میرزا شیخالرئیس قاجار نیز برای حفظ خود از دستگیری توسط حکومت به سفارتخانه عثمانی پناه گرفت (گرفت(ناظمالاسلام، 1384: 430).
در دوره مظفرالدینشاه، مجیدالسلطنه یکی از مقامات دولتی ایران، پس از ماجرای قتل یک مبلّغ مذهبی آمریکایی در آذربایجان در مارس سال 1322ق./1904م./1322ق. به علتبهعلت پافشاری در تعقیب قاتلین او و درگیری با دیگر مقامات دولتی، برای حفظ جان و مال خود در کنسولگری انگلیس در تبریز بست نشست و مدت شش ماه در آنجاآنجا ماند. مقامات کنسولی انگلیس که مدیون کمک و همکاریهای گذشته مجیدالسلطنه بودند، بهجای آمریکاییها که در آنجا کنسولگری نداشتند، او را تحت حمایت خود قرار دادند. انگلیسیها در حمایت از مجیدالسلطنه، اموالش را بهطور صوری به یکی از انگلیسیهای مقیم منتقل کردند. چون مقامات دولتی ایران با مسافرت او به تفلیس مخالفت کرده و درصدد دستگیری ویاو پس از ترک محوطه کنسولگری بودند، مجیدالسلطنه را بهسِمت منشی کنسولگری منصوب و با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مخصوص کارکنان سفارت و کنسولگریها، او را از ایران خارج کردند (کردند(رایت، 1364: 361- 360). در سال 1325ق./1907م. شاهزاده سالارالدوله پسر مظفرالدین شاه نیز، پس از شکست در تلاش خود برای تصاحب تاج و تخت، در کنسولخانه انگلیس در کرمانشاه پناهنده شد (شد(ظهیرالدوله، 1385: 258، 264؛ دولتآبادی، 1371: 2/158؛ رایت، 1364: 373- 372). ظهیرالدوله حاکم همدان و کرمانشاه با ورود به کنسولخانه و دیدار با سالارالدوله توانست او را وادار به تسلیم و ترک بست نماید (نماید(ظهیرالدوله، 1385: 287-281؛ محیط مافی، 1363: 357- 355).
-3. مصونماندنازظلموستممأموراندولتی
درامان ماندن از ستم و اجحافات کارگزاران دولتی، از دیگر عوامل توسلجویی برخی رجال و حتی افراد عادی به سفارتخانههای خارجی بود. به نوشتهبهنوشته رایت، ایرانیها در پی دو نوع مشخص کمک و حمایت از خارجیها بودند: 1. پناهنده شدنپناهندهشدن و بستنشستن در سفارتخانهها و کنسولگریهای خارجی برای مصونیت از تعقیب و آزار مأموران ایرانی، زیرا میدانستند که مقامات ایرانی جرأئتجرأت تجاوز به حریم این مکانها را ندارند؛ 2. درخواست تحتالحمایگی یک سفارت خارجی، زیرا شخص یا خانوادهای که از این حق برخوردار میشد، کموبیش از مصونیت و امتیازاتی که اتباع خارجی در یک کشور از آن برخوردار بودند، بهرهمند میشدند. یک ایرانی که تحت حمایت انگلستان یا روسیه قرار میگرفت و حکومت ایران هم این حق را به رسمیتبهرسمیت میشناخت، آشکارا از حقوق و امتیازات بیشتری نسبت بهنسبتبه سایر همهمووطنان خود برخوردار بود و میتوانست اطمینان داشته باشد که نه فقط تنها جان و مالش از تعرض مصون خواهد بود، بلکه از نفوذ و قدرت بیشتری نسبت بهنسبتبه دیگران برخوردار میشود (شد(رایت، 1364: 344- 343).
در سال 1264ق./ 1848م. اعیان و بزرگان کشور از ظلم حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه قاجار به سفارت روس و انگلیس التجاء آورده و در آنجاآنجا بست نشستند و عزل او را خواستار شدند (شدند(ناظمالاسلام، 1384: 430). با درگذشت محمدشاه، خود که حاجی میرزا در بقعه حضرت عبدالعظیم پناهنده شد.، از آنجااو طی در نامهای به لسانالملک سپهر مورخ، از او خواست نظر وزیرمختار روس و انگلیس را درباره سرنوشت خودش جویا شود که پاسخ شنید:،آورد «نظر ایشان حفظ جان حاجی است،؛ اما طلب وزارت نکند» (نکند(سپهر، 1377: 3/939). حاجی را در دوران صدارت، آلت دست دولت روسیه دانستهاند (اند(هدایت، 1363: 63؛ محمود، 1367: 2/475). در سال 1297ق./1880م. فوج گروسی مستقر در بوشهر با بستنشینی در زیر بیرق اجنبی، کاری کرد که دولت ایران را دولتی نادان و بیکفایت نشان دهد و بدین طریقبدینطریق مقداری از حقوق و مواجبش را استیفاء کرد (کرد(مارتین، 1390: 229).
-4. فسادنظامقضایی
ولزلی هیگهیگ(1938-1865م.) [a3] که تجربه طولانی چندین ساله در امور کنسولی در ایران داشته، استمداد طلبیدن ایرانیان از بیگانگان در هنگام مشکل را چنین توجیهبه خاطر فساد نظام قضایی دانسته کردهاست. از نظر او، که نظام قضاوت در ایران بهقدری آلوده به فساد مالی و رشوهخواری بود و مقامات رسمی در ایران به اندازهایقدری کلاش و اخاذ بودند که تقریباً هر ایرانی ثروتمند و دارای مایملک سعی میکرد به طریقیبهطریقی با یک سفارت خارجی یا کنسولگری رابطه برقرار کرده و از حمایت آنها برخوردار شود (شود(به نقلبهنقل از: رایت، 1364: 342).
-5.فرارازمجازاتقانونی
فرار از مجازات قانونی و قضایی عامل دیگری بود که برخی مجرمان و خلافکارانخلافکاران را به توسلجویی به سفارتخانههای بیگانه وامیداشت. این رسم از آغاز قاجاریه تداوم داشت و ابعاد گستردهای پیدا کرد. خواجه یعقوب ارمنی خزانهدار و مباشر حرم (حرم(ناظر حرمخانهحرمخانه) فتحعلی شاهفتحعلیشاه قاجار، برای رهایی از حسابرسی کسری وجوهی از حساب دولتی که در اختیارش بود، نزد گریبایدوف سفیر دولت روس رفت و در سفارت روسیه پناه گرفتپناهگرفت و درخواست کرد که او را به روسیه بفرستد. خواجه یعقوب فهرستی از زنان گرجی ازجمله دو نفر از زنان ارمنی را که در خانه اللهیارخان آصفالدوله[7] بود را به گریبایدوف داد (داد(سپهر، 1377: 1/420؛ هدایت، 1339: 9/707؛ جهانگیرمیرزا، 1327: 120). در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، یکی از حکام درجه دوم ایرانی، به اتهام اجحاف و شکنجه یکی از اتباع هندی دولت بریتانیا، بدون اطلاع قبلی وارد محوطه سفارت انگلیس در قلهک شد و در آنجاآنجا پناه گرفت؛. او آشپزش را نیز برای پختن غذا به محوطه سفارت آورده بودآوردهبود. این حاکم پناهنده رسماً اعلام کرد که محوطه باغ سفارت را ترک نخواهد کرد، مگر آنکه وزیرمختاروزیر مختار انگلیس شخصاً از خطای او درگذرد (درگذرد(هاردینگ، 1370: 197).
حاج سیاح در ذکر سلطنت مظفرالدین شاه، از یک بدبختی که در ایران رخ نمود و آینده آن را به حالت مخوفی انداخت، یاد میکند. اینکه؛ «هریک از اولاد شاه و وزیر و اعیان که مال مردم و دولت را خورده و مرتکب هر خلاف گشتهاند، محض اینکه مجازاتی نشوند و کسی بُردهها را نطلبد، هریک خود را به دامان یکی از دولتین روس و انگلیس انداخته و خود را داخل حمایت ایشان ساخته یعنی رقم آزادی از هر مجازات و خوردن مال دولت و مردم و اذیت به هموطنان و ترغیب دیگران به این بیغیرتی و تحت حمایت اجانب رفتن و مسلط کردنمسلطکردن ایشان بر خود و دیگران را گرفته و میگیرند و دولتین هم محض اجرای نفوذ، هر شریر را پذیرفته به هر شرارت مساعدت میکنند، چنانچه ظلالسلطان به دولت انگلیس مربوط شده بودشدهبود، کامرانمیرزا هم خود را به روسها بسته بودبستهبود»(خاطراتحاجسیاح، 1359: 488).
-6.تأثیرجنبشمشروطهخواهی
در جریان جنبش مشروطهخواهی، توسلجویی به بیگانگان، هم برای فشار آوردن بر دولت در تن دادن به خواستههای مشروطهخواهان و هم برای ایمن بودن از مجازاتهای استبدادگرایان افزایش یافت. در گزارش ژوئن سال 1324ق./1906م./1324ق. گرانت داف، کاردار سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه انگلستان، به ، مواردی از بستنشینی ایرانیان اشاره شده و ازجمله؛ سعدالدوله وزیر سابق تجارت که به علتبهعلت ارتباط با مشروطهخواهان و طرفداری از آنها به یزد تبعید شده بودشدهبود، به کنسولگری انگلیس در یزد پناهنده شد.[8] دو نفر در محل سفارت و سیصد نفر در کنسوللگگری شیراز بست نشستند. پسر قوامالملک رئیس اتحادیه خمسه در دفتر تلگراف هند و اروپا در آباده بست نشست. در میان بستیها کسانی پیداکسانیپیدا میشدند که 9 سال در محل نمایندگی انگلیس زندگی میکردند (کردند(رایت، 1364: 363). قوامیها عموماً از گذشته بستوبندبست و بند با انگلیسیها داشته و سمت نوکر رسمیبهشانآنها را داشتند و بسیاری از کارها را را آنان به پشتیبانی انگلیسیها یا به دستور آنهاایشان انجام میدادند. در حوادث مشروطه در شیراز، قوامالملک متوسل به کنسول انگلیس شد، او هم عدهای را فرستاد، قوام را آورد و در کنسولخانه پناه داد (داد(نیّرشیرازی، 1383: 142). بهگفته تعبیربهتعبیر استخر «قوامالملک همیشه پدر بر پدر نوکر و مطیع دولت مرکزی و حاکم وقت بود»(1388: 165). عینالدوله قصد داشت شیخ زینالدین (الدین(زینالعابدین) زنجانی را عینالدوله قصد داشت از شهر خارج کند که او در، رفت سفارت عثمانی متحصن شد (شد(مغیثالسلطنه، 1390: 129).
پس از بمباران مجلس توسط قزاقهای شاه به فرماندهی لیاخوف روسی در سال 1326ق. و پراکندهشدن مشروطهخواهان و آزادیخواهان، سفارتخانههای خارجیان، محلی شد برای پناهندگیپناهندهشدن آنان شد. ؛ ازجمله،پناهبردنسید حسنسیدحسن تقیزاده، و مدیر حبلالمتین، و نایب مدیران روزنامه مساوات و صوراسرافیل، و مخبرالملک، مخبرالسلطان، صدیقحضرت، مرتضیقلیخان صنیعالدوله و کسانی دیگر، به سفارت بریتانیا پناهنده شدند (بریتانیا(کسروی، 1369: 655- 653؛ دولتآبادی، 1371: 2/ 343-342؛ مستوفی، 1371: 2/ 262؛ بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/245-243، 257-256؛ رایت، 1364: 373؛ همانو، 1361: 72؛ صفایی، 1381: 308)؛ پناهندهشدنمرتضیقلیخان صنیعالدوله(1329-1273ق) بهاتفاق مخبرالملک و مخبرالسلطان و صدیقحضرت به همان سفارت(خانههمان(صفایی، 1344: 1/377).؛ پناهندهشدنعدهای از مردم دیگر در سفارت فرانسه همچون ازجمله؛ میرزا تقیخانمیرزاتقیخان ممتاز رئیس مجلس، حکیمالملک (الملک(ابراهیم حکیمی) و برادرش میرزا موسیخان و هاشمآقا ربیعزاده نیز به سفارت فرانسه پناه بردند و. سفارت فرانسه برای این افراد طی نامهای که به وزارت خارجه نوشت، مصونیت و تأمین خواست؛. اندکی بعد ممتازالدوله و حکیمالملک راهی پاریس شدند (شدند(صفایی، 1381: 309؛ اتحادیه، 1361: 179)؛ پناهنده شدنپناهندهشدن صنیعالدوله و اقوام او در سفارتخانه ایتالیا (ایتالیا(بشیریکتاب نارنجی، 1366: 1/245) و به نقلیبهنقلی در سفارتتخانه انگلیس (انگلیس(ناظملاسلام کرمانی، 1357: 5/340)؛ پناهنده شدنپناهندهشدن عدهای از مردم در سفارتخانه عثمانی (عثمانی(خاطراتحاجسیاح، 1359: 616؛کسروی، 1388: 58، 64؛بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/267؛ صفایی، 1344: 1/404، 409)؛ بستنشستن امیربهادرجنگ از اطرافیان محمدعلیشاه با 20 تن از غلامان تفنگدار در سفارت روس و پناهندهشدن دیگران در جاهای مختلف (دیگر(کسروی، 1369: 564- 563) از آن جمله هستند. فتحاللهخان سردارمنصور خود را به سفارت روس رسانده و پناهنده شد. حاج حسینآقا امینالضرب نیز در آنجا به او ملحق شد (شد(خاطراتحاجسیاح، 1359: 618). در گزارشی، امینالضرب در سفارت انگلیس پناهنده شد و بعد با تضمین کامل شاه سفارت را ترک کرد (کرد(بشیریکتابنارنجی، 1366: 1/2475، 2457). سعدالدوله نیز که در سفارت هلند بست نشسته بود، پس از بیرونآمدن از بست مورد پذیرش شاه قرار گرفت (گرفت(همان: 248).
محمدعلی شاهمحمدعلیشاه قاجار (قاجار(حک: 1327-1324ق./1909-1906م.) نیز پس از شکست در برابر آزادیخواهان و عزل از سلطنت، به سفارت روس در زرگنده پناهنده رفت و در پناه دولت روس قرار گرفت. کامران میرزا نایبالسلطنه هم به زرگنده رفت (رفت(کسروی، 1388: 765، 756؛ مستوفی، 1371: 2/ 263؛ خاطراتحاجسیاح، 1359: 632؛ سایکس، 1367: 2/592؛ شوستر، 1368: 48). برخی از وزراء نیز به سفارت عثمانی و بعضی از صاحبمنصبان به سفارت آلمان پناهنده شدند (شدند(خالصی، 1366: 174).
در سال 1328ق./1910م. یکی از شاهزادگان قاجار بهنام دارابمیرزا که بهعنوان تبعهیت روس در کشور روسیه ساکن بودسکونت داشت و در هنگ قزاق روسی ساخلوی تبریز صاحبمنصب بود،؛ تلاش کرد که شاید بتواند دولت مشروطه را مغلوب کند. باوجود اعتراضهای ایرانیان، افواج روسی مداخله کردند و در صورت ظاهر به بهانهبهبهانه دستگیری دارابمیرزا، با نیروهای ایرانی درگیر شدند و یک کلنل روسی در قزوین، به همدستان و معاونین دارابمیرزا تأمیننامهای با امضاء و مهر خود داد. در این نوشته اظهار داشته بود که حاملین این ورقه در تحت حمایت امپراتورامپراطور روس هستند و تهدید کرده بود که اگر اتباع ایران به آنها یا به همراهانشان حمله کنند یا متعرض آنها بشوند، مورد تنبیه و سیاست سخت قرار خواهند گرفت (گرفت(شوستر، 1368: 56-54).
در اول صفر 1329/ ژوئیه 1911، در شهر اصفهان یک صاحبمنصب معزولشدهة پلیس، حاکم مشروطهمشروطة آنجاآنجا را مجروح و پسرعموی او را کشت و در قزاقخانهة روس متحصن شد. پنج روز بعد،بعد(پنجم صفر 1329) صنیعالدوله وزیر مالیه ایران در خیابان طهران باه گلولهگلولة دو نفر گرجی مقتول شد.و این گرجیهای مزبور، چهار نفر پلیس ایرانی را نیز پیش از آنکه دستگیر شوند، زخمی کردند. مأمورین کنسولخانهکنسولخانة روس فوراً از بازجویی و تحقیق دولت ایران در این قضیه جلوگیری کردند و قاتلین را تحتالحفظ خود از ایران خارج کردند (کردند(همان: 59-58؛ محیطمافی، 1363: 175). در سال 1329ق./1911م. نیز حبیباللهخان قوامالملک رئیس ایلات خمسه، در کنسولگری انگلیس در شیراز بست نشست (نشست(رایت، 1364: 374).
-7.لغوبستنشینیهایسنتی (سنتی(مذهبی و عرفی)
عامل دیگر در روآوری ایرانیان عامل دیگر در روآوری ایرانیان به توسلجویی از بیگانگان، لغو بستنشینی در اماکن و جایگاههای مذهبی و سایر تأسیسات و مراکز دولتی بود. پس از اینکه از سالهای 1256ق. به بعدبهبعد، (دهه 1840م. به بعدبهبعد) مقامات حکومتی در ایران، در صدد لغو یا محدود ساختنمحدودساختن بست یا حق پناهندگی به اماکن بست برآمدند، ایرانیها برای بستنشینی و پناهندگی در جستوجوی جایی برآمدند که خارج از حیطه قدرت حکومت باشد. ازاینرو، پس از آن، حتی کسانی که تحتالحمایه نبودند، بهطور روزافزونی و بدون واهمه از مداخله،، به سفارتخانههای انگلیس و روسیه در تهران بدون واهمه از مداخله پناهندهمیشدند. با دایرشدن کنسوللگریهای این دولتها در شهرهای مختلف ایران، محوطه این کنسوللگگریها نیز برای بستنشستن مورد استفاده قرار گرفت. در سالهای دهه 1860 و 1870م. نیز که ایستگاههای ارتباطی خطوط تلگرافی بهوسیله شرکت انگلیسی هند و اروپایی کشیده میشد، این مکان هم بهعنوان بست استفاده شد. زیرا بسیاری از ایرانیها تصور میکردند که یک سر این خطوط تلگراف به تخت سلطنت وصل میشود و شکایات آنها از این راه بهتر به گوش شاه خواهد رسید (رسید(رایت، 1364: 343؛ همانو، 1361: 70 70).
توسلجویی به سفارتخانههای بیگانه، مخصوص رجال و بزرگان حکومتی نبود؛ بلکه گاه افراد عادی و معترضان نیز برای رفع ظلم و ستمی که در حق آنها میشد و برای رسیدن به خواستههای خود یا برای فرار از مجازات، به این مراکز متوسل میشدند.
تأثیر بستنشینی و توسلجویی بر روابط ایران با قدرتها
یکی از پیامدهای توسلجویی و پناهجویی به بیگانگان، مداخله آشکار قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران و اختلال در نظم و امنیت کشور بود. در دوره قاجاریه، سفارتخانههای خارجی که طبق قواعد بینالمللی مصونیت سیاسی داشتند، بهصورت محلی برای تحصن و بستنشینی درآمده بودنددرآمدهبودند و سفیران روس و انگلیس از قانون مصونیت سوءاستفاده زیادی میکردند و از آن بهعنوان حربهای علیه دولت بهره میگرفتند. به تعبیریبهتعبیری، آن دستگاههای خارجی حکم امامزاده و یا سرطویله شاهی را پیدا کرده بودندکردهبودند که هرکس به آنجاآنجا پای مینهاد، درامان بود و دولت را یارای محاکمه و تعقیب او نبود (نبود(آدمیت، 1362: 432، 534؛ شیل، 1368: 113). اینگونه پناهندگیها و توسلجوییها به دلیلبهدلیل جنبههای ضد امنیتیضدامنیتی آن، موجب اختلاف بین دولت ایران با انگلیس و روسیه میشد و تنشهایی را میان رجال حکومتی و سفرای این کشورها در ایران پدید میآورد.
یکی از نخستین وقایع در این زمینه، پناهنده شدنپناهندهشدن دو عضو خانواده شیخ حاکم بوشهر به محوطه نمایندگی مقیم بریتانیا در سال1242ق./ 1826م. بوداست که با وجود مراجعات مقامات دولتی، انگلیسیها اعلام کردند که با توجه به عرف محلی نمیتوانند از پذیرفتن این پناهندگان خودداری نمایند. دولت ایران نسبت به رفتار جاستین شیل وزیرمختاروزیر مختار و استیونس کنسول انگلیس در تبریز، که سفارت و نمایندگیهای انگلیس را به مکان پناهندگی «پناهندگی«ناراضیان و فتنهجویان و اشخاص خطرناک» تبدیل کرده بودندکردهبودند، معترض بوده و شکایاتی داشتند و گفتوگوها و پیغامها و نامههایی در این میان بین طرفین ردوبدل شدشدهاست. بهرغم توافقی که گاه انجام میدادند که کنسولگریها را از دادن پناهندگی به اتباع ایرانی منع کنند، اما عملی شدن آن را به برقراری نظام حکومتی بهتر در ایران موکول میکردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 358- 357؛ همانو، 1361: 70).
موضوع تحتالحمایگی و تبعیت خارجی که از عوامل اختلاف ایران و انگلیس بهویژه در ایام صدارت امیرکبیر (امیرکبیر(1268-1264ق.) بود، ناظر به تأمین دادنتأمیندادن کلی سفارتخانهها به اتباع ایران و یا پناه جستنپناهجستن افرادی به سفارتخانه و یا کنسولخانه خارجی میگردید. مورد اول، شامل افراد سرشناسی مانند وزیر و شاهزاده و سردار و امنای دیوانی بود که اغلب با بیگانگان سروسرّی داشتند. مورد دوم، بیشتر شامل کسانی بود که متهم به جرم و جنایت و یا در زمره بدهکاران دیوان بودند که تلاش در فرار از کیفر میککردند (کردند(آدمیت، 1362: 534). در این دوره کسانی از مأموران ایرانی، گاه که اموال دولتی را حیفومیلحیف و میل کرده بودندکردهبودند، به سفارت انگلستان پناه میبردند و امیرکبیر در زمان صدارتش سعی داشت که سفیر را قانع سازد که آنها را برگرداند و سفیر در برابر این درخواست مقاومت میورزید. ماجرای پناه گرفتنپناهگرفتن یکی از مأموران مالی که به کاربهکار جمعآوری عایدی خالصههای دولتی گمارده شده بود، اما از دادن پول به خزانه سر باز زد و به سفارت انگلیس پناه برد،؛ پناهنده شدنپناهندهشدن یکی از اشرار در سفارت، پناه گرفتنپناهگرفتن یکی از قدارهبندان تبریز در کنسولگری پس از اینکه شخصی را زخمی کرد و چون استرداد او خواسته شد، استیونس کنسول انگلیس با این توجیه که «هرکس به کنسولخانه پناه آورد، تحت حمایت خواهد بود و نباید او را از کنسولگری به محاکمه ببرند» مانع شد،؛ پناهندگی حاج عبدالکریم قندهاری[9] بازرگان برای فرار از پرداخت دیون و مالیاتها در سفارت، ماجرای حمایت سفارت از ارامنه تبریز توسط استیونس کنسول انگلیس (انگلیس(برای آگاهی از مشروح این وقایع، ن.ک. آدمیت، 1362: 546-535؛ رایت، 1346: 348- 347؛ امانت، 1383: 332-331)، نمونههایی از این پناهندگیهای خلاف قانون و دخالتهای سفرا و کنسولهای انگلیسی در امور داخلی ایران بود.
مسئلهمسئلة حمایت و افراد تحتالحمایه انگلیس از اواسط دهه 1850م./ (1266ق.) به بعد،بهبعد مانع عمدهای در برقراری روابط دوستانه بین ایران و انگلیس به شماربهشمار میآمد. با اینکه برای روشنساختن ابهامات موجود، در ماده 12معاهده صلح پاریس، دولت بریتانیا از حق خود در مورد اتباع ایرانی، بهجز کسانی که کارمند سفارت و سرکنسولی و کنسولگریها و معاونان کنسول یا نمایندگان کنسولی بودند، صرفنظر میکرد، با این شرط که این حق به هیچ کشور دیگری داده نشود؛ اما انگلیسیها حاضر نشدند از حمایت کسانیکه پیشترپیشتر از این حقوق برخوردار بودند، دست بردارند و میخواستند وفاداری خود را نسبت بهنسبتبه دوستان قدیم خود نشان دهند و. همین امر موجب بروز بدگمانیها و ناراحتیهای تازهای گردید (گردید(رایت، 1364: 349؛ همانو، 1361: 71).
مقامات انگلیسی سفارت به افراد و گروههای متعددی در سفارت پناهندگی میدادند و از قاعده بستنشینی به مداخله در امور داخلی میپرداختند. حمایت دولت بریتانیا از برخی از ایرانیان و اجازه دادناجازهدادن به آنها که در محوطه سفارت یا کنسوللگریها بست بنشینند، از عوامل اختلاف بین ایران و انگلیس بود. برخورداری از حق کاپیتولاسیون نیز موجب میشدد که کسانی که تحت حمایت بریتانیا قرار میگرفتند، از حمایت دیپلماتیک یا کنسولی برخوردار شوند. حق یک کشور خارجی برای حمایت از اتباع ایران، نخستین بار در عهدنامه ترکمانچایترکمانچای در سال 1244ق./ 1828م. بین ایران و روسیه، به رسمیتبهرسمیت شناخته شدشناختهشد. بهموجب این عهدنامه، اتباع ایرانی که در خدمت وزیرمختار یا کنسولهای روس کار میکردند و یا خدمات آنها برای انجام وظایف این مقامات ضروری بود، تا زمانی که در خدمت آنها بودند، از حقوق اتباع روس در ایران برخوردار میشدند. این افراد در واقع از همان حقوق و امتیازات برونمرزی مبتنی بر حق کاپیتولاسیون که برای اتباع روس در نظردرنظر گرفته شده بود، برخوردار گردیدندبرخوردارگردیدند. انگلیسیها نیز همین حق را به دنبال اختلافات خود با ایران درباره موضوع بازداشت پیک ایرانی سفارت[10] کسب کردند (کردند(ن.ک. رایت، 1364: 349 و 345-344؛ 349). زیرا بر اساسبراساس فرمان سال 1256ق./1840م. محمدشاه قاجار که تحت فشار شدید انگلیسیها صورت گرفت، «تمام کارمندان و تابعین نمایندگی بریتانیا چه ایرانی باشند یا بومی کشورهای دیگر از امنیت و حمایت برخوردار بوده و نباید بدون اطلاع وزیرمختار انگلیس مجازات شوند»(همان: 206و 345).
در گزارشی که هنری راولینسون وزیرمختار انگلیس در ایران،، در سال 1276سال1276ق./1860م. به وزارت امور خارجهامورخارجه انگلیس فرستاده، آماری از تعداد ایرانیانی که از حمایت انگلیسیها برخوردار بودند، ارائهبهدست داددادهاست. در این آمار، از 50 خانواده و 9 فرد، زیر عنوان افراد تابعه سفارت، نام برده که بهجز معدودی، بقیه همه ایرانی بودند و در سمتهایی نظیر مأموران محلی (محلی(در کنسولخانهها)، منشی، غلام، مهتر و، آبدار و غیره انجام وظیفه میکردهاند. افزونبراین افراد، 156 خانواده مربوط به خدمه و نوکران مأموران سیاسی انگلیس در ایران که تقریباً همه ایرانی بودند و 17 خانواده که بیشتر آنها ایرانی بودند و به دلیلبهدلیل شرایط استثنایی، تحت حمایت بریتانیا قرار گرفته بودندگرفتهبودند، در این فهرست نام برده شدهاند (بردهشدهاند(رایت، 1364: 345). حمایت انگلیس از این افراد موجب اختلاف انگلیس و ایران میشد، زیرا مقامات ایرانی حق انگلستان را در حمایت از بعضی از اتباع خود نفی میکردند، بهویژه مخالف حمایت انگلیسیها از افراد ناراضی خاندان سلطنتی بودند که قصد داشتند از چتر حمایتی انگلیس برخوردار شده و پناهگاهپناهگاه امنی برای خود بیابند،. چراکه همین افراد هنگام انتقال سلطنت در کشمکش قدرت وارد عرصه میشدند (شدند(همان: 346).
هم بستنشستن ایرانیان در یک سفارت یا کنسولولگری خارجی و هم تحت حمایت قرار گرفتنقرارگرفتن آنها، موجب بروز اختلافات و سوء تفاهمهاییاتی بین خارجیها و مقامات ایرانی میشد؛ . زیرا ایرانیها از اینکه بیگانگان بین آنها و اتباعشان قرار بگیرند، ناراحت میشدند. انگلیسیها نیز از اینکه ماهها و گاه سالها مجبور میشدند به بستیها پناه داده و آنها را اداره کنند، ناراحت بودند، با این همه، نمیخواستند درهای سفارت و کنسوللگریهای خود را بهکلی به روی ایرانیانی که قصد پناهندگی داشتند، ببندند. دنیس رایت، سفیر وقت انگلیس در ایران (ایران(دوره پهلوی)، چند دلیل را برای آن برمیشمارد: .1. چنین کاری به نام نیک بریتانیا لطمه میزد و با یک سنت قدیمی انگلیسیها مغایرت داشت؛ 2. جلوگیری از بستنشینی، موقعیتها و امکاناتی را که گاه بهعنوان یک اهرم سیاسی قابل استفاده بود، از دست انگلستان میگرفت؛ 3. انگلیسیها برمبنای عدالت و انسانیت، حمایت از ایرانیان بیگناهی را که قربانی اعمال ظالمانه مقامات فاسد و نادرست ایرانی میشدند، یک وظیفه اخلاقی برای خود میدانستند (دانستند(رایت، 1364: 344).
در سخنی دیگر، دلایلدلائل اصلی ادامه روش انگلیسیها در دادن پناهندگی به ایرانیان، «نگرانی صادقانه در باره تأمین آسایش تودههای بیچاره مردم ایران تحت حکومت قاجار، همراه با این تصمیم که از نظر قضاوت و افکار عامه زمینهای به دستبهدست روسها داده نشوددادهنشود» ذکر شده استشدهاست. از دید انگلیسیها، آنها با پناهندگی یا بستنشستن کسانی که بدون اثبات جرم یا محکومیت در مورد عمل خلاف یا جنایتی، قربانی کینه یا هوسهای قدرتمندان شده و در خطر جانی یا مالی یا محرومیت از آزادی بودند، موافقت میکردند. همچنین معتقد بودند که، حق پناهندگی در محدوده نمایندگیهای انگلیس را در کشوری که از مدتها پیش مرسوم بوده و عدالت مقهور جور و استبداد و هوسهای حاکمان روز قرار گرفته است،گرفتهاست نمیتوان بهیکباره از میان برداشت (برداشت(همان: 359). بهنظر میرسد که برای انگلیسیها، حفظ منافع خودیش در ایران به هر شیوه و ابزاری، مهمتر از حقوق انسانی ایرانیان بود و این توجیهات اخلاقی پایهای نداشت. سفیر بیشتر به اشک تمساحی میماند که برای پردهپوشی بر همة خیانتها و جنایاتی بود که انگلیسیها در حق ایران و ایرانی انجام دادند.
از هنگامیکههنگامی که ناصرالدینشاه در سال 1269ق./1853م. متوجه هرات شد، تعداد موارد تقاضای تحتالحمایگی سیاسی بهشدت افزایش یافت. شیل و همکارانش، بهپیروی از دستورالعمل پالمرستون، غالباً به طور خودسرانه، ایرانیان صاحب مقام و نفوذ را به تحتالحمایگی میپذیرفتند و طبق اصل دول کاملهالوداد، این عمل را حق و امتیاز خود میشمردند؛ هرچند که این صرفاً نمایشی برای تحکیم حیثیت سفارت انگلستان بود. وقتی امیرکبیر رسم قدیمی بستنشستن در اماکن مذهبی را لغو کرد، سفارتخانههای خارجی تنها پناهگاه امن و دور از دسترس حکومت شد و این طبعاً شمار تحصنجویان سفارتخانهها را افزایش داد. پس از امیرکبیر، آقاخان نوری بستنشستن در حرم حضرت معصومه (معصومه(س) و حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را برای کسانی که مرتکب جنایت نشده بودند،از نو احیاء کرد (کرد(امانت، 1383: 324). عملی که به نظربهنظر شیل «از روی انگیزه شخصی و برای تأمین پناهگاه امنی برای روز مبادای خویش» بود،. اماولی این اقدام از تعداد موارد تحتالحمایگی چیزی نکاست (نکاست(همان: 325).
بستنشینی میرزاهاشمخان نوری در سفارت انگلیس (انگلیس(سال 1271ق./1855م.) موجب شد که بین دولت ایران و سفارت انگلیس درگیریهایی پدید آید و ناصرالدینشاه ناگزیر به دخالت در ماجرا شد، زیرا زن هاشمخان، خواهر همسر شاه بود. این قضیه سرانجام منجر به قطع ارتباط انگلیس با ایران و حمله به جنوب ایران در ماجرای لشکرکشی شاه به هرات و در انتها انعقاد معاهده پاریس (پاریس(1273ق./1857م.) و جدایی هرات از ایران گردید (گردید(سپهر، 1377: 3/ 1459-1273؛ رائین، 2536: 308-281؛ سایکس، 1367: 2/501-500؛ ساسانی، 1338: 36-32).
اقدام روسیه در زمینهزمینة اعطای تحتالحمایگی، هرچند نه به کثرت انگلستان، اما ولی بر همان منوال، شاه را آزار میداد و حیثیت تاج و تختش را به خطربهخطر میانداخت. کشمکش دولت با دالگورووکی وزیرمختار روس بر سر محمدحسنخان سردار، عضو بانفوذ مهاجرین ایروانی، یکی از موارد اختلافی بود. سردار در سال 1243ق./1827م. هنگام تهاجم قوای روس، اجباراً وطنش را ترک کرده بود؛ اماولی به او اجازه داده بودند تبعیت روسی گزیند و حتی در ارتش روسیه رتبهرتبة سرگردی نیز احراز کند. وقتی سردار قصد داشت امیرنظام کل قوای ایران شود، وزیرمختار روسیه شادمانه به حمایت او برخاست. سردار تهدید کرد که اگر مقام امیرنظام (امیرنظام(که پیشترپیشتر منصب میرزا تقیخان امیرکبیر بود) به او داده نشود، به روسیه میرود و ادعای دویست هزاردویستهزار تومان طلب از ایران میکند و املاک خود را در مرز آذربایجان ایران به را در اختیار روسیه وامیگذارد. با اینکه شاه با خواستهخواستة سردار مخالف بود، نوری و مهدعلیا و دالگوروکی از سردار طرفداری میکردند و وزیرمختار بریتانیا که مخالف این انتصاب بود، شاه را وادار به ایستادگی میکرد. سردار از خوانین متنفذ بود،؛ تبعیت روسیه را هم داشت،؛ در آذربایجان پایگاه داشت و درآمدی سالانه بالغ بر چهل هزار تومان میاندوخت که از منصب حکومت یزد (یزد(اعتمادالسلطنه، 1367: 3/1702 و 1713) به دستبهدست میآورد. سرانجام شاه با افزودن ولایت کرمان و بلوچستان به حوزه حکمرانی پرمنفعت یزد (یزد(همان: 1736)، سردار را از تقاضای امیرنظامی منصرف ساخت (ساخت(امانت، 1383: 327-325).
مشابه قضیهقضیة سردار، ماجرای عباسقلیخان لاریجانی دستپرورده انگلیسی، این بار اختلاف جدیدی بین دولت و وزیرمختار بریتانیا پدید آورد. لاریجانی در این ایام والی یزد بود، اما با انتصاب مجدد سردار به حکومت یزد، کار خود را از دست داده بوددادهبود. او که خدماتی به دولت قاجاریه کرده بود و اینک از سوی همدستان سردار در یزد به حیفومیلحیف و میل مالی نیز متهم شده بودشدهبود، بیدرنگ در سفارت انگلیس در تهران پناه گرفت. شیل که به آسانی تحتالحمایگی انگلیس را به لاریجانی داده بود، صراحتاً ابراز کرد که او در پی حفظ نفوذ انگلستان در قشون ایران و در صورت امکان انتصاب لاریجانی به امارت نظام است. این اقدام شیل موجب اختلاف با دولت ایران شد و شاه از وابستهشدن رعیت به انگلیسیها نگران شد و به حمایت انگلیسیها از اتباع ایران واکنش نشان داد و از نوری خواست که به ماجرا فیصله داده و حتی به خانه شیل رفته و لاریجانی را بیرون آورد تا مجازات شود؛ . اما شیل با ارائهارائة دستخطی که طی آن شاه در سال 1265ق. تحتالحمایگی انگلیسی لاریجانی را تصویب کرده بودکردهبود، بدین ترتیببدینترتیب از حکومت ایران قول گرفت به دستپروردهاش آزاری نرساند(امانت، 1383: 328-327).
دخالتهای سفارتخانه انگلیس در حمایت از تحتالحمایگی اتباع ایرانی، موجب شکایت شاه به وزارت امور خارجه انگلیس شد. مصلحتگذار ایران در لندن، میرزا شفیعخان به دستور شاه در مورد سوءرفتارسوءرفتار شیل، حمایتش از مفسدان و ممانعت از اخراج میر علینقی از پایتخت نزد مقامات انگلیسی شکایت برد. شیل با این توجیه که اگر تحتالحمایگی میر علینقی لغو بشود جان او به خطر میافتد، در برابر میرزا شفیعمیرزاشفیع مقاومت ورزید. شاه اصل تحتالحمایگی را توسط نمایندگان خارجی مورد ایراد قرار داد و آن را ضربهای به حاکمیت خود دانست و گفت که این رویهة پذیرش تحتالحمایگی موجب بدبینی او نسبت به کارگزاران دولت میشود و «ما شفاعت و وساطت وزرای مختار را در باب رعایایمان نخواهیم پذیرفت». با این همه، از فشار انگلیسیها در مسئلهمسئلة تحتالحمایگان بههیچوجه کاسته نشد و شاه غافل از آن بود که صدراعظمش نوری، دستخطهای خصوصی او را در اختیار وزیرمختار بریتانیا میگذارد (گذارد(همان: 330-329).
سفیر فرانسه در ایران (1326- 1324ق./ایران(1907- 1906م.) در افشاگری پیرامون رقابت روسیه و انگلیس در سازماندهیسازماندهی نفوذ در ایران نوشته استنوشتهاست که در این شرایط، ایران به سرزمین بلاتکلیف و نامشخصی تبدیل گردید که در آن منافع دو کشور رقیب، دائماً در حال تداخل بودند و هر کدام نیز در صدد یافتن راههای نفوذی جدید و بلند شدنبلندشدن روی دست حریف برمیآمدند. خصومت این دو دولت موجب شده بودشدهبود که در حکومت ایران، یک خط انگلیسی و یک خط روسی بر همههمة اعضاء حاکم باشد (باشد(اوبن، 1362: 233). قراردادهای سیاسی و تجاری، نفوذ مالی و دادن وام، تأسیس بانک بانک(استقراضی روس و بانک شاهنشاهی انگلیس، تأسیس نمایندگیهای تجاری و اعزام هیئتهایهیأتهای تبلیغی در گسترش این نفوذ مؤثر بودنده و از ابزارهای مورد استفاده این دولتها در ایران به شماربهشمار میرفتند؛ در این میان، ادارههای تلگراف در مناطق مختلف ایران بهعنوان تکیهگاه و مظهر نفوذ قدرت انگلیس در ایران بود. بیش از همه، کنسولهای روسی و انگلیسی در شهرهای مهم ایران در واقع عاملان نفوذ و مداخله این دو قدرت رقیب در امور داخلی ایران بودند (بودند(همان: 238-234). با معرکهگردانی و تلاش این سرکنسولها، به نوشتهبهنوشته اوبن، «از شخص شاه گرفته تا هر کسی که در این کشور سرش به کلاهش میارزید، زیر علم روس و یا انگلیس سینه میزدند»(همان: 238). کنسولهای دو کشور نیز با به جانبهجان هم انداختن افراد و سران هر دو دسته به سود کشور خویش بهرهبرداری میکردند و از به کاربهکار بردن هر حیله و نیرنگی دریغ نداشتند. اینها در شهرهای مختلف با این دستهبندیها، افرادی را به خود جذب میکردند و در پناه خویش قرار داده و از آنها حمایت میکردند. از این طریق، حدود مداخله این دو قدرت در ایران چنان فزاینده و فضاحتبار شده بودشدهبود که به تعبیربهتعبیر اوبن، بوی گند آن فضای سراسر شهرها را فرا گرفته بود (گرفتهبود(همان: 239).
لسانالملک سپهر رفتار مأمورین انگلیسی را مورد انتقاد شدید قرار داده است، زیراه که به سبببهسبب اغراض نفسانی، دولت و ملت ایران را رنجاندند و حتی قصد تغییر دولت ایران را داشتند و میخواستند ایران را بهصورت یکی از راجههای هندوستان درآورند. ازاینرو مردم ایران، انگلیس را دشمنی خطرناک میدانستند (دانستند(سپهر، 1377: 3/1431-1430). او سپس به رفتار جاستین شیل پرداخته است که محل سفارت را بستنشین کرد و مردم را به بست در سفارت دعوت نمود و آنها را از دولت ایران رویگردان میکرد. چنانکه ایلخانی فارس، کوچکخان دنبلی، عباسقلیخان سردار لاریجانی، حسینخان نظامالدوله، فرهادمیرزا و خانباباخان خوانساری را بدون اینکه از دولت به آنها آسیبی رسیده باشد، به بست سفارت دعوت کرد و اولیای دولت با زحمت زیاد توانستند آنها را راضی کرده و از بست بیرون آورند (آورند(همان: 1432-1431). وی همچنین اشاره میکندکرده که در زمان شیل، سالار پسر آصفالدوله از دولت ایران یاغی شد و شیل همیشه از یاغیان دولت حمایت کرد و میخواست به دستبهدست سالار دولت ایران را تضعیف کند (کند(همان: 1432). چنانکه در قضیه هرات با ایران قطع رابطه کرد تا مسئله هرات طبق خواست دولت انگلیس انجام شود یا اینکه تامسون سفیر بعدی، امام مسقط را علیه دولت تحریک به اغتشاش کرد و خان اورگنج را نیز تحریک کرد تا با لشکری زیاد به سرخس بتازد. سپهر حیرت کرده است که چرا باید مأمورین انگلیس در پایتخت ایران باعث این همه مفسده شوند؛ حال اینکه هرگز ایران نسبت به انگلیس بدی نکرده بود (همان: 1433-1432).
مخالفت وزیرمختار انگلیس با لغو بستنشینی
سفرای دولتهای بیگانه برای حفظ منافع خویش و مصون بودنمصونبودن طرفداران آنها از مجازاتهای قانونی با دخالت در امور داخلی ایران، از بستنشینی دفاع میکردند. چنانکه در برابر اعتراض امیرکبیر به کنسول انگلیس در تبریز نسبت به پناه دادنپناهدادن اشرار و مجرمان و کسانی که مال مردم را به ناروا میخوردند، کلنل شیل وزیرمختار انگلیس در نامه 25 رجب 1266/ 6 ژوئن1850م. به امیر از بست دفاع کرده، با این استدلال که اگر چهاگر چه این قاعده و قانون خالی از عیب نیست، اما گاه مقصری که در بست قرار میگیرد، تقصیری ندارد و این راهی است برای رهایی از چنگ کارگزاران دیوان است. و بیشتر اوقات کسانی هستند که بدون تقصیر مورد تعدی هستند و از این طریق دنبال رهایی و خلاصی هستند. او منفعت کلی و آسایش رعایا را در آن میداند که «چنین مرجع و مفری برپا و برقرار باشد از دست ظلم و تعدی، خصوص در جایی که دور از پایتخت است. اگر وزراوزراء و حکام و بیگلربیگیان امروز عاقلترین و نیکترین مردمان بودند، بازهم منسوخکردن این قرار مصلحت نمیبود، زیرا که معلوم نیست که آن حکام و سایرین که بعد میآیند، چگونه خواهند بود. چون اعتقاد باطنی دوستدار این است که بودن بست در این مملکت از برای همه کس خوب است...»(آدمیت، 1362: 433- 432).
شیل در گزارش خود به پالمرستون، لغو بست توسط امیر را ضربهای بر پیکر دستگاه روحانی ذکر کرده که روزی دامن خود او را خواهد سوخت. او شکستن بست را مایه تأسف دانسته و معتقد بود دشواریهایی که امیر با آن روبهرو خواهد شد، بیشتر از آن است که میپندارد. او اشاره میکند که در نامه خود به امیر، او را از این تصمیم بر حذربرحذر داشتم، اما خیال نمیکنم که او از اندیشه خود در استقرار قدرت مطلق دولت دستبردار باشد، گرچه به احتمال زیاد روزی مجبور خواهد گردید که برای حفظ جان خودش بست بنشیند. شیل پیشبینی کرده که ابطال قانون بست بر دردسر سفارتخانههای خارجی میافزاید، زیرا وقتی مردم نتوانستند به مکان مقدسی پناه جویند، طبیعتاً به سفارتخانههای اجنبی روی خواهند آورد. از نظر او در نظام حکومت مطلقه ایران که حکومت قانون وجود ندارد، چیز دیگری لازم است که از ستمگری و خودکامگی اهل دولت بکاهد (بکاهد(همان: 433).
اینگونه دخالتهای نابهجا موجب شد که میرزا تقیخانمیرزاتقیخان امیرکبیر در زمان صدارتش در ایجاد نظم و قانون در کشور و لغو بستنشینی راسخ گردد، اما این سفرای دولتهای بیگانه از بستنشینی و افراد مدافع بست و کسانی که در صدد مقابله با تمرکزگرایی و حکومت قانون مورد نظر امیر بودند، حمایت میکردند. البته بهرغم دیدگاه شیل، امیرکبیر با جدیت تمام بست را لغو کرد و پس از عزل از قدرت نیز برای حفظ جان خویش در جایی بست ننشست و به سفارتخانههای بیگانه هم پناه نبرد. دفاع شیل از بست در واقع دفاع از سیاست انگلیس در استفاده از این قاعده برای اعمال نفوذ در کشور بود. هرچند اقدام دالگوروکی سفیر روس برای منافع خود در اعزام تعدادی قزاق به گرد خانه امیر پس از عزل وی از سوی شاه و دعوت از امیر برای پناهندگی در سفارت روس، ذهن شاه را نسبت به امیر بدگمانتر ساخت و زمینه تبعید او را به کاشان فراهم کرد (کرد(مارکام، 1364: 144-143؛ اورسل، 1382: 327؛ ساسانی، 1338: 4، 39؛ اقبال، 1385: 324)؛ امیر به این درخواست نیز اعتنایی نکرد و حتی امیر او تلاش کرد برادرش، حسنخان وزیرنظاموزیرنظام که از ترس به خانه وزیرمختار انگلیس پناهنده شده بود راشدهبود از آنجاآنجا بیرون بیاورد که فایده نکرد، اما امیر طی نامهای این خبر را به گوش شاه رساند که آن را جرم دیگری برای او ندانند (ندانند(اقبال، 1385: 322).
از سویی، سفارتخانههای روس و انگلیس با حمایت برخی از روحانیون، از جملههمچون میرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران، از هر قضیهای برای دفاع از بستنشینی بهره میگرفتند. از جمله این حربهها استفاده از قضیه بقعه صاحبالامر تبریز بود. که در این قضیه،گاوی را که به کشتارگاه میبردند، فرار کرد و به آن بقعه پناهنده شد. [a4] کار تمجید از بقعه به جایی رسید که این زیارتگاهزیارتگاه بهصورت یک پناهگاهپناهگاه واجبالاحترام و مصون از تعرض درآمد. کنسول انگلیس در تبریز حتی چلچراغی را برای بقعه فرستاد و با تحریک احساسات مردم تلاش کرد بلوایی را در مخالفت با لغو بست توسط امیرکبیر دامن بزند (بزند(نادرمیرزا، 1360: 111؛ سپهر، 1377: 3/1070؛ شیل، 1368: 112؛ آدمیت، 1362: 432-424). کنسول انگلیس در تبریز، عدهای از مجرمان و اشرار و متجاوزان به مال مردم را در کنسولگری پناه داده بوددادهبود و با فرمان امیر در خصوص لغو بست مخالفت میکرد. این دخالتها در تیرگی رابطه دولت ایران با انگلیس در این دوره تأثیر گذاشت (گذاشت(آدمیت، 1362: 434-432؛ دایرهالمعارفتشیع، 1375: 3/ 228).
بنابراین، به دلیلبهدلیل انحراف بست از مسیر اصلی و سوءاستفاده افراد از حریم امن آن که بسیاری از بزرگان و خیانتکاران حتی با استفاده از امنیت بست در پناهندگی و تحتالحمایگی قدرتهای بیگانه قرار میگرفتند، میرزا تقیخان امیرکبیر برای جلوگیری از این فتنهانگیزیها و با هدفبههدف قطع نفوذ روس و انگلیس، کوتاه کردنکوتاهکردن دست حکام ستمگر و گرفتن این حربه و حرم از دست مجرمان و قانونشکنانتوانست در سال 1266ق./1850م. آیین بست را لغو کند که این منع تا زمان مرگ او معتبر باقی ماند، اما پس از او دوباره سر برآورد و مردم در برخی حوادث بدان روی آوردند.
بروز وقایعی به روآوری مردم به آن تأثیر گذاشت.
پولاک پایان گرفتن نهاد بست را برای ایران و اروپائیان زیانآور دانسته است؛ زیرا از یکسو برای دولتهای اروپایی، مسئله بست و حق حمایت از تحتالحمایههای خود، نفوذ و اعتبار آنان را در چشم مردم ایران بالا میبرد و اکنون محدودیت یا صرفنظر کردن از آن، باعث تنزل درجه و اهمیت اروپائیان شده استشدهاست. از سوی دیگر، دست رعایای ایران از پناهگاهیپناهگاهی در برابر زورگویی و ستمگری کوتاه شد؛ . زیرا بهزعم او در بسیاری از موارد، این دولتها به بیگناهان واقعی پناه میدادند و آنان را برای رسیدن به حقوق خود یاری میکردند. او برای نمونه از تاجری ثروتمند بهنام عبدالکریم یاد میکند که ابتدا تحت حمایت سفارت انگلستان بود و تقاضاها و ادعاهایش از دولت مورد تأیید سفارت قرار میگرفت، اما پس از مرگش چون خانواده او از تحتالحمایگی انگلیس برخوردار نبودند، ثروت آنان کلاً از طرف دولت مصادره شد. یا اینکه دولت درصدد بود کلیه مایملک بیوه باباخان را که ثروتمندترین فرد ایرانی و از بستگان شاه بود، به دلیلبهدلیل اینکه تحت حمایت روسیه بوده استبودهاست، از چنگش خارج سازد (سازد(پولاک، 1368: 327).
پولاک اعتراف کرده که با بروز جنگ میان ایران و انگلیس در عصر ناصرالدین شاه بر سر قضیه هرات، دیگر مقر سفارت بهعنوان بست محترم شمرده نمیشد، زیرا قاتلی را که در آنجاآنجا پناه جسته بود راجستهبود بهزور خارج کردند تا او را به چوبه دار بسپرند. پس از شروع جنگ، همههمة تحتالحمایههای انگلیس از تحتالحمایگی این کار دست کشیدند و به اطاعت از دولت مرکزی رو آوردند، چون با بروز طغیان هند تصور میکردند که کار انگلستان دیگر تمام است. او این افراد را نکوهش کرده است که آنقدر از خود ادب و نزاکت نشان ندادند که از طرد سرپرست قبلی خویش خودداری ورزند (ورزند(همان: 326).
بهرغم این سخن، سفارت بریتانیا و کنسولگریهای بریتانیا آن و ایستگاههای تلگراف آنان بهصورت بست تا پایان دوره قاجاریه باقی ماند و ایرانیانی که در پی بستنشستن بودند، به آنجاآنجا پناه میبردند. چنانکه در سال 1311ق. سعدالملک حاکم شیراز کوشید تا حق بست در اماکن مقدس را منسوخ کند که با واکنش زنان و دیگر معترضان مواجه شد (شد(مارتین، 1390: 134). وثوقالدوله نخستوزیر، شاهزاده فیروزمیرزا نصرتالدوله نوه مظفرالدین شاه، وزیر خارجه و شاهزاده اکبرمیرزا صارمالدوله پسر ارشد ظلالسلطان وزیر مالیه، که هر سه در انعقاد قرارداد 1919م. به نفعبهنفع انگلیس نقش مؤثری داشتند و مورد نفرت مردم بودند، خواهان حمایت دولت بریتانیا شدند و سر پرسی کاکس طی نامهای موافقت دولت خود را در کمک و حمایت و در صورت ضرورت، دادن پناهندگی به آنان اعلام کرد (کرد(رایت، 1364: 355). شیخ خزعل حاکم محمره نیز برای برخورداری از استقلال عمل در منطقه تحت حکمروایی خویش و احساس خطر از جانب دولت به انگلیسیها متوسل و درخواست تحتالحمایگی کرد. انگلیسیها به سبببهسبب خدمات خزعل به منافع انگلستان به او وعده حمایت و حفظ قدرت و حاکمیت او را دادند (دادند(همان: 353- 350؛ مکی، 1362: 3/200-198، 210، 207). سرانجام پس از استقرار حکومت رضاشاه (رضاشاه(1320-1304ش./ 1941-1925م.) و سلطه او بر سراسر کشور، از ادامه بستنشینی جلوگیری شد (شد(رایت، 1361: 72؛ همان، 1364: 374).
نتیجه
بستنشینی در اماکن مذهبی یا دیگر اماکنی که به بزرگان دینی یا سیاسی ارتباط داشت و تصور میشد که از قداست یا حرمتی برخوردارند که میتوانند امنیت جانی پناهنده را تأمین کنند، در ایران از روزگاران پیش از قاجاریه پیشینه سابقه داشته است. در دوره قاجاریه بستنشینی به علل گوناگونی نظیر فقدان دستگاه قضایی مدافع حقوق انسانی، ظلم و ستم حکام و کارگزاران دولت بر مردم، ترس رجال حکومتی از خشم و غضب شاه، نیز فرار مجرمان و خلافکارانخلافکاران از مجازات قانونی در اثر جرم و جنایت و خلافکاری و نیز دستیابی به خواسته و مطالبه حقوحقوقحق و حقوق گسترش یافت و افزون بر مراکز مذهبی به سایر تأسیسات حکومتی، اسطبلاصطبل شاهی، خانه بزرگان، توپ مروارید در میدان توپخانه تهران و بهویژه سفارتخانهها و کنسولگریها و دفاتر تلگراف کشورهای خارجی در ایران تسری پیدا کرد. تصور مردم و بزرگان مبنی بر اینکه این مراکز خارجی از قدرت تأمینی مناسبی برخوردارند که در مواقع خطر میتوانند امنیت و موقعیت آنها را حفظ کنند، همچنین اقداماتی که گاه در دوره قاجاریه برای محدودسازی اماکن بستنشینی صورت میگرفت، دامنه توسل و التجاء به تأسیسات سیاسی دولتهای خارجی در کشور را گسترش داد و بسیاری از افراد عادی واز رجال و عادی به این مراکز پناهنده و متوسل میشدند. این توسلجویی و زیر بیرق بیگانه رفتن که با حق حاکمیت ایران بر اتباع خود منافات داشت و یا دولت را در برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی و مجازات مجرمان و خلافکارانخلافکاران و اختلاسگراناختلاسگران اموال عمومی با مشکل مواجه میکرد، به یک معضل جدی تبدیل شد و موضوعی برای کشمکش سیاسی دولت ایران با سفرای برخی از این کشورهای بیگانه نظیر انگلیس و روسیه گردید. این موضوع نشان داد که قدرتهای فرامنطقهایفرامنطقهای برای حفظ حضور خویش در کشور از هر حربه و وسیلهای بهره میگرفتند که بستنشینی و توسلجویی و پناهندگی نیز از این موارد بود. ازاینرو، دولت قاجاری در واکنش به این دخالتها، تلاشهایی را برای لغو مراکز بستنشینی و نیز پناهندگی به سفارتخانههای خارجی به کاربهکار میبست.
تاریخ دریافت مقاله: 19/01/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 20/03/1399
[1]. استادتاریخدانشگاهلرستانjahan-savagheb@yahoo.com
[2].درتوصیفقلهک،محلییلاقسفارتخانهانگلیسدردوفرسخیتهران،(ن.ک. ناظمالاسلام، 1384: 432؛دوراند، 1346: 33؛لندور، 1392: 90- 89؛هاردینگ، 1370: 171- 169).
[3]. بهنوشتهبهنوشتهپولاک،آقاخان نوری تبدیل فرمان قتل خودآقاخاننوریتبدیلفرمانقتلشرابهتبعیدبهکاشان را،مدیونانگلیسیهابود (پولاک، بود(1368: 326). اوصورتاًومعناًازکارکنانانگلیسبود (بود(هدایت، 1363: 83). سفیرانگلیسدوستمیرزاآقاخانصدراعظمبود... وزیرمختاروزیرمختارروسمیدانستکهمیرزاآقاخاندرتحتحمایتدولتانگلیساستوچوندرصدارتایبرانمستقلشود،دردرباردولتایرانصرفهةدولتانگلیسرابرصرفهدولتروسمقدمخواهدداشت... درسال 1268قق. وقتیکهمیرزاتقیخانمیرزاتقیخانامیرنظامازوزارتاعظممعزولشد،میرزاآقاخاناعتمادالدولهکهدرتحتحمایتسفارتدولتانگلیسبود،بهجایاوبهوزارتمنصوبشد (شد(مارکام، 1364: 145- 143). مورخقاجاریه،صدراعظمایران،آقاخاننوریراهواخواهانگلیسدانستهاست (سپهر، 1377: 3/ 1363). دربارهآقاخاننوری،(ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1357: 245- 233).
[4]. برایآگاهیازاجزایحکومت،دفترخانهوقشونابوابجمعیظلالسلطان،(ن.ک. اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 62خاتمه62-61).
[5]. تهران،گیلان،مازندران،استرآبادوگرگانوترکمان،ساوهوشاهسونبغدادی،ملایروتویسرکانونهاوند،دماوند،فیروزکوه،قزوین،قم،کاشان،شاهرود،بسطاموسمنان (سمنان(اعتمادالسلطنه، 1301: 1/ خاتمه 63-62؛بامداد، 1363: 3/152).
[6]. دربرابراینتلاشها،روسهاتمایلبهولیعهدیبهمن میرزاداشتند.
[7]. میتفوردازسیاحانانگلیسیکهباآصفالدولهدیدارداشته،ازارتباطاوباانگلیسیهاسخنگفته است. طبق اینواینکهاواظهارات، ویاو در نزد کردهنسبتبهانگلیسیهااحترامفوقالعادهدارد (دارد(نقلازمحمود، 1367: 2/478).
[8]. دربارهسعدالدولهمیرزاجوادخان،(ن.ک. دولتآبادی، 1371: 2/90؛مجدالاسلامکرمانی،]بیتا[: 4-3؛اوبن، 1362: 223-222؛محیطمافی، 1363: 298- 297).
[9]. دربارهاو،(ن.ک. سپهر، 1377: 3/1433).
[10]. دربارهاینقضیه،(ن.ک. رایت، 1364: 206-196).
[a1]آوردن این جمله در ایجنجا لزومی ندارد و حذف شود بهتر است
به پاورقی صفحه قبل منتقل شد. اینجا حذف شود.
.
[a2]این بخش جایش اینجاست؟ این سیف الملک با سیف الملک جمله قبل یکی است؟ به نظرم اینجا بازبینی نیاز دارد و یا این بخش حذف شود؟
این قسمت در ادامه و توضیح همان سیفالدوله است. می تان به جای پسر عموی شاه در جمله بالاتر، نوشت: ...سیفالدوله پسر علیشاه ظلالسلطان و نوه فتحعلیشاه را...
سپس در پاراگراف بعد نوشت: سیفالدوله پیش از این، در سال 1251ق. پس از
در متن انجام شده است.
[a3]خوب است گفته شود وی چه کسی است
نوشته شده که در ایران سمت کنسولی داشته است. برای رعایت حجم مقاله به همین بسنده شد. اگر لازم است، نوشته شود: سرهنگ انگلیسی که در سالهای 1910 تا 1919 در کرمان و مشهد و اصفهان عهدهدار مقامات کنسولی بود و در سالهای 1919 و 1920 بهعنوان وابسته سفارت اتگلیس در تهران خدمت میکرد.
[a4]منطق و قرابت جمله اول و دوم این پاراگراف مشخص نیست، یا تصحیح و روشن شود و یا جمله اول حذف گردد
جمله گویا است. در این قضیه برخی از روحانیون بر بست بودن بقعه تأکید کردند و کنسول انگلیس نیز از آن حمایت میکرد. با این وجود جمله اصلاح شد .